پيام
+
يا الله
وصيت نامه شهيد!
بسم الله الرحمن الرحيم
يک عمر هرچي گفتم به من مي خنديدند
يک عمر هرچي ميخواستم به مردم محبت کنم ،فکر کردند من آدم نيستم
مسخره ام کردند
يک عمر هرچي جدي گفتم ،شوخي گرفتند
يک عمر کسي رو نداشتم باهاش حرف بزنم ،خيلي تنها بودم.
اما مردم!حالا که ما رفتيم بدونيد،هر روز با آقام حـرف مي زدم.
آقا بهم گفتند :تو شهيد ميشي .جاي قبرم رو هم بهم نشون دادن
اين رو هم گفتم اما باور نکرديد!
:(
سنجش
92/7/30
*ابرار*
زمان جنگ کارش مکانيکي بود .
*در ضمن ناشنوا هم بــود.* پسر عموش غلامرضـا که شهــيد شد…
عبدالمطلــب سر قبــرش نشست ، بعد با زبـون کــرولالي خودش ، با ما حــرف مي زد.
ما هم مي گفتيم : چي مي گي بابــا؟!
محلـش نذاشتيــم ، هرچي سر و صــدا کرد هيـچ کس محلش نذاشت.
ديد ما نمي فهميــم ، بغل قبر شهيد با انگــشت، يه دونه قبــر کشيد…
روش نـوشت : *شهيد عبدالمطلــب اکبري *، بعد به ما نــگاه کـرد،
خنديد ،
*ابرار*
ما هم خــنديديـم.
گفتيم شوخيـش گرفتــه ، ديد همه ما داريم مي خنــديم ، طفلک هيچ نگــفت…
يه نگاهي به سنگ قبر کرد ، سـرش رو پائيــن انداخـت و آروم رفـت…
فرداش هم رفت جبهــه . 10 روز بعد جنــازه اش رو آوردند
دقيقاً تـوي همون جــايي که با انگشـت کشيــده بود خاکـش کــردند.
*ابرار*
راوي حجت الاسلام انجوي نژاد
اميد...
خوش به حالشون....چقدر فاصله افتاده بين ما و شما
رزگل
:(
*ابرار*
:( اونها کي بودند ... ما کي هستيم؟
اميد...
من از تبار عدمزادگان در قفسم//ز شور دايره ي هستي تو بيرونم//
اميد...
تو متهم به عبور از ستارگان هستي//واينکه چشم تو اغفال کرده ماهي را
*ابرار*
سلام عليکم... ممنون بزرگوار از اشعار زيباتون
اميد...
سلام...خواهش ميکنم...اينها از سروده هاي خودم نبود ولي فيدتون دل آدمو پرتاب ميکنه آنسوي دنياي مه گرفته و تاريک
اميد...
امشب به احترام تمام فرشتگان//راهي به من براي پريدن نشان بده..اميد..
*ابرار*
زنده باشيد.. بله درسته.. اين ماجرا بنده رو هم منقلب کرد... کاش کمي سعي ميکرديم به اين بهترين ها نزديک بشيم! :(
اميد...
هي!!!!!!!!!
*ابرار*
..
« لنگرودي »
هو . اينان ز دام خاك غربت رسته بودند / با آسمان عهد اخوّت بسته بودند ...
اميد...
اينبار اگر صلاح ببيني ببينمت//مي خواهم از مسير زميني ببينمت//من ساده و خجالتي ام عشق من مخواه//از چشم يک معلم ديني ببينمت
« لنگرودي »
با سلام مجدد . اينان به درد و داغ عادت كرده بودند / با خون خود غسل شهادت كرده بودند ...
*ابرار*
:( اينان به درد و داغ عادت کرده بودند...
*ابرار*
سلام عليکم. ممنون از اشعار زيباتون.
*ابرار*
.
2-هورا
چندماه پيش اين مطلب رو از چندتا سايت وبلاگ ديگه خوندم کلي بحال بد خودم گريستم مدام مي گفتم اينا کين و ما کي هستيم اللهم الرزقنا شهادت@};-
قلب مبين
حکمت قرار گرفتن اين دو مطلب پشت سر هم را نمي دانم
*ابرار*
الهي امين... / کاربري گرامي قلب مبين متوجه نشدم کدوم دو مطلب رو مي فرمائيد..
*ابرار*
.
اميد...
خاصيت نگاه تو مارا خراب کرد//اين آفتاب غوره ي مارا شراب کرد//آدم که گريه را پدرانه به ارث داد//يادش بخير باد که کار صواب کرد
گلبانگ سربلندي
بديهيات را نفهميدم تا چه برسه به حرف شهدا!!
*ابرار*
ممنونم از هر دو بزرگوار...
پيام رهايي
حرف شهدا حرف آفتاب(امام) است و بديهي ترين کلام...روشنايي...!
*ابرار*
ممنون