سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ابـــــــــــرار

سلام خدمت دوستان عزیز

کشور اسلامی ما بر خود می بالد که افتخار میزبانی پاره تن رسول الله(ص) و عالم آل محمد (ص) هشتمین امام معصوم را دارد. به برکت این امام همام, فیوضات الهی شامل حال پیروان و شیعیان آن حضرت می شود.این قطعه از خراسان پاره ای از بهشت است که بر عالم ملکوت فخر دارد و همواره مورد نظر کروبیان عالم بالاست.
از امروز تا روز ولادت امام رضا(ع) یعنی روز 11 ذی القعده(27 مهر ماه) قصد دارم انشا ءالله مطالبی پیرامون زندگانی پر بارآن حضرت ارائه دهم.منتظر نظرات شما هستم.


آبت الله سید علی قاضی طباطبائی (قدس سره) شبها آرام و قرار ندارد.|
"کم میخوابد و مکرر بیدار میشود مثل کسی که دنبالش کرده اند. این عشق, این جنون الهی مگر برای او خواب گذاشته است.بیدار میشود و به نماز مشغول میشود, اما نه چهار رکعت,نه ده رکعت و یازده رکعت که تا بیست رکعت و بیشتر."
نی به پنج آرام گیرد آن خمار                        راست گویم نی به صد نی صد هزار
و راستی مگر با این شیفتگی ,زلف لیلی برای قاضی آرام و قراری میگذارد؟خودش میگوید:
"20 سال تمام است که وضو دارم و بی وضو نبوده ام الا حین تجدید وضو و نخوابیدم مگر با طهارت آبی."
آقای سید محمد حسن قاضی میگوید:
"روزی با یکی از برادرانم در رابطه با احوالات معنوی و شب زنده داری پدرمان صحبت میکردیم.پرسیدم شما خاطره ای در این باره دارید؟ گفت: او شبها همیشه مشغول راز و نیاز با خدای خود بودو ستاره های شب با گریه های او آشناست.در خانه ما دو اتاق تو در تو بود که فقط یک درب بیرونی داشت.مادرم و تمامی بچه ها در این اتاق میخوابیدند و اتاق دیگر مخصوص پدرمان بود.بسی از شبهاب طولانی که صدای گریه و زاری از ان اتاق به گوش میرسید.اما هیچ کس جرات بیان کردن نداشت و همیشه من در صدد این بودم که به حقیقت آن دست یابم.در یکی از شبها با صدای گریه از خواب بیدار شدم. همه خوابیده بودند و سکوت بر همه جا حاکم بود و تنها صدای شیونی بود که از اتاق پدر به گوش میرسید.یواشکی به طرف اتاق مزبور رفتم و از سوراخ در, به درون اتاق نگاه کردم و دیدم پدرم نشسته و با حالت خاص معنوی صورتش را با دست هایش پوشانده است و مشغول ذکر می باشد و ظاهرا دعائی را به صورت تکرار بیان میکند.با حالت اضطراب به بستر خود برگشتم و متوجه شدم مادرم بیدار شده و سراغ مرا میگیرد.همین که مادرم را دیدم,زود انگشتش را به دهان گذاشت و مرا به سکوت و آرامش دعوت کرد."
آری! شبها که دیگران می خوابند تازه آغاز گریه و تبتلش به درگاه معشوق است و آتش عشق و نائره اش افروخته تر, ستارگان شب, با گریه ها و قنوت های طولانیش آشنا هستند. او آنچه از شبها و سحرها در درون سینه متلاطم دارد در اولین دفعه ای که علامه طباطبائی را میبیند به وی منتقل میکند و میگوید:
" پسرم دنیا میخواهی نماز شب, آخرت میخواهی نماز شب"

و ان سوز آتشین درون در علامه موثر میافتد و علامه از آن جا به بعد شاگرد ایشان میشود و ان قدر از حکمت و عرفان می آموزد که تا به حال کسی مثل آن را نشنیده است!او در نامه ای که به یکی از شاگردانش مینویسد, چنین میفرماید:
" اما نماز شب, پس هیچ چاره  و گریزی از آن نیست و تعجب از کسی است که میخواهد به کمال دست یابد در حالی که برای نماز شب قیام نمیکند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب."
بر گرفته از کتاب عطش( ناگفته هائی از سیر توحیدی حضرت آیت الله سید علی قاضی طباطبائی)


کلمه صبر و مشتقات آن در قران کریم بیش از صد بار آمده است و در سه جای قرآن کریم از صبر به عزم الامور یاد کرده و در جای دیگر از صبر به خیر تعبیر فرموده است.البته صبر هم مراحل و مراتبی دارد.
مرتبه اول: صبر بر مصیبت
پیامبر اکرم (ص)میفرمایند:" هیچ بنده مومنی نیست که وقتی به مصیبتی دچار شود, بگوید آنچه را که خداوند گفته ( یعنی بگوید) ما همه از خدائیم و به سوی او باز میگردیم, خدایا مرا در مصیبتم اجر ده و بهتر از آن را که از من گرفته ای به من عطا کن, مگر این که خدا گفته او را به اجابت برساند."

مرتبه دوم: صبر بر طاعت
یعنی اینکه آدمی در مقابل سختیهائی که از ناحیه طاعات به او میرسد, صابر باشد.مثلا اگر در ماه رمضان گرسنه میشود یا تشنه میشود و جسم او از این ناحیه میرنجد, این رنجش را قبول کند, یا هنگام حسابرسی به اموال خود از اینکه خمس مال خویش را باید بدهد آزرده نگردد و سختی جدا کردن مال را از خود تحمل کند.همچنین سایر اعمال عبادی که هر کدام به اندازه خود سختی به همراه دارند و طبع انسان از مرتکب شدن به آنها کراهت دارد و لذا احکام عبادی را تکالیف مینامند, زیرا انجام دادنش برای آدم رنج آور و سختی آفرین است.

مرتبه سوم: صبر بر معصیتهای لذت بار
این مرتبه سخت تر از مراتب سابق است. زیرا در اینجا کششی از درون انسان وجود دارد و کشنده ای از برون .که کشش درونی به واسطه طبیعت و غریزه جسمانی است و کشنده برونی شیطان رجیم است و از طرفی لوازم معصیت معمولا در جوامع فراوانتر از لوازم هدایت است.بدیهی است که نیروی زیادی باید مصرف شود تا انسان بتواند خود را از دام معصیت خلاص کند.لذا در روایتی پیامبر اکرم(ص) این قسم صبر را از بقیه مهمتر بیان فرموده اند.

قسم دیگری از صبر هم هست که مرتبه اعلای صبر میباشد و آن صبر جمیل است.صبر جمیل از آن انسانهائی است که نه تنها صابرند بلکه صبار هم هستند یعنی بسیار صبر کننده . و نه تنها صبارند بلکه شکور هم هستند یعنی در مقابل صبر زیادشان شکر هم میکنند آن هم شکر فروان.در قرآن کریم صبار شکور 4 مرتبه و صبر جمیل 3 مرتبه ذکر شد ه است, که دو مورد صبر جمیل به حضرت یعقوب (ع) مربوط است.یعقوبی که در فراق حضرت یوسف(ع) چندان گریست که چشمانش نا بینا شد.در عین حال گریه او وی را بیتاب نکرد و خودش فرمود صبر میکنم صبر کردنی زیبا و خداوند یاری دهنده است.و یک مورد هم خطاب خداوند متعال به پیامبر اکرم(ص) است که میفرماید: پس صبر کن صبر کردنی زیبا.از امام باقر (ع) در مورد صبر جمیل سئوال شد. ایشان فرمودند:" آن صبری است که در آن به مردم شکوه ای نباشد." مانند بعضی از افراد که اگر کوچکترین مشکلی در زندگیشان پیش آید شکوه ها سر میدهند.

خدایا مارا از بندگان صابر خود قرار ده.(آمین)

منبع: کتاب اوصاف متقین
نویسنده :قادر فاضلی


دعا

 اى خدایى که در برابر احسان به بندگان پاداش نخواهى، و از عطا و بخشش پشیمان نمى‏گردى،
پرده مى‏پوشى بر آن که اگر مى‏خواستى رسوایش مى‏کردى، و جود و کرم کنى بر آن که اگر مى‏خواستى از وى دریغ مى‏کردى، در صورتى که هر دو مستحق رسوایى و دریغ تو اند، و با آن که با تو به مخالفت برخاسته با بردبارى روبرو مى‏شوى، و به آن که در حق خویش ستم کرده مهلت مى‏دهى، با صبر و بردبارى خود مهلتشان مى‏دهى تا به حضرتت بازگردند، و در مؤاخذه عاصیان شتاب نمى‏کنى تا به توبه موفق شوند. خداوندا تو از خالص‏ترین وظایف، و برگزیده‏ترین فرائض، ماه رمضان را قرار دادى که آن را از میان سایر ماهها برگزیدى، به خاطر آنکه در آن قرآن و نور نازل نمودى، و ایمان را در این ماه چند برابر ساختى، و روزه گرفتن را در آن واجب فرمودى، و به شب زنده‏دارى در آن ترغیب کردى، و شب قدر را در آن که از هزار شب با ارزش‏تر است بزرگ داشتى،  پس به فرمانت روزش را روزه گرفتیم، و در شبش به کمک تو به عبادت برخاستیم، و به وسیله روزه و نمازش طالب رحمتى که براى ما مهیّا فرمودى شدیم، و همانا این ماه در نزد ما ستوده زیست، و با ما همنشینى پسندیده بود، پس به هنگام پایان گرفتن وقت، و سرآمدن مدت، و کامل شدن روزهایش از ما جدا شد، اینک آن را وداع مى‏گوئیم وداع کسى که هجرانش بر ما غم‏انگیز است، و روى گرداندنش ما را به اندوه و وحشت دچار کرده، و بر عهده ما پیمان ناگسستنى، و حرمت در خور توجه، و حق لازم دارد، به این خاطر مى‏گوئیم: سلام بر تو اى بزرگ‏ترین ماه خدا،سلام بر تو اى کریم‏ترین همنشین از میان اوقات، سلام بر تو اى همنفسى که قدر و منزلتت بزرگ، و فقدانت بسیار دردناک است، و اى مایه امیدى که دوریت رنج‏آور است. سلام بر تو اى همدمى که چون رو کنى ما را مونس شاد کننده ‏ا ى، و چون سپرى شوى وحشت‏آور و دردناکى. سلام بر تو اى همسایه‏اى که دلها نزد تو نرم شد، و گناهان در تو نقصان گرفت. سلام بر تو اى یاورى که ما را در مبارزه با شیطان یارى دادى، و اى مصاحبى که راههاى احسان را هموار و آسان ساختى. سلام بر تو که چه سعادتمند است کسى که حرمتت را به واسطه خودت رعایت نمود! سلام بر تو که چه بسیار گناهان را از پرونده ما زدودى، و چه عیب‏ها که بر ما پوشاندى! سلام بر تو که زمانت بر گنهکاران چه طولانى بود، و در دل مؤمنان چه هیبتى داشتى! سلام بر تو که وداع با تو نه از باب خستگى، و فراغت از روزه‏ات نه به خاطر ملالت است. سلام بر تو که قبل از آمدنت در آرزویت بسر مى‏بردیم، و پیش از رفتنت بر هجرانت محزونیم. سلام بر تو که چه بدى‏ها که به سبب تو از جانب ما گشته، و چه خوبیها که از برکت تو به سوى ما سرازیر شده! سلام بر تو که دیروز چه سخت بر تو دل بسته بودیم، و فردا چه بسیار شائق تو مى‏شویم! سلام بر تو و بر فضیلت تو که از آن محروم گشتیم، بارالها عذر ما را در کوتاهى از اداى حقّت قبول کن، و آینده عمرمان را به ماه رمضان آینده که در پیش داریم برسان .خداوندا هر گناه کوچکى یا بزرگى که در این ماه به آن دست زدیم، یا معصیتى که به آن آلوده گشتیم، یا خطایى که مرتکب شدیم، از روى عمد یا فراموشى، که در آن به خود ظلم کرده، یا حرمت دیگرى را بدان دریده باشیم، پس بر محمد و آلش درود فرست، و ما را از همه آنها در پرده ستّارى حضرتت بپوشان، و به عفوت از ما بگذر، و روز عیدمان و فطرمان را بر ما مبارک گردان، بارالها پایان یافتن این ماه را پایان یافتن خطاهایمان قرار ده.


علامه طباطبائی(قدس سره)میفرمایند: روزی به مسیو کربن گفتم در دین مقدس اسلام تمام زمینها و مکانها بدون استثناء محل عبادت است. اگر فردی بخواهد نماز یا قرآن بخواند, یا سجده کند یا دعا کند, در هر کجا که هست میتواند این اعمال را انجام دهد,... ولی در دین مسیح(ع) چنین نیست. عبادت فقط باید در کلیسا انجام گیرد و در موقع معین. عبادت در غیر کلیسا باطل است.بنابر این ااگر فردی از مسیحیان در وقتی از اوقات حالی پیدا کرد, مثلا در نیمه شب در خوابگاه منزل خود, و خواست خدا را بخواند چه کند؟او باید صبر کند تا روز یکشنبه, وقتی کلیسا باز شد برای عبادت به انجا برود؟!! این معنی قطع رابطه بنده است با خدا.
کربن در پاسخ گفت:بلی این اشکال در مذهب مسیح هست.و الحمد لله دین اسلام در تمام ازمنه و امکنه و حالات, رابطه مخلوق را با خالق خود, محفوظ داشته است.
منبع: حکمت زلال , گزیده ای از اندیشه های آیت الله علامه طباطبائی (قدس سره)


به نقل از رسول اکرم(ص):
-
دین کم ارج می‌شود.
-
دین مانند بقیه‌ ی خوراکی است که در دهان میگردانند و سپس بیرون می‌ ریزند.
-
اسلام مانند آغاز غریب می‌ شود.
-
اگر کسی بر ایین خود استوار باشد، همانند کسی است که آتش گداخته‌ ای را با دست بگیرد.
-
از اسلام جز نام آن باقی نباشد.
-
به ظاهر مسلمان نامیده می‌ شوند در حالی که بیش از همه‌ ی مردم از آن دورند.
-
برای هیچ دین‌ داری دینش سالم نمی‌ماند جز این‌ که از کوهی به کوهی فرار کند.
-
ثروتمندان برای سیاحت،متوسطین برای تجارت و فقرا برای ریا و تظاهر به مکه میروند.
-
آلات لهو در حرمین شرفین ظاهر شود.
-
چیزی شایع‌ تر از دروغ بر خدا و پیامبر یافت نشود.
-
اعراض از دین فراگیر می‌شود.
-
با دین خود بر خدا منت می‌گذارند.
به نقل از امیرالمومنین علی(ع):
 
-سرزنش کننده‌ ای نمی‌ بینی جز کسی که خداوند سبحان را سرزنش کند.
-
در حرمین شریفین آنچه خدا نمی‌ پسندد انجام می‌پذیرد.
-
دینداران تحقیر می‌ شوند.
-
بیشتر مردمان از دین مرتد می‌ شوند.
منبع: کتاب یو م الخلاص (روزگار رهائی)
نویسنده: عالم لبنانی کامل سلیمان


قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ (قلبهای متقین محزون است).
یکی از اوصاف متقین که در خطبه 184 نهج البلاغه ذکر شده این است که دلهای مردمان متقی اندوهناک است.در این کلام مبارک مولی علی(ع) دو مطلب وجود دارد: یکی اینکه متقین قلبا محزون اند. یعنی قلب خود را که حقیقیت انسان بسته به اوست, محزون نگه میدارند, نه چهره خود را. بنابر این حزن باید قلبی باشد لذا حضرت نفرمودند (وجوههم محزونه) . صدق این گفتار از سیره ائمه اطهار(ع) و پیامبر اکرم(ص) نیز به دست میآید که آن بزرگواران همیشه متبسم و گشاده رو بودند. بنابر این کسانی که این اندوه را اظهار میکنند یا ریا کارند یعنی قلبا محزون نیستند بلکه خود را محزون مینمایانند یا ضعیف النفسند که نمیتوانند اندوه را کنترل کرده و در قلب خود نگه دارند و سر خود را فاش میکنند. نکته دوم اینکه اندوه متقین اندوه تقوائی است نه اندوه کمبود های مادی و دنیوی. معمولا اندوه معنوی از ناحیه شناخت و تفکر پیش میاید.مثلا انسان بعد از فکر و بر رسی اوضاع و احوال خود متوجه میشود که وظیفه انسانی خود را آنگونه که باید و شاید انجام نداده است و از نیروهای خدادادی و نعمتهای الهی در جهت خدا به نحو احسن استفاده نکرده است یا حقوق مردم را در وقتش ادا نکرده است ,لذا اندوه قلب او را میگیرد. و این اندوه اندوه مقدسی است که نصیب هر کسی نمیشود.زیرا انسان هر قدر هم در زندگی موفق باشد, نمیتواند تمام موفقیت ممکن را به دست آورد و از تمامی استعداد های نهفته در ذات خود استفاده کند و یا تمامی لحظات عمر عزیز را بدون لهو و لعب سپری کند. پس همیشه در گوشه قلب او جائی برای اندوه نسبت به مافات وجود دارد.بزرگترین حزنی که برای متقین است, حرن فراق و هجران است. هجرانی که غم جاودان را در دل انسان قرار میدهد.


منبع:کتاب اوصاف متقین
نویسنده: قادر فاضلی


 

شهادت حضرت علی(ع)

امشب آهنگ جنون دارد دلم
رنگ آتش رنگ خون دارد دلم
تازه شد زخم دل خاموش من
باز غم جا کرده در آغوش من
بی تو من یک کوفه دردم یا علی
صد نخیل آه سردم یا علی
آه ای تنهای هر عصر و زمان
ای غمت در سینه شبها نهان
نازنین جسم تو چون در خاک شد
عدل هم از لوح هستی پاک شد


امام حسن مجتبی

 

 حقیقت کرم و دنائت
از امام مجتبى سؤال شد: کرم چیست؟ فرمود: آغاز به بخشش نمودن پیش از درخواست نمودن و اطعام نمودن در وقت ضرورت و قحطى. سؤال شد: دنائت و پستى چیست؟ فرمود: کوچک بینى و دریغ از اندک

رفیق شناسى
امام حسن(علیه السلام) به یکى از فرزندانش فرمود: اى پسرم! با احدى برادرى مکن تا بدانى کجاها میرود و کجاها میآید، و چون از حالش خوب آگاه شدى و معاشرتش را پسندیدى با او برادرى کن به شرط این که معاشرت، بر اساس چشم پوشى از لغزش و همراهى در سختى باشد

خویشاوند و بیگانه واقعى
خـویشاونـد کسـى است کـه دوستـى و محبّت، او را نـزدیک کرده باشد و اگـر چـه نـژادش دور بـاشد. و بیـگانـه کسـى است کـه از دوستـى و محبّت به دور است اگرچه نژادش نزدیک باشد

همراهى با مردم
چنان با مردم مصاحبت داشته باش که خود دوست دارى به همان گونه با تو مصاحبت کنند