سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ابـــــــــــرار


با سمه تعالی

وَ مِنْهُمْ مَنْ یَطْلُبُ الدُّنْیا بِعَمَلِ الاْخِرَةِ، وَلا یَطْلُبُ الاْخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْیا. قَدْ طَأْمَنَ مِنْ شَخْصِهِ، وَ قارَبَ مِنْ خَطْوِهِ، وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ،وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلاْمانَةِ، وَ اتَّخَذَ سِتْرَاللّهِ ذَریعَةً اِلَى الْمَعْصِیَةِ !
وَ مِنْهُمْ مَنْ اَقْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُؤُولَةُ نَفْسِهِ، وَ انْقِطاعُ سَبَبِهِ. فَقَصَرَتْهُ الْحالُ عَلى حالِهِ فَتَحَلّى بِاسْمِ القَناعَةِ، وَ تَزَیَّنَ بِلِباسِ اَهْلِ الزَّهادَةِ، وَ لَیْسَ مِنْ ذلِکَ فى مَراح   وَلاَ مَغْدًى.
گروه دیگر آن که با عمل آخرت دنیا خواهد، و آخرت را به وسیله عمل صالح دنیوى نجوید. اظهار فروتنى کند، گامها را کوچک بردارد، دامن جامه کوتاه نماید، و خود را امین جا زند، و پرده پوشى حق را وسیله معصیت قرار دهد!
گروه دیگر را پستى نفس و نداشتن قوم و قبیله از طلب حکومت برجا نشانده، این تهیدستى او را محدود کرده، خود را به اسم قناعت آراسته، و خویش را به لباس زهـد زینـت داده، در حـالى کـه در شـب و روز اهـل عنـوان قنـاعت و زهـد نیـست.
گروه سوم افراد متزور و ریاکار هستند،هدف این گروه در واقع هدف همان گروه دوم  است با این تفاوت که گروه دوم با ظلم و زور در پی رسیدن به اهدافشان هستندو ظاهر و باطن را آشکار میکنند ولی این گروه با فریب و تظاهر و ریاکاری در پی رسیدن به مقاصد خود هستند.  اگر چه هر دو گروه فاسدند ولی به نظر میرسد این افراد از افراد گروه دوم خطرناکتر و بدتر باشند، چون بدیهای خودشان را پنهان میکنند و در خفا و علی رغم ظاهر مردم فریبشان ، فساد و معصیت میکنند.
( قَدْ طَأْمَنَ مِنْ شَخْصِهِ، وَ قارَبَ مِنْ خَطْوِهِ، وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ،وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلاْمانَةِ، وَ اتَّخَذَ سِتْرَاللّهِ ذَریعَةً اِلَى الْمَعْصِیَةِ!، اظهار فروتنى کند، گامها را کوچک بردارد، دامن جامه کوتاه نماید، و خود را امین جا زند، و پرده پوشى حق را وسیله معصیت قرار دهد!) حضرت علیه السلام در 5 جمله ی کوتاه خصوصیات این افراد را بیان میفرمایند.
اینگونه افراد ظاهری آرام و موقر و مومن و بی اعتنا به دنیا و مادیات دارند و خود را در زمره صالحین قرار داده اند در حالیکه در خفا عصیان و نا فرمانی خدا را میکنند و اگر نبود صفت ستار العیوب بودن خداوند متعال هر آینه زشتیهای آنها آشکار میشد.
بدون شک مانند این افراد در هر عصر و زمانی بسیارند.و خطر این افراد متزور برای دین و دنیای مردم بیشتر از دیگران میباشد. خوشبختانه در اکثر موارد و در اتفاقات خاص این افراد عملا خودشان را رسوا میکنند و باطن کریه شان را نشان میدهند. وقتی در دو راهی دین و دنیا قرار بگیرند به سرعت دین را به دنیا میفروشند و رضای دیگران را به رضای خداوند متعال ترجیح میدهند تا بهره ای از دنیا ببرند و در نتیجه رسوا میشوند..
گروه چهارم از دنیا طلبان افرادی هستند که ظاهرشان نشان از دینداری و پارسائی دارد ولی باطن فاسد دارند.
(وَ مِنْهُمْ مَنْ اَقْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُؤُولَةُ نَفْسِهِ، وَ انْقِطاعُ سَبَبِهِ، گروه دیگر را پستى نفس و نداشتن قوم و قبیله از طلب حکومت برجا نشانده) این افراد به علت حقارت و ناتوانی و نداشتن وسیله ی کافی که باعث شده به جاه و مقام نرسند و دستشان را کوتاه کرده، ناچار خودشان را در زمره زاهدان جا زده اند، در حالی که واقعا اینگونه نیستند.
اینها افراد بی کفایت و ضعیفی هستند که برای پوشاندن نقاط ضعف خود آنها را بصورت نقاط قوت نمایش میدهند و در حالی که در واقع بوئی از پارسائی و قناعت نبرده اند و به وقت خودش از دو گروه دیگر هیچ چیز در جهت عصیان و فساد کم ندارند. تفاوت این گروه با گروه اول این است که گروه اول اصراری بر اینکه نقاط ضعفشان را بصورت نقاط قوت نشان دهند ندارند ولی اینها از این ضعف برای کسب وجاهت و ابرو در میان مردم بهره میبرند.
این افراد دو دسته هستند: گاهی برای فریب مردم و پوشاندن ضعف خودشان لباس زهد بر تن میکنند و گاهی حتی خودشان را نیز فریب میدهند و کم کم باورشان میشود که زاهد و پارسا هستند نه ضعیف و ناتوان! این افراد به جاه و مقامی دست پیدا نمیکنند ولی همه ی دلخوشی شان این است که مردم آنها را زاهد میدانند.
در مجموع میتوان این چهار گروه را به دو دسته فرعی تقسیم کرد:
یک دسته به مقاصد شومشان میرسند عده ای با زور ، و عده ی دیگر با تزویر و ریاکاری
دسته دیگر به مقاصد دنیوی نائل نمیشوند، عده ای این ناکامی را در چهره زهد و تقوا نشان میدهند، و عده ی دیگر اقدامی در این زمینه نمیکنند.
پایان دفتر سوم


فَالنّاسُ عَلى اَرْبَعَةِ اَصْناف:
 
مِنْهُمْ مَنْ لایَمْنَعُهُ الْفَسادَ فِى الاْرْضِ اِلاّ مَهانَةُ نَفْسِهِ، وَ کَلالَةُ حَدِّهِ، وَ نَضیضُ وَفْرِهِ
وَ مِنْهُمُ الْمُصْلِتُ لِسَیْفِهِ، وَالْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ، وَالْمُجْلِبُ بِخَیْلِهِ، وَ رَجِلِهِ، قَدْ اَشْرَطَ نَفْسَهُ، وَ اَوْبَقَ دینَهُ لِحُطام یَنْتَهِزُهُ،اَوْ مِقْنَب یَقُودُهُ، اَوْ مِنْبَر یَفْرَعُهُ. وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ اَنْ تَرَى الدُّنْیالِنَفْسِکَ ثَمَناً، وَ مِمّا لَکَ عِنْدَاللّهِ عِوَضاً!
مردم بر چهار دسته اند:
گروهى از آنان مانعى از فساد در زمین ندارند مگر پستى نفس، و کندى. اسـلحه، و کمـى مـال.
گروه دیگر اسلحه برکشیده، شر خود را آشکار کرده، سواره و پیاده دنبال خود راه
انداخته، خود را براى فساد آماده نموده، دین خود را تباه کند براى اندکى از مال دنیا که به غارت برد،یا سوارانى که به دنبالش بیفتند، و یا مسندى که بر آن نشیند. چه تجارت بدى است که دنیا راارزش خود دانى، و آن را عوض آنچه نزد خدا براى تو مهیاست قرار دهى!
در ادامه ی خطبه حضرت علیه السلام مردم زمان خود را به 5 گروه تقسیم میکنند، 4 گروه  اول دنیا طلبان هستند و گروه پنجم دینداران واقعی. البته این تقسیم بندی در هر دوره و زمانی میتواند مصداق داشته باشد و فقط مربوط به عصر و زمان حضرت علیه السلام نیست.در این بخش به بررسی ویژگیهای دو گروه اول میپردازیم.
در آغاز حضرت ویژگیهای گروه اول را بیان میفرمایند:(
مِنْهُمْ مَنْ لایَمْنَعُهُ الْفَسادَ فِى الاْرْضِ اِلاّ مَهانَةُ نَفْسِهِ، وَ کَلالَةُ حَدِّهِ، وَ نَضیضُ وَفْرِهِ، گروهى از آنان مانعى از فساد در زمین ندارند مگر پستى نفس، و کندى. اسـلحه، و کمـى مـال)
این افراد شناگران ماهری در جهت فساد هستند البته در صورتی که آب پیدا کنند. مانع این افراد نداشتن امکانات و وسایل و یا ناتوانی مالی و روحی هست و گرنه درونشان شر و فساد موج میزند و مترصد فرصت هستند تا آنچه در درون پنهان کرده اند آشکار کنند!
ظاهر آرام این افراد نباید دیگران را فریب دهد. اینها باید تحت نظر باشند که نکند امکاناتی برایشان فراهم شود و منشاء فساد در جامعه شوند.
و اما گروه دوم :
وَ مِنْهُمُ الْمُصْلِتُ لِسَیْفِهِ، وَالْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ، وَالْمُجْلِبُ بِخَیْلِهِ، وَ رَجِلِهِ، قَدْ اَشْرَطَ نَفْسَهُ، وَ اَوْبَقَ دینَهُ لِحُطام یَنْتَهِزُهُ،اَوْ مِقْنَب یَقُودُهُ، اَوْ مِنْبَر یَفْرَعُهُ. وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ اَنْ تَرَى الدُّنْیالِنَفْسِکَ ثَمَناً، وَ مِمّا لَکَ عِنْدَاللّهِ عِوَضاً!، گروه دیگر اسلحه برکشیده، شر خود را آشکار کرده، سواره و پیاده دنبال خود راه انداخته، خود را براى فساد آماده نموده، دین خود را تباه کند براى اندکى از مال دنیا که به غارت برد،یا سوارانى که به دنبالش بیفتند، و یا مسندى که بر آن نشیند. چه تجارت بدى است که دنیا راارزش خود دانى، و آن را عوض آنچه نزد خدا براى تو مهیاست قرار دهى!)
(وَ مِنْهُمُ الْمُصْلِتُ لِسَیْفِهِ، وَالْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ، وَالْمُجْلِبُ بِخَیْلِهِ، وَ رَجِلِهِ، قَدْ اَشْرَطَ نَفْسَهُ، وَ اَوْبَقَ دینَهُ ، گروه دیگر اسلحه برکشیده، شر خود را آشکار کرده، سواره و پیاده دنبال خود راه انداخته، خود را براى فساد آماده نموده، دین خود را تباه کند) گروه دوم آشکارا به فساد روی زمین میپردارند و گردن کشی و طغیانگری میکنند.
(لِحُطام یَنْتَهِزُهُ،اَوْ مِقْنَب یَقُودُهُ، اَوْ مِنْبَر یَفْرَعُهُ،  براى اندکى از مال دنیا که به غارت برد،یا سوارانى که به دنبالش بیفتند، و یا مسندى که بر آن نشیند ) حضرت هدف این افراد از طغیانگری و اشاعه فساد را بدست آوردن مال و ثروت، مقام ، قدرت و ریاست میدانند.
امام علیه السلام در چند جمله ی کوتاه و جامع هم به اعمال ظاهر این افراد اشاره میفرمایند، هم فساد درون و اهداف پست این افراد.
نمونه ی بارز این افراد در زمان حضرت علیه السلام جنگ افروزان جمل و صفین هستند و در زمانهای دیگر نیز افرادی که برای رسیدن به مال و مقام دنیوی هیچ قانونی را به رسمیت نمیشناسند، و به ندای وجدان گوش فرا نمیدهند، و تسلیم فرمان عقل نیز نیستند.این افراد دین و ایمان خود را به بهای ناچیز دنیا میفروشند و چه خسرانی خواهند کرد.
(وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ اَنْ تَرَى الدُّنْیالِنَفْسِکَ ثَمَناً، وَ مِمّا لَکَ عِنْدَاللّهِ عِوَضاًچه تجارت بدى است که دنیا راارزش خود دانى، و آن را عوض آنچه نزد خدا براى تو مهیاست قرار دهى!) چنین افرادی باور ندارند که سرمایه های وجودیشان چقدر گرانبهاست که اگر به چیزی غیر از رضای خداوند متعال و بهشت بفروشند زیان کرده اند، در نتیجه دین و ایمان خود را به متاع دنیا میفروشند.
پایان دفتر دوم


باسمه تعالی
در ابتدای خطبه حضرت علی علیه السلام خصوصیات زمان و بدی دوران خودرا بیان میفرمایند :

أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِی دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ کَنُودٍ یُعَدُّ فِیهِ اَلْمُحْسِنُ مُسِیئاً وَ یَزْدَادُ اَلظَّالِمُ فِیهِ عُتُوّاً لاَ نَنْتَفِعُ بِمَا عَلِمْنَا وَ لاَ نَسْأَلُ عَمَّا جَهِلْنَا وَ لاَ نَتَخَوَّفُ قَارِعَةً حَتَّى تَحُلَّ بِنَا 

ای مردم! ما در روزگاری کینه توز و زمانی پر کفران واقع شده ایم ، که در آن نیکوکار بدکردار شمرده میشود، و پیوسته بر ظلم ظالمان افزوده میگردد.از آنچه میدانیم بهره نمیگیریم و از آنچه نمیدانیم سئوال نمیکنیم و از حوادث تا زمانی که بر ما فرود آیند، نمیترسیم.
(
فى دَهْر عَنُود، وَ زَمَن کَنُود، روزگار کینه توز و زمان پر کفران)مشخص است که زمان و مکان به خودی خود بد یا خوب نیستند. افکار و رفتار و کردار سوء مردم هر زمانه هست که   چهره ی آنرا  زشت و کریه یا زیبا نشان میدهد. پس جمله ی *زمان فاسد شده* یعنی مردم زمان فاسد شده اند و جمله ی *شهر ما فاسد شده* یعنی مردم شهر ما فاسد شده اند.همین تعابیر در مورد زمان و مکان باعث شده تا افرادی فساد زمان و مکان (شهر یا کشور) خود را بهانه ای قرار بدهند برای آلودگی خودشان!
(
یُعَدُّ فیهِ الْمُحْسِنُ مُسیئاً ، در آن زمان نیکوکار بد کردار شمرده میشود) آیا براستی زمانی وجود دارد که در آن شخص نیکوکار را بد کار بدانند؟!
توضیح اینکه گاهی در جوامع نظامهای ارزشی دگرگون میشوند. ارزشها بعنوان ضد ارزش و ضدا ارزشها بعنوان ارزش تلقی میشوند. افرادی که دارای مال و ثروت بیشتری هستند شان و مقام بالاتری دارند. ظالمان و ستمگران بر عموم غلبه پیدا میکنند و کسی به رفتار آنها معترض نیست، اگر فرد نیکوکاری اموالش را در راه خدا و خدمت به محرومین صرف کرد نادان و ساده لوح شناخته میشود.
اگر ارزش در جامعه ای پول و ثروت شد اغلب مردم برای کسب آن تلاش میکنند بدون توجه به اینکه مال و ثروت از راه حلال بدست آمده یا از راه حرام.
همچنین انسانها طالب شخصیت هستند، اگر جامعه الگوهای شخصیتی نا صحیحی ارائه کند مثلا قهرمانان جامعه،  ورزشکاران یا هنر پیشه ها شوند، عموم مردم خصوصا جوانان در رفتار و گفتار و حتی لباس ... تابع این گروه میشوند و شخصیتهای والای واقعی و دینی جایگاه خود را از دست میدهند.

(وَ یَزْدادُ الظّالِمُ فیهِ عُتُوّاً،
و در آن زمان پیوسته بر ظلم ظالمان افزوده میگردد) وقتی مردم جامعه فاسد شوند و ظلم و ستم فراگیر شود، نظام ارزشی دگر گون میشود در نتیجه ظالمان جسورتر شده و به ظلم خود میافزایند، نیکوکاران گناه کار محسوب میشوند و در جامعه طرد میشوند.در نتیجه :
(لانَنْتَفِعُ بِما عَلِمْنا،
وَ لانَسْأَلُ عَمّا جَهِلْنا، از آنچه نمیدانیم بهره نمیگیریم و از آنچه نمیدانیم سئوال نمیکنیم) مردم از علم و دانش خودشان بهره ای نمیبرند و در مورد چیز هائی که علم و آگاهی ندارند سئوال نمیکنند.یعنی نه از علم و دانش خودشان برای حل مشکلات جامعه بهره میگیرند، و نه به فکر رفع جهل خود هستند و کسب دانش، و نتیجه مملو شدن جامعه از ظلم و جهل و جنایت میباشد.
نکته ی قابل توجه اینست که حضرت علیه السلام جملات بالا را بصورت متکلم مع الغیر میفرمایندو به خود و همه ی مردم نسبت میدهند، در حالی که وجود پاک و باتقوای ایشان از این امور مبراست. این امر ممکن است به علت این باشد که حس لجاجت مردم بر انگیخته نشود و کلامشان تاثیر بیشتری داشته باشد و خودشان را نیز در امور سهیم بدانند.
پایان دفتر اول


قسمت سوم از گفتگوی امام سجاد علیه السلام و شبلی در مورد اسرار و رموز مناسک حج  به در خواست بزرگواران تقدیم میگردد.. التماس دعا

امام علیه السلام فرمودند:
-آنگاه که در مقام ابراهیم می ایستادی، قصدت این بود که بر طاعت خدا می ایستی و ار معصیت او مینشینی؟
- نه
- آنگاه که در مقام ابراهیم نماز میگزاردی، قصدت این بود که کاری ابراهیمی میکنی و با این کار بینی شیطان به خاک می مالی؟
- نه
- پس نه با حجر الاسود مصافحه کرده ای، نه در مقام ابراهیم ایستاده ای و نه در آنجا نماز گزارده ای.
- آیا به سر چاه زمزم رفتی و از آب آن نوشیدی؟
- آری
- در آن هنگام قصدت این بود که به سر طاعت خدا میروی و از نافرمانی او چشم میپوشی؟
- نه
- پس نه بر سر چاه زمرم رفته ای و نه از آن آب نوشیده ای.
- آیا میان صفا و مروه سعی کردی و رفت و آمد نمودی؟
- آری
- آنگاه که میان صفا و مروه اردد و رفت و آمد داشتی، قصدت این بود که میان خوف و رجا و ترس و امید تردد کنی؟
- نه
- پس نه سعی کرده ای و نه میان صفا و مروه رفت و آمد نموده ای.
- به منی رفتی؟
- آری
- آنگاه که از مکه به منی بیرون میرفتی، قصدت این بود که مردم را از دست و زبان و دلت ایمن داری؟
- نه
- پس از مکه به منی بیرون نرفته ای.
- آیا در عرفات وقوف کردی؟ بر کوه رحمت بالا رفتی؟ وادی نمره  راشناختی؟ در میل و حجرات خدا را خواندی؟*
- آری
- آیا آنگاه که در عرفات وقوف داشتی، دانستی که همه ی معرفتها و شناختها از او و نزد اوست، دانستی که هستی در دست اوست، و او بر باطن و نهان تو آگاه است؟
- نه
- آنگاه که از کوه رحمه بالا رفتی، قصدت این بود که خدا بر هر زن و مرد مومن رحمت می آوردو هر زن و مرد مسلمان را دوست میدارد و سر پرستی میکند؟
- نه
- در نمره قصدت این بود که تا خود امر و نهی خدا را گردن ننهی، به کسی امر و نهی نکنی؟
-نه
- در علم و نمرات به یاد داشتی که آنها گواه طاعات تو هستند، و همراه با نگهبانان الهی، نگهبان تو؟
-نه
- پس نه در عرفات وقوف داشته ای، نه بر جبل الرحمه بالا رفته ای، نه نمره رو شناخته ای، و نه در نمرات مانده ای و دعا کرده ای.

* کوه رحمه، وادی نمره و .... تپه ها و دره ها و مکانهایی هستند در راه مکه به منی.

 


i

آیا تاکنون با چنین افرادی همنشین بوده اید؟
 افرادی  که در هر مجلسی حضور داشته باشند،وقت خود و دیگران را بیهوده تلف کرده و  آنرا تبدیل به مجلس گناه  میکنند. زیرا در مورد مسائلی صحبت میکنندکه یا صرفا جهت گذران وقت و گاهی خنداندن دیگران به هر قیمتی است یا در مورد معاصی و گناهان، مثلا  صحبت در مورد حالات زنان (توسط اقایون و بالعکس) ، توصیف مجالس عروسی همراه با لهو و لعب ، توصیف مجالس شراب، توصیف احوال افراد فاسق، صحبت در مورد روش زندگی ثروتمندان و یا حتی در مورد بدعتها و مذاهب باطل...
رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله و سلم در این مورد می فرمایند: گاهی انسان سخنی میگوید که همنشینان او میخندند ولی خودش بدینوسیله بیش از ثریا تا زمین سقوط میکند.
همچنین میفرمایند: روز قیامت خطای کسانی از همه بیش تر است که بیش از همه در سخن باطل غوطه ور میشوند و آیه شریفه ی " کنا نخوض مع الخائضین" (ما با اهل باطل به بطالت میپرداختیم) (مدثر.45)به همین معنا اشاره دارد.
ان شا ءالله خداوند متعال ما را از شر آفات زبان حفظ بفرماید...
( احادیث از کتاب اخلاق شبر. ص 227)


آزارهائی که بر جسم امام وارد آمد و بی حرمتی هائی که درباره او و اهل بیت اوانجام گرفت، و غم و اندوهی که جان و دل زنان و فرزندان او را سوزاند، کدام دل را نمی لرزاند؟ کدام جان را نمی سوزاند؟ و کدام اشک را نمی جوشاند؟ از اینجاست که دوستداران و شیعیان آن بزرگ را می سزد، که در روزهای شهادت او، از روی همدردی با اهل بیت غم واندوهی در خور این مصیبت سنگین از خود نشان دهند، آنان را می سزد که در چنان اندوه و سوگی فرو روند که گویا این فاجعه برای خود آنان یا برای عزیزان آنان رخ داده است، مگر نه اینکه به فرموده پیامبر بزرگوار(صلی الله علیه و اله و سلم) او بر ما از خود ما سزاوارتر است؟ مگر نه اینکه آن بزرگوار این همه مصیبت و آزار را برای ما پذیرفت؟خویش را قربانی دین و فدائی امت ساخت*، به یتیم شدن دلبندان و عزیزان خود و اسارت دختران و زنان خود و شهادت خویشان و یاران خود رضا داد، تا ما را در دنیا از ضلالت و کژراهی و در آخرت از عذاب الهی برهاند؟ او آن تشنگی عظیم را پذیرا شد تا ما شیعیان او به تشنگی قیامت گرفتار نیائیم و از شراب شیرین بهشت محروم نمانیم. او این همه بلا و مصیبت را پذیرفت تا شریعت زنده بماند و امت به ضلالت نیفتد. بنابر این ما که خود را امت او و شیعه او می پنداریم، به حکم قانون "چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی" باید آن همه ایثار و فداکاری او را پاس بداریم. آیا قانون عشق و وفا و حقوق دوستی و صفا جز این است که ما نیز هر چه میتوانیم در راه او و برای او ایثار و فداکاری کنیم؟ اگر چه ما هر گز نمی توانیم حقی را که او بر ما دارد به درستی بگزاریم حتی اگر خویش را فدائی و قربانی او سازیم زیرا نفس قدسی آن عزیز خدا کجا و نفوس کوچک مایه و آلوده ما کجا؟ مگر نه اینکه نفس شریف آن بزرگ به منزله نفس قدسی حضرت رسول (صلی الله علیه و اله و سلم ) است؟
بنابر این ما چگونه میتوانیم حقی را که او برما دارد به درستی بگزاریم؟ جز اینکه بزرگواریهای او را به یاد آوریم و مصیبت و بلاهائی را که برای ما پذیرفته پیش چشم آوریم و از روی اخلاص وصفا بگوئیم:
سیدم! سرورم! ای کاش من فدائی تومی بودم، ای کاش که آن همه مصیبت و بلائی که تو دیدی من می دیدم، ای کاش فرزندان و عزیزان من به جای فرزندان و عزیزان تو شهید می شدند، ای کاش به جای جگر تو جگر من از تشنگی می تفتید، ای کاش آنهمه زخم و ضربه هائی که بر بدن تو وارد آمد ، بر بدن من وارد می آمد، ای کاش تیری که سینه شما را شکافت و جان شمارا گرفت،سینه من را می شکافت و جان مرا می گرفت،ای کاش زنان و دختران من به اسارت می رفتند و در کوی و بازار برده وار گردانده می شدند، اما بر زنان و دختران شما آن همه بی حرمتی نمی رفت . ای کاش می شد تا ما بلا گردان شما می شدیم.......
( برگزیده از کتاب سلوک عارفان، ایت الله ملکی تبریزی)

**********************************
خویش را قربانی دین و فدائی امت ساخت : توضیح اینکه منظور استاد رضوان الله تعالی علیه اینست که امام علیه السلام جان خودشون رو فدا کردند تا امت را از جهالت و ضلالت نجات بدهند نه اینکه قیام ایشون و شهادتشون کفاره گناه امتشون باشه.همانگونه که  مسیحیان معتقدند حضرت مسیح علیه السلام کشته شدند تا امت رنج عبادت به خودشون ندهند و از گناه ابائی نداشته باشند! در حالی که حضرت اصلا کشته نشده اند.



آیا نظافت کردی، لباس احرام پوشیدی و نیت حج کردی؟
بله
آنگاه که نظافت میکردی و چرک و پلشتی از بدن خود میزدودی، قصدت این بود که با توبه ای راستین چرک و پلشتی جانت را بزدائی؟
نه
آنگاه که محرم می شدی و لباس احرام میپوشیدی، قصدت این بود که هر چه را خدا حرام شمرده، بر خود حرام دانی و گرد آنها نگردی؟
نه
آنگاه که نیت حج میکردی و با خدا پیمان حج میبستی، قصدت این بود که هر پیمان دیگری را بشکنی و خود را از هر بندی جز بند خدا رها سازی؟
نه
پس نه نظافت کرده ای، نه محرم شده ای و نه پیمان حج بسته ای.
آیا به میقات وارد شدی و دو رکعت نماز احرام به جای آوردی و لبیک گفتی؟
آری
به هنگام ورود به میقات قصدت زیارت خدا بود؟
نه
آن گاه که نماز احرام میگزاردی، قصدت این بود که با نماز که برترین عبادت بندگان است، به خدا نزدیک شوی؟
نه
آنگاه که لبیک میگفتی، قصدت این بود که تنها بر طاعت خدا دهان میگشایم و بر معصیت او دهان میبندم؟
نه
پس نه به میقات وارد شده ای، نه نماز احرام گزارده ای و نه لبیک گفته ای.
آیا وارد حرم شدی کعبه را دیدی و نماز گزاردی؟
آری
آنگاه که وارد حرم میشدی قصدت این بود که هر غیبتی را که بر اهل اسلام روا داشته ای برخود حرام کنی
نه
آنگاه که به مکه رسیدی، یادت بود که بسوی خدا آمده ای؟
نه
پس نه به حرم رفته ای، نه کعبه را دیده ای و نه نماز گزارده ای.
آیا گرد کعبه طواف کردی، ارکان کعبه را لمس کردی، سعی صفا و مروه به جای آوردی؟
آری
آنگاه که سعی میکردی قصدت این بود که به خدا میگریزی و به او پناه میبری؟ و او که داننده نهانهاست خود بر این گواه است؟
نه
پس نه طواف کرده ای، نه ارکان کعبه را لمس کرده ای و نه سعی به جای آورده ای.
آیا با حجر الاسود مصافحه کردی، در مقام ابراهیم ایستادی و دو رکعت نماز گزاردی؟
آری
امام فریادی بر آوردند که بیم آن بود با آن فریاد از دنیا بروند، سپس فرمودند: " آه ،آه، آنکه با حجر الاسود مصافحه کند با خدا مصافحه کرده. بیچاره! به هوش باش مبادا حرمت کاری بدین بزرگی را بشکنی و با دستی که به خدا داده ای به گناهان دست دهی و با مخالفت و نافرمانی اجر و مزد مصافحه با او را بیهوده سازی!"
این گفتگو همچنان ادامه دارد.....



سالی امام سجاد علیه السلام از حج باز میگشتند. شبلی که خود نیز به حج رفته بود به پیشباز حضرت میروند.امام علیه السلام گفتگوی بلندی را با شبلی آغاز میکنند که در این گفتگو اسرار و رموز مناسک حج را بیان میفرمایند. قسمتی از این گفتگو چنین است:
- شبلی! تو نیز حج گزاردی؟
- آری ای پسر پیامبر.
- آیا به میقات فرود آمدی؟جامه های دوخته از خود فرو گذاشتی؟ غسل کردی؟
- آری
- آنگاه که در میقات فرود آمدی، قصدت این بود که میخواهی جامه گناه فرو گذاری و جامه طاعت بپوشی؟
- نه
- آنگاه که از جامه های دوخته بیرون آمدی قصدت این بود که از ریا و نفاق و دو روئی و کارهای شبهه انگیز بیرون آئی؟
- نه
- آنگاه که غسل میکردی و خویش را میشستی، قصدت این بود که خویش را از آلودگی گناه و معصیت میشوئی؟
- نه
- پس نه به میقات فرود آمده ای، نه لباس دوخته از خود در آورده ای و نه غسل کرده ای.
- آنگاه که نظافت میکردی و چرک و پلشتی از بدن خود میزدودی، ریالصدت این بود که با توبه ای راستین چرک و پلشتی جانت را بزدائی؟
- نه
- آنگاه که محرم میشدی و لباس احرام میپوشیدی، قصدت این بود که هر چه را خدا حرام شمرده، بر خود حرام دانی و گرد آن نگردی؟
- نه
- آنگاه که نیت حج میکردی، و با خدا پیمان حج می بستی، قصدت این بود که هر پیمان دیگری را بشکنی و خود را از هر بندی جز بند خدا رها سازی؟
- نه
- پس نه نظافت کرده ای ، نه محرم شده ای و نه پیمان حج بسته ای.
- آیا به میقات وارد شدی و دو رکعت نماز احرام به جای آوردی و لبیک گفتی؟
- آری
- به هنگام ورود به میقات قصدت زیارت (خدا) بود؟
- نه
- آنگاه که ماز احرام میگذاردی،قصدت این بود که با نماز که برترین عبادت بندگان است، به خدا نزدیک شوی؟
- نه
- آنگاه که لبیک میگفتی، قصدت این بود که تنها بر طاعت خدا دهان بگشائی و بر معصیت او دهان ببندی؟
- نه
- پس نه به میقات وارد شده ای، نه نماز احرام گذارده ای و نه لبیک گفته ای.

 ان شا ءالله ادامه این گفتگو را در اینده ارائه خواهم کرد.
« کتاب سلوک عارفان، ملکی تبریزی»


سفارش بانو مجتهده امین به برادران دینی :
" به شما توصیه مینمایم هر یک از شما که زن عفیفه و پرهیزکار دارید، از وی بسیار قدردانی کنید و وی را عزیز و محترم شمارید واز هیچ فداکاری درباره وی خود داری ننمائیدو بدانید که وی در منزل شما یک فرشته معنوی است که سعادت دنیوی همین اوست، البته میدانید که مال و ناموس و عرض شما به دست همسر شماست. اگر زن شما عفت خود را از دست داده ، میل پیدا نمود همیشه آرایش کند و لباس های شیک و مد ، بلکه تقریبا عریان و در معابر و خیابان ها خود نمائی و جلوه گری کند،.....اگر خوب دقت کنید میفهمید که قسمت عمده بی عفتی های زنان امروز زیر سر مردان سابق است که غالبا به نظر حقارت آمیز به زنهای محترم خود مینگریستندو دختر معصومی که در منزل میآوردند،از هیچ گونه آزاری نسبت به وی خود داری نمینمودند. روزها باید امور خانه را انجام دهد و شبها باید بچه داری کند و بی خوابی کشدو زحمات وی را به هیچ وجه لایق تقدیس نمیدانستند.....اف بر این عادت شوم بعضی ایرانی ها! دعوی مسلمانی میکنیم و از قانون اسلام و حقوق زناشوئی که پیامبر اسلام صلوات الله علیه مقرر فرموده هیچ خبر نداریم. همین جفاهای مردان بود که زنها را جری نمود.
"فواره چون بلند شود سرنگون شود"
اگر مردها زن عفیفه خود را محترم دارند و با صداقت و مهربانی با وی رفتار کنند، و امور معاش خانوادگی را تامین نمایند، گمان نمیکنیم دیگر زن های نجیب میل نمایند با مردهای اجنبی روبرو شوند و با آنها دوستی پیدا کنند . همان نشستن با شوهر و بچه های خود از هر لذتی در نظر آنان لذیذتر است.
با آن محبتی که در دل مادر نهفته ، چه شد که بعضی مادرها نوزاد عزیز خود را به دست دیگران میسپارند و خود در ادارات و مغازه ها مشغول میشوند؟! عامل بزرگ این فجیعه همان تعدی بعضی از مردها بوده که حقوق زنها را آنطوری که شارع مقدس دستور داده عمل نمیکردند....."


 تا اینکه امام به او می گویند در فلان روز که قیصر روم برای جنگ از شهر خارج شد (این جنگ در تاریخ ثبت شده است و در کتاب تاریخ العرب والروم نوشته­ی بازیلیف روسی، ترجمه دکتر محمد عبد الهادی شعیره در صفحه ­ی 225 آمده: «در سال 247 ه.ق جنگ ها بین مسلمین و رومیان در گرفت و غنائم بسیاری به چنگ مسلمانان افتاد. و هم در 248  «بلکاجور» سردار مسلمان با رومیان جنگید و طی آن بسیاری از اشراف رومیان اسیر شدند.» این زمان مصادف با 16 سالگی امام حسن عسکری(ع) است)، تو نیز لباس خادمان را بپوش و با کاروان همراه شو. سپس از کاروان جدا شو و از فلان مسیر برو تا بوسیله مسلمانان اسیر شوی و تو را به بغداد بیاورند. همین طور می شود و وقتی وی را به بغداد می آورند، فرستاده­ی امام هادی او را از بین اسرا خریداری کرده و نزد خانواده­ی عصمت در سامره می آورد. از آن پس ایشان نرجس نامگذاری میشوند و مدتی بعد آخرین نور درخشان آسمان اهل بیت را به دنیا می آورد.

تَبارَک الّذی بِیَدهِ المُلکُ و هُو عَلی کُلّ شَیءٍ قَدیر- ملک (1)