شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

*ابرار*

+ *يـــــادش بـــخـــيــــر* وقتي بچه بوديم با برادر و خواهرمون دعوا ميکرديم ما نيشگون ميگرفتيم برادرمون مشت و لگد ميزد! يک دقيقه بعد همه چيز يادمون ميرفت ميرفتيم بازي چقدر دلهامون پاک و بي کينه بود!
با داداش بزرگه کمتر ولي با کوچيکه اوه اوه ....:))))
منم آبجي ندارم :((( داداش بزرگم ميگه هرکي آبجي نداره دلم براش ميسوزه ....منم آبجي ندارم نميخوام :(((((((((((
*زهرا.م
آخي..واقعا :))
ولي من هميشه با داداش بزرگم ميجنگيدمو وبا داداش کوچيکم نقشه هاي شيطنت اميز و خفن (کتک کاري و.. ) براي داداش بزرگم ميکشيدم ! يادش بخير! انقده کتک کاري ميکرديم که نگو! ولي الان بزرگ شديم خانوم شدم اقا شدن ! ديگه کتک کاري نيست بلکه دلمون براي همديگه تنگ ميشه ! اخه ديگه پيش همديگه نيستيم!:(
باعرض معذرت حس کردم مرتبط باشه..http://hosseinieh.parsiblog.com/Feeds/6752169
*ابرار*
سلام عليکم... خواهش ميکنم . بله مرتبط هست...
*ابرار*
:)
دوست دارم .....ياد باد .... ولي حيف که تموم شد ديگه همه چي...:(
*ابرار*
ان شا ءالله سلامت باشيد..
سلام بر شما . اما فکر کنم نيشخون درست باشه :) شما که ميگيريد لطفا درست بگيريد :)
*ابرار*
عجب! بنده نيشخون تا الان نشنيده بودم...
جدي نشنيده بوديد؟/ واژه اي ترکيبي نيش و خون . وقتي فعل نيشخون انجام ميشه انگار مار نيش زده و خون هم مياد گه گاهي . البته بستگي به بلندي و کوتاهي ناخن داره .
*ابرار*
جالبه... ممنون از توضيحتون...
خواهش ميکنم.
*ابرار*
بله درسته...
* کميل *
يادش بخير ، ما برادر کوچکم خيلي دعوا و کتک کاري مي کرديم ....
*مهربان *
يادش بخير ولي هنوزم اهل اينجوردعواهاييم بزرگ نشديم
مگه ابجيتون کجاست؟؟ (آيکون فضــــــــولي) :))))
آقا مهدي عزيز خداوند خواهرتون رو رحمت کنه و بقاي عمر پر برکتي باشه براي بازماندگانتون .. :(((
وقتي با تکيه بر تقواي الهي و اعتماد بر حکمت او ياد مرگ رو فراموش نکنيم، مي دونيم که زندگي جاده اي است که به آخرت ختم ميشه .. و همه ي ما در آخرت همديگر رو ملاقات ميکننم .. همين نگرش صبر و شکيبايي انسان رو تقويت ميکنه ...
خدا رحمتشون کنه متاسفم:(((
كويرسبز
من بي عرضه تر از اين حرفها بودم همون نيشگون هم نمي تونستم بگيرم
چون از همه بزرگتر بودم کسي کتکم نزد اما يه روز برادرمو تو فرقون گذاشته بودم و ميگردوندمش که بد جوري افتاد زمين و از هوش رفت :( .. يه نصفه روزي به همين دليل فراري بودم .. يه روي هم يکي سر سفره مدام ملچ مولوچ مي کرد ... هر چي چپ چپ نگاهش کردم دست برنداشت .. يه ليوان آب ريختم روش و فرار کردم .. يه چند ساعتي هم به همين دليل فراري شدم. :)
*ابرار*
:) ظاهرا نصف زندگي تون رو در فرار به سر ميبرديد!
سنجش
:))) سلام بر همگي..ميبينم که دوستان دارن به گذشته جنائي خودشون اعتراف ميکنن .چه خلافهاي سنگيني .ظاهرا نيشگون( پاسداشت فارسي نوشت: نيشخون)، کتک،مشت گوشه اي از جنايات هولناک اين افراد بوده.:)) اين فيد تا حذف نشده بايد با طبقه بندي فوق سري بايگاني بشه برا روز مبادا :)
*ابرار*
:) عليکم السلام...
ص . حيدري
ما تو دعواهاي بچگيمون يه کم مغرور بوديم و هميشه اين مي گفتيم ول کن تا ول کنم:)
سنجش
خب نفر بعدي ؟
*ابرار*
جناب اقاي مهدي ان شا ءالله خدا خواهرتون رو رحمت کنه
*ابرار*
خانم نوشتارهاي زيبا عجب! / حاج اقا سنجش گرامي ياد اعتراف داخل کليسا افتادم :)
سنجش
تسليت عرض ميکنم جناب مهدي .انشاءالله که با حضرت صديقه کبري سلام الله عليها محشور بشن.
ص . حيدري
خانوم ابرار درد زيادي مي کشيديم ولي خب کم نمي آورديم:)
سنجش
عجب!! همه کسايي که يجورايي اونا رو شخص مثبت ميدونستم کم کم دارن خلاف درميان:))
ص . حيدري
منظورتون بنده هستم؟
سنجش
:)) نه خانم نوشتارهاي زيبا. نگران نباشيد به اعترافاتتون ادامه بديد :)
ما که تو بچگي مون از اين کارا نکرديم هعييييي يعني کسي نبود که بزنيمش:((( خوشا به سعادتتون
ص . حيدري
جناب سنجش در نهايت صداقت اعتراف کردم/ فيد خيلي جالبيه
سنجش
راحت باشيد خانم نوشتارهاي زيبا. بله جالبه . حالا کجاشو ديديد جالبترم ميشه :)
ص . حيدري
جناب عالي هم از تجربياتتون بفرمائيد
سنجش
يعني الان شماها داريد تو کليسا برا پدر روحاني اعتراف ميکنيد خانم ابرار :))
سنجش
به اين ميگن تحريف خانم نوشتارهاي زيبا. واژه ي تجربيات رو بجاي چه واژه اي استعمال کرديد:) بنده هم قبل از تولد و هم بعد از تولد هيچ نقطه خاکستري تو کارنامم ندارم (آيکون خالي بنديهاي سنگين)
*ابرار*
ظاهرا که اينطور به نظر ميرسه !
سنجش
باطنا هم يجورايي همينطوره :)
سنجش
عجب مثل اينکه فرار کردن. :))
ص . حيدري
جناب سنجش من تازه نظرتون ديدم
سنجش
حقش بود اين فيد برگزيده ميشد و در وقت انتخاب دبيران نشريه پارسي نامه سوابق ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوء افرادي که اعتراف کردن بررسي ميشد مخصوصا باني فيد :))
عجب و خب ظاهرا فقط بنده پسرخوبي بودم چونکه همه به نوعي اعتراف کردند . از حاج آقا نباتي گرفته تا جناب سنجش به نوعي گذشته نيشخونباري داشتند ..دييي
*سلام ... برگزيده شد*
*ابرار*
عليکم السلام.. ممنونم از عنايتتون
سلام مجدد ... بنده به نوبه ي خودم هيچوقت از اين کار ها نمي کردم و در کنار برادرم بسيار آرام و متين و موقّر و فرهيخته زندگي مي کرديم و به هيچ مشت و لگدي هم به هم نمي زديم و از همين جا همه ي شايعاتي رو که در *کل فاميل* نسبت به شلوغ کردن هاي ما و توي سر و کله زدن ها و مشت و لگد پراندن هاي ما پيچيده بود رو تکذيب مي کنم!!! :)
*ابرار*
عجب!
*ابرار*
جاي پدر روحاني ( حاج اقا سنجش) براي اعتراف گرفتن خاليه
سنجش
من اعتراف نميگيرم خانم ابرار اين عذاب وجدانه که نميذاره افراد اعتراف نکنن :)
سنجش
حاج آقا عابديني سلام . ميگم اين تکذيبيه شما از صد تا تأييديه برا اثبات جرم محکمتره :))
سنجش
عجب اين فيد هم برگزيده شد؟! من ميگم چرا اين فيد برگزيده شد حالا نگو برگزيننده هم دستش تا مرفق (ترجمه نوشت: آرنج) اگه بالاتر نباشه تو کاسه هميناس. البته کاسه که چي باشه؟:))
سلام حاج آقاي سنجش :))))
سنجش
:))
*ابرار*
....
*ابرار*
ياد باد آن روزگاران ياد باد ....
*ابرار*
...
هما بانو
@};-
قلمدون
ما که از اين دست خاطرات نداريم ولي از قيافه اون بزرگه معلوم همچين هم يادش به خير نمي گها :)
عکسو!!:دي...مزاح بود...ببخشيد.
2-سکوت...
خ
*ابرار*
: )
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top