سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ابـــــــــــرار



بسم رب المهدی

مولا جان!


نمی دانم باید شاد باشم یا غمگین...

شاد بخاطر تولد شما که آخرین ذخیره ی الهی بر روی زمین هستید.

غمگین بخاطر اینکه دوباره امسال میلادتان را در غیبتتان جشن می گیریم.

 بخاطر غربت و مظلومیتتان

مهدی جان!

دختران و زنان شهر من میلادتان را جشن گرفته اند!

به خیابانها ریخته اند...

صدای هلهله ی شادی و قهقهه شان همه جا را پر کرده!

چقدر خوشحالند!

دستهایشان را که تا آرنج عریان است  از ماشین ها بیرون آورده دست می زنند و فریاد می کشند!

همه جای شهر شلوغ است. صدای موسیقی های آنچنانی فضا را پر کرده...

 سر و صدای آزار دهنده  بوق ماشین ها و صدای ترقه ها تا ساعاتی از نیمه شب ادامه خواهد داشت.

و هنگام نماز صبح خستگی جشن میلادتان باعث می شود نمازشتن قضا شود!

فدای غربت و مظلومیتتان کی می آئید؟