شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

*ابرار*

+ *قبري براي محمدحسين* رزمنده‌ها چند روزي را که براي مرخصي آمده‌اند به شهر، با ديدار از خانواده شهدا و عيادتِ جانبازان سپري مي‌کنند؛ اما انتهاي هر روز، گلزار شهدا پاتوق خوبي است براي جماعتي که سال‌ها توي جنگ بوده‌اند، اما هنوز مانده‌اند توي دنيا. قطعه‌ي بالاي گلزار شهداي کرمان کم‌کم دارد شکل مي‌گيرد.
*ابرار*
قبرهاي تازه و چند قبر جديد، که از پيش آماده شده‌اند تا پذيراي شهدايي باشند که کسي نمي‌داند کِي و چه‌طور شهيد مي‌شوند. حتي کسي نمي‌داند اين روزها دارند خيلي سريع خودشان را به روزهاي پاياني جنگ مي‌رسانند؛ به روزهاي بيت المقدس هفت. نيمه شب است؛ اين چند نفر دارند لابه‌لاي قبور شهدا مي‌چرخند. کنار قبرهاي تازه حفر شده که مي‌رسند، محمد‌حسين مي‌ايستد و کنار يکي از قبرها مي‌نشيند.
*ابرار*
مي‌رود توي آن و مي‌خوابد. مي‌گويد: من شهيد مي‌شوم و توي اين قبر دفنم‌ مي‌کنند. بين خنده و شوخي رزمنده‌ها، يکي از محمّد‌حسين عکس مي‌گيرد، يکي به شوخي سنگ‌ريزه‌اي به سمتش مي‌اندازد و از آن بالا، فاتحه و خنده است که براي محمد حسين سرريز مي‌شود. چند روز بعد، عکس چاپ مي‌شود و محمّد‌حسين آن را با خود به خانه مي‌برد.
*ابرار*
همان موقع، يکي از اقوام سر‌مي‌رسد و وقتي محمّدحسين را مي‌بيند که دارد عکس را نشان بقيه مي‌دهد و مي‌گويد من شهيد مي‌شوم، آن را مي‌گيرد و قطعه قطعه مي‌کند. محمّدحسين آن روز ناراحتي خودش را پنهان مي‌کند؛ اما اين ناراحتي را برادرش مي‌بيند، وقتي محمّد‌حسين دارد گوشه‌ي قالي را توي دستش فشار مي‌دهد و لب‌هايش را مي‌گزد...
*ابرار*
مدتي بعد، محمّدحسين در روز عرفه‌ي سال 1367، به شهادت مي‌رسد و پيکر مطهرش همراه 11 شهيد ديگر عمليات بيت المقدس هفت به کرمان بر‌مي‌گردد. قرار است يکي از شهدا به شهرستان ديگري منتقل شود و11 شهيد، که يکي‌شان محمّدحسين است، توي گلزار شهداي کرمان دفن شوند. براي همين 11 قبري را که از قبل آماده کرده‌اند، براي دفن شهدا مهيا مي‌شوند.
*ابرار*
گلزار شهدا خيلي شلوغ است و فرصتي براي خانواده فراهم نشده که براي آخرين بار با محمّدحسين وداع کنند؛ همين است که بعد از اقامه‌ي نماز بر شهدا، پيکر محمّدحسين را به اتاقک شيشه‌اي بالاي گلزار مي‌برند تا خانواده دقايقي را با او تنها باشند. وقتي کار دفن ساير شهدا به اتمام مي‌رسد، پيکر محمدحسين را هم به محوطه منتقل مي‌کنند. اين ميان، خانواده‌ي شهيدي که قرار بود به شهرستان برود، از تصميم‌شان منصرف مي‌شوند
*ابرار*
حالا 11 قبر پُر شده‌اند و محمد حسين... خيلي زود، در جايي ديگر که با ساير شهداي تازه دفن شده فاصله دارد، قبري مهيا مي‌کنند و محمد حسين دفن مي‌شود. چند روز بعد، وقتي دوستانش از عمليات بر‌مي‌گردند و از علت جدايي محمّدحسين و ساير شهدايي که همزمان با او دفن شده‌اند مي‌پرسند، با تعجب مي‌بينند او در همان قبري که خودش قبل از شهادت گفته بود، دفن شده.
*ابرار*
پ. ن : سردار شهيد محمّدحسين عدالت ‌خواه؛ جانشين گردان 411 لشکر 41 ثارالله- شهادت: روز عرفه‌ي سال 1367- عمليات بيت المقدس هفت، شلمچه.
*ابرار*
پ ن.:تصويرِ شهيد عدالت‌‌خواه در قبري که خودش گفته بود بعد از شهادت در آن دفن مي‌شود.
يادش گرامي باد.. از نقل اين خاطره تشکر مي کنم
* اسراء *
*سردار شهيد محمد حسين عدالتخواه در لحظه شهادت فقط 19 سال داشت.روحش شاد يادش گرامي.*ايشان در تک هاي بعد از قبول قطعنامه به شهادت رسيدند.
* اسراء *
ببخشيد جناب ابرار مي تونم سؤال کنم اين خاطره رو از کجا به دست آوردين.البته اگر جسارت نيست.
*ابرار*
خواهش ميکنم کاربري گرامي راهنما...
*ابرار*
ممنون از توضيحتون سرکار خانم اسراء.. خانم هستم....
* اسراء *
عذر خواهي ميکنم سرکار خانم ابرارمي تونم سؤال کنم اين خاطره رو از کجا به دست آوردين.البته اگر جسارت نيست.
*ابرار*
در خصوصي پاسختون رو دادم سرکار خانم ..
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top