سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ابـــــــــــرار

قسمت 1
باسمه تعالى‏
در این نکته هیچ شکى نیست که کربلا تابلوى کاملى از زندگى دینى است تا انسان در هیچ شرایط و موانعى از سیر به سوى خدا باز نماند و از همه سخت‏تر شرایط و موانعى است که امویان در مقابل مسلمانان قرار دادند که عملًا در آن شرایط از اسلام جز قالبى باقى نمی ‏ماند و تمام ارزش‏هاى الهى در ذیل ارزش‏هاى جاهلیت به حجاب می ‏رفت و سبّ‏ حضرت على (ع) که نمونه ‏ى کاملى از یک انسان معنوى بود، حکایتى است از روح کلى حاکمیت امویان که بناست به اسم اسلام بر مسلمانان حکومت کنند.
در نظر بگیرید اگر حکومتِ حزب اموى ادامه می ‏یافت و نقشه ‏هاى معاویه به ‏بار می ‏نشست از اسلام چه چیزى باقى مى ماند؟
مؤلف محترم سعى نموده با شواهد تاریخى جایگاه امویان را در تاریخ اسلام نشان دهد و روشن کند نهضت کربلا متوجه دفع خطر امویان از اسلام بود تا جهان اسلام را- اعم از شیعه و سنى- از فتنه ‏ى آن حزب آزاد نماید و با چنین توجهى به نهضت حضرت امام حسین (ع)، روح و رویه‏ اى را کالبد شکافى می ‏کند که همواره اسلام حقیقى را نشانه می رود و خواسته یا ناخواسته زمینه ‏ى ضد ارزش ‏شدن ارزش‏هاى حقیقى را پدید می آورد.
در این کتاب سعى شده دو موضوع مورد توجه خوانندگان محترم قرار گیرد؛

 در موضوع اول علاوه بر بررسى زمینه‏ هایى که منجر به شهادت امام حسین (ع) شد به این نکته می ‏پردازد که باید چگونه آن زمینه ‏ها را ارزیابى کرد تا امروز جامعه‏ ى اسلامى گرفتار همان تفکراتى نشود که به اسم توسعه ‏ى غربى زمینه ‏ساز ضد ارزش‏ شدن ارزش‏ها می ‏گردد، و این‏که آن تفکر چه خصوصیاتى دارد و چگونه باید از آن فاصله گرفت.

 موضوع دوم، توجه به روش حضرت سیدالشهداء (ع) است که حضرت چگونه توانستند جهان اسلام را از نقشه ‏ى عظیم سرکرده امویان یعنى معاویه رهایى بخشند و راز این رهایى را چگونه باید جستجو کرد رازى که اصحاب حضرت متوجه آن شدند و به زیبایى تمام حضرت را یارى کردند، اما نه براى شهید نشدن، بلکه براى تحقق زیباترین شهادت.
1- «هر کس به هر مقامى رسید از کربلا رسید»؛
??اما آنچه بیش از همه مهم است چگونه‏ دیدنِ کربلا است. اگر کربلا وطن عشق است و نوید جاودانگى و آموزشکده‏ ى نهراسیدن از مرگ؛ در «چگونه‏ دیدنِ کربلا» یک نگاه دیگر را نیز باید از یاد نبرد و آن؛
«چه شد که کار به قتل سلطان عشق یعنى حسین (ع) کشیده شد»؟
2-در «چگونه ‏دیدنِ کربلا»؛
 یک وقت به حسین (ع) می ‏نگریم که چگونه دل‏ها را تا اوج انس با خدا جلو می ‏برد و در دریاى اشکِ شوقِ وصل غرق می ‏کند و یک وقت به یزیدیان می ‏نگریم که چگونه حزب اموى خواستند اسلام را از حقیقت بیندازند و به نظاره‏ ى غم‏هاى اهل‏ البیت ‏علیهم السلام می ‏نشینیم که چه خون دل‏ها خوردند.
3-در «چگونه ‏دیدنِ کربلا»؛
یک وقت راه انسان را به سوى کعبه ‏ى مقصود، در راه حسین (ع) می نگریم و یک وقت باید راه انحراف از اسلام ‏را در خونِ ریخته ‏ى سیدا لشهداء (ع) ریشه ‏یابى نماییم تا کربلا را با دو چشم «جمال» و «جلال» دیده باشیم.
4-در «چگونه‏ دیدنِ کربلا»؛
هرچند ناخواسته، لحظه‏ اى باید چشم از حسین (ع) برداشت و به لشکرى چشم دوخت که سراسر ظلمات‏ است و سعى نماییم جایگاه تاریخى آن لشکر را ریشه ‏یابى کنیم و روح و روان آنان را کالبد شکافى نمود تا معلوم شود از کجا شروع کرده‏ اند که هم ‏اکنون در جبهه‏ ى مقابله با حسین (ع) قرار دارند.
5-در «چگونه ‏دیدنِ کربلا»؛
باید به لبخندهاى حسین (ع) در قتلگاه نیز چشم دوخت که چه خطر بزرگى را از سر اسلام عزیز به ‏در برده است که این‏چنین در خون خود قهقهه می ‏زند و صداى شکر خود را از این پیروزى به آسمان بلند کرده است؟
6-در «چگونه ‏دیدنِ کربلا»؛
اگر بصیرتِ فهم فاجعه ‏ى امویان شناخته نشود که چه نقشه‏ ها در سر داشتند، هرگز به فهم کربلاى حسین (ع) نخواهیم رسید و در آن صورت به هیچ‏ کجا نرسیده ‏ایم.
7-در «چگونه‏ دیدنِ کربلا»؛
می ‏توان فهمید چگونه در بازار عشق و شهادت می ‏شود «خود» را بدهید و اسلامِ از دست ‏رفته را بازستانید و به معجزه ‏ى عشق ایمان بیاورید که در مسیر عشق، هرگز راه ادامه‏ ى اسلام به بن ‏بست نمی ‏رسد، هر چند حزب پیچیده ‏ى اموى مسیر آن را سدّ کند و لذا شناختن حیله ‏هاى عظیم امویان ما را متوجه نقش عظیم حسین (ع) می ‏نماید که راه حسین (ع) چگونه راهى است، راهى که هرگز امویان آن را نمی بینند و از آن سر در نمی آورند.
8- در «چگونه‏ دیدنِ کربلا»؛
اگر جایگاه مناجات‏هاى شب عاشورا درست دیده نشود، هرگز کربلا دیده نشده است و هرگز راز نشاط و امیدوارى حسین (ع) در بعد از ظهر عاشورا فهمیده نخواهد شد و از حادثه کربلا که باید تا ابد جان ما را گرم نگه دارد محروم مى‏شویم.
9- در «چگونه‏ دیدنِ کربلا»؛
وقتى براى تو محبوب‏ ترین انسان‏ها، اصحاب کربلا خواهند بود که بفهمى چه می فهمیدند که این‏چنین مرگى را انتخاب کردند، و پروانه ‏وار در کنار مولایشان پَرپَر شدند تا در شهادت مولایشان او را کمک کرده باشند و نه در حفظ کردن و ماندن آن حضرت.
آیا عجیب‏تر از این می ‏شود که یاران امام، امام را در تحقق بهترین‌ شهادت یارى کنند؟!
چه رازى در ماندگارى اسلام در این نوع مُردن یافتند؟!
سعى کن کتاب را جهت یافتن چنین رازى ورق بزنى.