پيام
+
يارب
ميگن يه روز يه باغي بود
باغي بزرگ و با صفا
باغبوني داشت چه بي ريا
تو باغ اين باغبون پير
گلهاي بي نظيري بود
گلهائي که مثل اونا هيچکس تا اون موقع تو اين باغ بزرگ نديده بود
گلهاي باغ عاشق پير مرد بودن
چون اگه پير مرد نبود،باغي نبود،گلي نبود
تا اينکه طوفان بزرگي شد بپا
گلهاي بيشماري کنده شد زجا
طوفان ظالم و خشن ميخواست تموم باغو ازبين ببره
شقايقا و لاله هاي سرخ رو از بين ببره
ادامه در نظرات
سال90

منادي معرفت
92/7/12

*ابرار*
بعد از طوفان از ميون گل هاي باغ/
چند تائي نرگس باقي موند/
اسماي لاله ها رو ديواراي باغ نوشته شد/
به جاي لاله هاي سرخ نام شهيد گذاشته شد/
با اينکه هيچکس بعد اون لاله هاي سرخ رو نديد/
اما به جاي لاله ها تو هر وجب از خاک ما/
شقايقاي سرخ روئيد/
من يکي از همون شقايقاي با غ ميهنم/
که عشق لاله هاي سرخ و عشق باغبون جديد سرشته با جون و تنم/
* گل نرگس *
شعر 20 ...... عالي ممنوووووووووووووووووووووووووون
* گل نرگس *
ادامه بايد داشته باشه ها
* گل نرگس *
شرمنده
*ابرار*
سلام . ممنونم سرکار خانم رز صورتي از عنايتتون.. ادامه در نظراته
* گل نرگس *
آها ممنون خيلي خيلي ممنون
*ابرار*
خواهش ميکنم..
بلاي آسموني😁
:)قشنگ بود:)
*ابرار*
سلام.. نظر لطفتونه : )
*ابرار*
.
قافيه باران
سلام سرکار خانم ابرار واقعا ورودتون رو به جمع شعرا تبريک ميگم:)
*ابرار*
سلام خواهرم. عجب! شرمنده نفرمائيد لطفا...
*ابرار*
.