شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

*ابرار*

+ *مــــشــــاعـــــره مــــهــــدوي * اين در خيال وصل حور آن در تمناي جنان من از تو اي آرام جان دارم تمناي تو را
*ابرار*
تمام لحظه هاي من به اميد تو پر پر شد/ همه عالم غم الود و تويي منجي هر انسان
يوسف گم گشته باز آيد به کنعان غم مخور... کلبه ي احزان شود روزي گلستان غم مخور...
*ابرار*
روزى که جدا کند طلا و مس را/ از شوق، غنى کند دل مفلس را/ اى کاش که زنده بودم و مي ديدم/ شمشير عدالت گل نرگس را
*ابرار*
اى کاش که انتظار معنى مي شد/ بيتابى جويبار معنى مي شد/ وقتى که سحر شکوفه صبح دميد/ با آمدنت بهار معنى مي شد
*ابرار*
من مرده بدم روح و روانم دادى/ معنى حيات را نشانم دادى/ در راه خودى پويه بيخود بودم/ زين راه به راه خود امانم دادى
*ابرار*
تا چند نشينى که سليمان آيد/ از گوشه شب صبح درخشان آيد/ او آمده است پيش پايش هستيم/ اى کاش به چشم تنگ موران آيد
*ابرار*
تا صبح ظهور يار در عرصه رزم/ همسنگر آفتاب مي بايد بود
درياب من بي دست و پارو/آقا تو راضي كن خدارو
*ابرار*
وقتي که سپيده مي دمد مي دانم/ من چهره ي آفتاب را خواهم ديد
*ابرار*
تمام جمعه ها در انتظارش/ غريب وخسته وبي يار وتنهاست
*ابرار*
هم روي زمين و هم در آن بالايي/ مرديم از اين بي‌کسي و تنهايي/ اين جمعه گذشت و جمعه‌ ديگر نيز/ آقا دلمان گرفت کي مي‌آيي؟
سلام دوست عزيزم شرمنده نديدم // شهيد يوسفستان توام زلفي پريشان كن ؛ بخشكان با گل لبخندهايت خشكسالي را
الهه شرق
الا يا ايها ساقي ادرکاسا و ناولها/ ک عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشکلها
الهه شرق
شاه نشينِ چشم من تکيه گه خيال توست/جاي دعاست شاه من بي تو مباد جاي تو
ص . حيدري
وقتي به داستان نگاه تو مي رسم/ يکباره شعر و درد تو تشکيل مي شود
الهه شرق
دردم از يار است و درمان نيز هم/دل فداي او شد و جان نيز هم
ص . حيدري
من حلقه زن باب تولاي تو هستم/ در حلقه لطف تو عنايات بلندي ست
ص . حيدري
تو اي زلال تر از چشمه‌هاي هستي بخش / درين كوير سراسر سراب، با من باش
*ابرار*
شبهاي پر از شهاب را خواهم ديد/ درياچه ي نور ناب را خواهم ديد/ وقتي که سپيده مي دمد مي دانم/ من چهره ي آفتاب را خواهم ديد
ص . حيدري
دريغ و درد، تب انتظار مي‌كُشدم / مگر به ديدن مهديِّ منتظر شكند
*ابرار*
دنيا شب تاريک ستمها شده است/ اين جمعه طلوع ميکني آقا جان؟
ص . حيدري
ناگهان قفل بزرگ تيرگي را مي‌گشايد / آن كه در دستش كليد شهر پر آيينه دارد
*ابرار*
در روشني و عدل زبانزد هستي/ از هرچه که منتظر سرآمد هستي/ اعجاز تمام انبيا در دستت/ تو هديه ي آخر محمد(ص) هستي
ص . حيدري
ياد تـو گل كرده امشب تا به گلدان دلم/ پر كشـد بـوي نجيبت در فضاي انتظار
*ابرار*
رخشنده خنده ي سحر از شوق شد پديد/ رنگ سياه شب ز رخ آسمان پريد
الهه شرق
دلا تا کي در اين زندان فريب اين و آن بيني/يکي زين چاه ظلماني برون شو تا جهان بيني
*ابرار*
يا صاحب الزمان، همه در انتظار و زار / عالم کوير و تشنه باران بيا ببار
ص . حيدري
روزي ظهور ميکني و ميرسد بهار/ اما به ماه وسال و زمان اعتبار نيست
الهه شرق
تا تواني دلي بدست آور/دل شکستن هنر نمي باشد
ص . حيدري
دلم براي تو تنگ است اي غريب ترين/ تو اي حبيت ترين و تو اي نجيب ترين
*ابرار*
نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هيـچ روز دگر/ در انتــظار تـو قـلـبـي پـــر از تـلاطـــــم شد
ص . حيدري
در امتداد ره انتظار، منتظَرا !/ ز خون منتظران لاله‌ها دميد، بيا
اي تو روح و روانم،يادت آرام جانم/با غم دوري تو،تا كي زنده بمانم.
ص . حيدري
من رو به آستان تو آورده‌ام ز شوق / من انتظار وصل تو را مي‌برم، بيا
سيرت
اين چه شمعي است که عالم همه پروانه اوست؟اين چه پروانه که کرده است پر افشاني ها؟
اگر يک نفر را به او وصل کردي، براي سپاهش تو سردار ياري
يارا يارا گاهي دل ما را به چراغ نگاهي روشن كن / چشم تار دل را چو مسيحا به دميدن آهي روشن كن
*ابرار*
نه شبيهم به هر مسلماني، نه نماز درست و درماني / چه بگويم خودت كه مي داني، من چه اندازه خام منتظرم
ص . حيدري
من با سروده هاي همه شرط بسته ام/ بيتي بدون نام شما ماندگار نيست
*ابرار*
تا کي به تمناي وصال تو يگانه/ اشکم شود از هر مژه چون سيل روانه
هر که باشد نوکر تو زود آقا مي شود/خود به خود با يک نگاه تو مسيحا مي شود
عطر ياس.
در رهت به انتظار , صف به صف نشسته اند کارواني از شهيد , کارواني از بهار
روزي هزار مرتبه تقويم نا اميد/تاريخ روز آمدنت را مرور کرد/تاثير يک غروب غم انگيز جمعه بود/مضمون اين غزل که به ذهنم خطور کرد
عطر ياس.
در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت/ کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟
يک جمعه مي‌بينيد نگاهِ شرقيِ من/خورشيد پيدا مي‌شود از غرب دنيا/آقا نماز جمعه‌ي اين هفته با تو/پاي برهنه آمدن تا کوفه با ما
عطر ياس.
اگر چه روز من و روزگار مي گذرد / دلم خوش است که با ياد يار مي گذرد
ديشب تفالي زده ام راحتم نکرد/ناراحتم به جان تو از دست فال ها/اين گريه هاي نيمه شعبان چه فايده/امسال نيز مثل تمامي سال ها...
امت موسي دم از اعجاز موسي مي زنند // افضل از موسي و اعجاز يد بيضا کجاست
تا لحظه ي رويايي ديدار تو اي خوب!/من خون به جوش آمده ام در شريان ها/اي کاش ببندي چمدان سفرت را/اين جمعه بيفتد به تو چشم نگران ها
اي ابا صالح بيا و کن جهان را رهبري// الامان و العجل الساعه يا بن العسکري
*ابرار*
يا رب نکند چشم ز ما بردارد/ گر يار ز ما دور شود نابوديم
ما تو را خوانيم و تو محزوني از احوال ما// بر طرف کن جان زهرا مادرت اشکال ما
*ابرار*
آدينه ز تقويم همه حذف شده است/ از بس همگي در پي بيع و سوديم
ما گرفتار بلائيم و بيا و چاره کن// اين غل و زنجير پاي بي کسان را پاره کن
*ابرار*
نه با زيارت ياسين دلم شود آرام/ نه با دعاي سماتم قرار مي گيرد/ نواي ندبه صبحم هنوز ورد لب است/ که نغمه عشراتم به بار مي گيرد
دل به تنگ آمده از غيبت موسي زمان// قوم گوساله پرستان همه در حال زيان
*ابرار*
ناقابل است پيش کشم در برابرت/ چشمم سرم دلم همه اقا فدايتان
ندبه خوانيم و تمناي بهاران داريم/در قنوت دلمان خواهش باران داريم
*ابرار*
من معتقدم يوسف زهرا آيد/ گر فاطمه دستي به دعا بر دارد
دامن دشت شده سفره ي راز دل ما/داغ آلاله نشاني ز نياز دل ما
*ابرار*
از حال ما اگر که بپرسي ملال نيست/ جز دوري شما و فراق صدايتان/ من غصه ام گرفته براي غريبي ات/ حالا شما بگو کمي از غصه هايتان
نفرين به اين چشمان تاري که به من دادند/خورشيد پيشم هست اما من نمي بينم
*ابرار*
من دلخوشم دوباره به اين زرق و برق ها/ اين زرق و برق ها که ندارد صفا ولي/ شکر خدا کنيم که در کوچه هاي شهر/ حرف از شما شده آقا بيا ولي
يوسف فاطمه از غيبت کبري باز آي// تا به کي ظلم بر اين شيعه مظلوم رواست
*ابرار*
تمام غصه ام همين شده که گويم اين چنين/ و امشبم بدون تو سحر شد و نيامدي/ صبا به يار آشنا بگو که شاعر شما/ ز دوري رخ تو خون جگر شد و نيامدي
عطر ياس.
يعقوب نابيناي راه يوسفم کرده / اين گريه ي بي اختياري که به من دادند
در بقيع هر کس رود پرسد مزار فاطمه // غير مهدي کس نداند قبر نا پيدا کجاست
عطر ياس.
تا شد هزار پاره دل از يک نگاه تو / ديدم هزار چشم در آيينه کاري ام
*ابرار*
مردم از بس که براي تو نوشتم برگرد/ فقط اي کاش که اين دفعه ي آخر باشد
الهه شرق
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/وندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
عطر ياس.
دروغ گفتم که از دوريت شکست دلم / که در نبود تو حتي ترک نبست دلم / بيا و زود بيا اي تمام هستيم/ که اگر دير کني مي رود ز دست دلم
*ابرار*
دل صنوبريم زين هواي مه آلود/ نه از فراق که از انتظار مي گيرد
الهه شرق
اگر آن ترک شيرازي به دست آرد دل مارا/به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را
عطر ياس.
اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري/ کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟
الهه شرق
يادم آيد که شبي با هم از آن کوچه گذشتيم./پر گشوديمُ در آن خلوت دل خواسته گشتيم
عطر ياس.
ما منتظريم از سفر، برگردي/ يکروز شبيه رهگذر برگردي/ با کاسه ي آب و مجمري از اسپند/ ما آمده ايم پشت در، برگردي
عطر ياس.
ما منتظر تو ايم آقا، نکند/ يک جمعه غروب بي خبر برگردي
الهه شرق
يا رب اين نوگل خندان که سپردي به مَنَش/مي سپارم به تو از چشم حسود چمنش
عطر ياس.
شبت هميشه شب قدر باد و، روزت خوش/ که با تو روز من و روزگار مي گذرد
*ابرار*
دکمه ي پيرهنت بين کتابم جا ماند/ نخ به نخ شعر شد و مايه ي حيراني شد/ يوسف ، آزاد شد از چاه حسادت ، اما/ گوشه ي دهکده اي گمشده زنداني شد
دوش در حلقه ما قصه گيسوي تو بود/تا دلِ شب سخن از سلسله مويِ تو بود
دل ما و صفاي بارانت، از دعاي تو سبز و سيرابيم// «و من الماء کل شئ حي» همه مديون حضرت آبيم
*ابرار*
مستيم ولي مست مي موعوديم/ هستيم چنين و از ازل هم بوديم
مي سوزم و مي سازم از درد فراق اما// تير غم او بر دل افزون ز شمَر آيد
عطر ياس.
در هجر شبان اشک فشان اين رمه تاکي؟/ دوران فـراق پسر فــــاطمــــه تاکي؟
*ابرار*
يا رب نکند چشم ز ما بردارد/ گر يار ز ما دور شود نابوديم
ما همه سوخته، خاکستر و دلخون شما/گردن غيرت اين طايفه مديون شما
عطر ياس.
از فراقت به جواني همگي پير شديم/ بي تو از وادي دنيا همگي سير شديم
*ابرار*
مشهورترين دعاي ما يا مهديست/ فرمانده و مقتداي ما يا مهديست/ اينجا همگي به نام او مي‌گذرند/ اسم شب کوچه‌هاي ما يا مهديست
تو لهجه ي زبان خدايي و من ولي/از پايه ريزهاي زبان هاي لاليم/حالا کنار چشم تو لکنت گرفته ام/من دوستدالمت تو بگو دوست داليم؟ !!!!!!!!!!!:)
*ابرار*
:)
*ابرار*
من بي تو در اين ديار خواهم پوسيد/ پاييزم و بي بهار خواهم پوسيد/ چشمي به در و چشم به راهت دارم/ با اين همه انتظار خواهم پوسيد
عطر ياس.
در اضطراب چه شب‌ها که صبح شان گم شد/ چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد/ چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسيد/ و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــراي مـــــردم شـد!
*ابرار*
دلبستگي به يار را مي فهميم/ درد دل بي قرار را مي فهميم/ يک عمر اسير صف نانيم آقا!/ ما معني انتظار را مي فهميم
*قاصدك*
من زاده ميشوم که بميرم برايتان/ ناقابل است پيش کشم در برابرت/ چشمم سرم دلم همه اقا فدايتان/ با اين همه که رنج کشيدي به خاطرم
عطر ياس.
ما را به يک کلاف نخ آقا قبول کن/ يـا ايّهـا العــزيز! أبانـا! قــبول کن/ آهي در اين بساط به غير از اميد نيست / يـا نـااميدمــان ننـمـا يـا، قـبـول کن
*ابرار*
نه عکس تو را در آبها ديده کسي/ نه شاخه اي از بهار تو چيده کسي/ جز چند نفر در اين جهان برهوت/ از صبح ظهور تو نفهميده کسي
عطر ياس.
يا اين دل شكستة ما را صبور كن/ يا لا أقل به خاطر زينب ظهور كن
* هاتف *
*ناقابل است پيش کشم در برابرت/ چشمم سرم دلم همه اقا فدايتان*
عطر ياس.
نشسته ايم به راهي که از بهشت اميد/ نسيم رحمت پروردگار مي گذرد
* هاتف *
ديديد که عمرمان سر آمد آقا/ از غصه زوارمان در آمد آقا/ يک وعده دعاي ندبه با صبحانه/ / اين کار ز دستمان بر آمد آقا
عطر ياس.
اي شام هجر کي سپري ميشوي که ما / در آرزوي صبح زوال تو سوختيم
*ابرار*
ازفکرگناه پاک بودن عشق است/ ازهجرتوسينه چاک بودن عشق است/ آن لحظه که راه مي روي آقاجان/ زيرقدم تو خاک بودن عشق
عطر ياس.
عشق است درستشه نه ؟
* هاتف *
بانو (ق)ازکجابياريم حالا!:)
* هاتف *
قل هوالله احد گفتي و همپاي ِاذان/ خاک ، آکنده از آن لهجه ي قرآني شد
عطر ياس.
دادم از کف جمله صبر و تاب را/ تا که بوسيدم کف سرداب را/ بانگ هل من ناصر از کعبه برآر/ کعبه را از اين سيه پوشي در آر
ريشه مشکلات ما اين است/دلمان نيست مبتلاي سحر/گره از کار وا کند بي شک/ناله هاي گره گشاي سحر
عطر ياس.
روزها نو نشده کهنه تر از ديروز است / گر کند يوسف زهرا نظري نوروز است
*ابرار*
تا کسي را به سر کوي تو راهش ندهند/ گريه و سوز دل و ناله و آهش ندهند
عطر ياس.
داود نبــي را به لب آيا ت زبـوراست / يا برلب مهدي سخن از روز ظهــور است
تنها به شوق لمس شما ابر بي امان/يک شهر را به وسعت باران نمور کرد/تاثير يک غروب غم انگيز جمعه بود/مضمون اين غزل که به ذهنم خطور کرد :)
*ابرار*
دعا مي کنم مرد خورشيد پيکر/ از آتشفشان هاي ايران بيايد
دنياي با حضور تو دنياي ديگري است/ روز طلوع سبز تو فرداي ديگري است
*ابرار*
تمام روز ها بي تو شده روز مبادا ، نه/ که مي گريد به حال و روز ما روز مبادا هم
عطر ياس.
مهـدي است که احياگر قانون حسين است/ مهدي است که شمشيرش مديِِون حسين است
تا به کي از چشم عاشق اشک سرخ آيد برون // ديده گان را طاقت اين صبر جان فرسا کجاست
خانم عطر ياس ن ،نه. ت
عطر ياس.
تا نقش تو هست نقش آيينه ما / بوي خوش گل نشسته در سينه ما
از جهان ظلم و ستم را ريشه کن يکباره کن// دشمن دين پيمبر را ذليل همواره کن
عطر ياس.
ناگهان قفل بزرگ تيرگي را مي‌گشايد / آنکه در دستش کليد شهر پر آيينه دارد
ديداري از آن صورت جانانه مهدي// ما را فقط اين بس که ببينيم و بميريم
عطر ياس.
ما عاشق بي قرار ياريم همه/ بر درد فراق او دچاريم همه/ از پاي بجان او نخواهيم نشست /تا سر بقدومش بسپاريم همه
سيرت
هزاران چشم اشک آلود، باران دوتا دست و تن يک رود، باران همين ديشب ميان هيئت ما يکي از سينه‌زن‌ها بود باران
آن سفر كرده كه صد قافله دل همره اوست/ هركجاهست خدايا به سلامت دارش
*ابرار*
شهد چشمان تو ، يک روز عسل خواهد شد/ گرچه کندو پر از آهنگ پريشاني شد
عطر ياس.
ديديم ترا دوباره بر مي گردي / از باغ پر از ستاره برمي گردي/ گفتند که چاره نيست بر درد فراق / انگار! براي چاره برميگردي
عطر ياس.
يارب نظر عنايتي بر ما كن / حكم فرج امام ما امضا كن / ما را به ارادت شهيدان حسين (ع) / در زمره ياوران او احصا كن
نگار ما كه به مكتب نرفت و خط ننوشت / به غمزه مسأله آموز صد مدرّس شد
دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند / نياز نيمه شبي دفع صد بلا بكند
*ابرار*
دردم از يار است و درمان نيز هم/ دل فداي او شد و جان نيز هم
عطر ياس.
در اضطراب چه شب‌ها که صبح شان گم شد / چه روزها که گرفتار روز هـفتم شد
*ابرار*
درا که تفرقه تعطيل کرده عاطفه را/ پرندگان پراکنده‌اند انسان‌ها!
عطر ياس.
اي منجي توده بشر مهدي (عج) جان / افتاده بشر بدام شر مهدي (عج) جان / تا كي سفرت بطول مي انجامد ؟ / برگرد دگر از اين سفر مهدي (عج) جان
*ابرار*
نکردي آشکارا خلوتت را/ دوباره من غريبم قربتت را/ خدا امروز هم در دفتر عشق/ موجه کرد گويا غيبتت را
عطر ياس.
افسوس كه از امام خود دور شديم / از بهر زيارت رخش كور شديم / ايراد بديگري نبايد بگيريم از زشتي /فعل خويش مهجور شديم
*ابرار*
مقام پيرهنت چشمهاي يعقوب است/ عصاي معجزه‌ها مار مي شود با تو
عطر ياس.
وقتي به داستان نگاه تو مي رسم/ يکباره شعر و درد تو تشکيل مي شود/ اي عابر بزرگ که با گام هاي تو/ از انتظار پنجره تجليل مي شود
مي شود پنجره ها باز اگر برگردي / و زمين غرقه آواز اگر برگردي/ باغ باز آمدنت را به همه مي گويد / آه ، اي سرو سرافراز اگر برگردي
*ابرار*
يا ايهاالعزيز دلم مبتلايتان/ دارد دوباره اين دل تنگم هوايتان
عطر ياس.
نه قاره اي که به کشف سواحلت برسم / نه قايقم که به هر موج تا دلت برسم
ما منتظريم از سفر، برگردي يکروز شبيه رهگذر برگردي با کاسه ي آب و مجمري از اسپند ما آمده ايم پشت در، برگردي وقتي سر شب که رفتنت را ديديم گفتيم نمي شود سحر، برگردي؟ ما منتظر تو ايم آقا، نکند يک جمعه غروب بي خبر برگردي من گوشه نشين کوچه ي برگشتــم اي کاش که از همين گذر برگردي پرواز نمي کنيم از اينجا، بايد در فصل نبود بال و پر برگردي وقتش نرسيده است اي مرد ظهور با سيصدوسيزده نفر، برگردي؟
عطر ياس.
يارب ظهور مهدي ما عنقريب كن / بيرون دگر ز قلب جنابش شكيب كن / تقدير ما اگر نبود درك عهد وصل / توفيق ديدن رخ ماهش نصيب كن
شعر مرد ظهور كه با ما منتظريم، شروع مي شود، را از صفحه‏ي مربوط به شاعر محترمش هم مي توانيد مطالعه بفرماييد: http://www.shaer.ir/fa/content/view/240/63/
*ابرار*
نمى گويم کجا در ناکجايى/ بگو جانا، بگو جانا، کجايى/ شب و روز از دل سرگشته پرسم/ تو اى پيداى ناپيدا کجايى
عطر ياس.
يا غافر الذنوب گناهان ما ببخش / وانگه رسان ظهور طبيب قلوب ما
*ابرار*
نمي‌توان ز دو چشمت نخواند آية حُسن/ ملازم است نگاهت براي خورشيدم
عطر ياس.
ما عاشق بي قرار ياريم همه / بر درد فراق او دچاريم همه / از پاي بجان او نخواهيم نشست /تا سر بقدومش بسپاريم همه
*ابرار*
هر راه بجز راه تو کج خواهد شد/ بي لطف تو آسمان فلج خواهد شد/ ما منتظران اگر بخواهيم همه/ امسال همان سال فرج خواهد شد
عطر ياس.
دلم با ياد او آرام گيرد/ بنامش كار ما انجام گيرد/ دو چشمان من مفتون مهجور / خداوندا كي از او كام گيرد ؟
*ابرار*
دل ما شد کوير تفته برگرد/ خدا را! اي بهار رفته برگرد/ تمام جمعه ها را صبر کرديم/ اقلا جمعه ي اين هفته برگرد
عطر ياس.
دواي درد ما تنها ظهور است /ظهوري كاندر آن فيض حضور است/ هر آنكس كو بود غافل زيادش / دو چشم باطنش و الله كور است
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم - اللهم عجل لوليك الفرج - قابل توجه محبان اهل بيت عليه السلام : http://parachinar.parsiblog.com/Feeds/6467116/
*ابرار*
تا کي به تمناي وصال تو يگانه/ اشکم شود از هر مژه چون سيل روانه
هواي سينه ام تنگ است برگرد/ نفس بي رنگ بي رنگ است برگرد
*ابرار*
....
*ابرار*
@};-
*ابرار*
لطفا مشاعره رو ادامه بديد به مناسبت عيد امامت مولا
*ابرار*
*د*
دردم از يار است و درمان نيزهم...دل فداي اوشدوجان نيزهم...
عطر ياس.
دوش ديدم ملائک در ميخانه زدند ، گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند
ببخشيدا ولي تا اونجا که من يادمه *زدند *بود
ديدي اي دل که غم عشق دگر بار چه کرد؟ چون بشد دلبر و با يار وفادار چه کرد
داني کدام خاک بر او رشک ميبرم/آن خاک نيکبخت که در رهگذار اوست!
*ابرار*
تا نگردي بي خبر از جسم و جان/کي خبر يابي ز جانان يک زمان
نازنينا ما به عشق تو جواني داده ايم...مصرع دوم يادم نيومد:)
*ابرار*
من به خال لبت اي دوست گرفتار شدم/ چشم بيمار ترا ديدم و بيمار شدم
*ابرار*
@};- سرکار خانم حيدري لطفا ميم.... با اجازه نظر اضافي رو حذف ميکنم. ممنون از شرکتتون
ماه من پرده از آنچهره زيبا بگشا/تافلک لاف نيايد که چه ماهي دارد
*ابرار*
دير آمدي اي نگار سرمست///زودت ندهيم دامن از دست
عطر ياس.
تنها دعاي ديده من ديدنت بود / يک بار مستجاب نما اين دعاي چشم
مرا عهديست با ياران که تا جان در بدن دارم، هوا داران کويش را چو جان خويشتن دارم
عطر ياس.
مهدي غريب و بي کس است / جان مولا معصيت ديگر بس است
*ابرار*
تمام دلخوشيم يک نگاه کوچک اوست/ ز چيست يار من از من کنار مي گيرد
عطر ياس.
تا نام دوست ميشنوم از زبان خويش / آينه پيش آرم و بوسم زبان خويش
*ابرار*
شهد چشمان تو ، يک روز عسل خواهد شد/ گرچه کندو پر از آهنگ پريشاني شد
عطر ياس.
دجله هر شب هزار و يک قصه از نيستان سامرا دارد / مثل ما که هزار و يک سال است زائر غصه‌هاي سردابيم
*ابرار*
ما جان ومال باختگان را رها مکن/ بگذار بگذرد شب ما ايهاالعزيز
عطر ياس.
زيبا شود به کار گه عشق ، کار من / هرگه نظر به صورت زيبا کنم تو را
*ابرار*
آخرين دردانه از نسل بزرگ انبياء/ آن نهايت رحمت يزدان به دوران ميرسد
عطر ياس.
دعا پشتِ دعا براي آمدنت / گناه پشتِ گناه براي نيامدنت / دل درگير ، ميان اين دو انتخاب / کدام آخر ؟ آمدنت يا نيامدنت ؟
*ابرار*
تيره شد وضع جهان از مکر شيطان لعين/ هجمه شد بر دين و قرآن يا اباصالح مدد
دوستان شرح پريشاني من گوش کنيد / يا گذر کرده از اين شهر و فراموش کنيد
عطر ياس.
دل مردم در اين هجران چه غمگين است و سرگردان / بيا و غم ببر از ما به انفاس مسيحايي
ياد با آن روزگاران ياد باد / روح اموات همه وبلاگ نويسان شاد باد
عطر ياس.
دل من پر غصه حال شعرم خوش نيست/ نفسي مانده فقط جاي شکرش باقيست
*ابرار*
تا کي از دوري تو آتش و سوز و غم و هجر/ خود بگو بر من مسکين دل نالان تا چند
عطر ياس.
در پي قافيه ها چه پريشان ماندم / قافيه در شعرم با حضورت جاريست
*ابرار*
تا به کي خود بپسندي به دلم رنج فراق/ غيبت روي تو اي يوسف کنعان تا چند
عطر ياس.
دل مي رود زدستم صاحبدلان خدا را / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
اي فداي تو هم دل و هم جان/اي نثار رهت هم اين و هم آن....
عطر ياس.
نسيم صبح، سلامم ببر به محضر دوست / بگوي حال دل خسته ام تو در بر دوست
*ابرار*
تو گفتي ميرسد روزي به يکبار/ بگو آن ناگهان کي خواهد آمد/ ظهور روي او گفتي که حتمي است/ بگو اين بي گمان کي خواهد آمد
عطر ياس.
در مـــــيان بحــر هجران غوطه ور گشتم ولي / باز هـــم در جستجوي گــوهـــــر دردانـــــه ام
عطر ياس.
منتـظـران را به لب آمد نفس / اي ز تــو فـرياد بـه فرياد رس
*ابرار*
نکردي آشکارا خلوتت را/ دوباره من غريبم قربتت را/ خدا امروز هم در دفتر عشق/ موجه کرد گويا غيبتت را/
*ابرار*
از اين بن بست تنگ من منى?ها/ ببر ما را به دشت روشنى?ها/ به قرآن، بى?تو احساسى غريبيم/ در اين دنياى آدم آهنى?ها
عطر ياس.
آيد آن روز که در بازکني پرده گشايي/ تا به خاک قدمت جان و سر خويش ببازيم
*ابرار*
من غصه ام گرفته براي غريبي ات/ حالا شما بگو کمي از غصه هايتان/ يک روز زير پاي شما خاک ميشوم/ من زاده ميشوم که بميرم برايتان
به نام خدا . نسيمي كز بن آن كاكل آيو / مرا خوشتر زبوي سنبل آيو / چو شو گيرم خيالش را در آغوش / سحر از بسترم بوي گل آيو
*ميقات *
واى بر ما رهروان نيمه راه / گر نمى‏ آيد ز سينه سوز و آه
هان مشو نوميد چون آگه نئي از *سرّ غيب* / هست انر پرده بازيهاي *پنهان* غم مخور
*ابرار*
رسيده عمر و صبوري و طاقت آخر خط/ بيا که روز وصال تو روز آغاز است / زمين بدون تو بي آفتاب مانده، ببين / تمام پنجره ها رو به آسمان باز *است*
تو افتاده تر هستي از اينكه يك شب / به ميقات اين بي سر و پا نيايي
الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
*ابرار*
يازده پله زمين رفت به سمت ملکوت/ يک قدم مانده زمين شوق تکامل دارد/ هيچ سنگي نشود سنگ صبورت، تنها/ تکيه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد
دردم از يار است و درمان نيز هم/ دل فداي او شد و جان نيز هم...
*ابرار*
من صدهزار جمعه طلب دارم از خدا/ اين جمعه ها بدون تو آقا حساب نيست
تو پروانه باشي و يكبار حتي / به شاباش پيوند گلها نيايي !؟
*ابرار*
يک عمر تو زخم هاي ما را بستي/ هر روز کشيدي بر سر ما دستي/ شعبان که به نيمه مي رسد آقا جان!/ ما تازه به يادمان مي آيد هستي!
توهم
http://ashrarsh.parsiblog.com/Feeds/9329565/
يک شب دلي به مسلخ خونم کشيد و رفت/ ديوانه اي به دام جنونم کشيد و رفت
*ابرار*
سلام سرکار خانم قافيه باران... شعر مهدوي لطفا: ) ممنونم از حضورتون
اي قلم سوزلرونده اثر يوخ...قاطمه يوسفينن خبر يوخ...!
هما بانو
چه سالها که گذشت و بهار منتظر است/ بهار ِ زخمي ِ پشت حصار منتظر است
هما بانو
کوير شد دل عشّاق و آسمان خشکيد/ بيا که عشق ببارد ، بهار منتظر است
*ابرار*
تا کي ورق ورق کنم اين سر رسيد را/ چون کودکي رسيدن سال جديد را/ با دستِ زير چانه تو را آه مي کشم/ چون غنچه اي که آخر اسفند , عيد را
اي كاش به چشم آب رو برگردد / آبي كه ز جو رفته به جو برگردد / در غربت لحظه هاي اين خاك غريبب / خوب است دعا كنيم او برگردد !
هما بانو
دستـــه هاي آينه! تقديم ! شعبان ،مي کند / سيب ِ سرخ ِ آفتابش در غزل ها بي غبار
*ابرار*
روايت است که با ذوالفقار مي آيي/ چه با شکوه بُوَد اقتدار آمدنت/ روايت است قيامي که سيدش يمني ست/ خبر دهد چو نسيم از بهار آمدنت
هما بانو
تويي تو معني يا نور، عمق يا قدوس/ بگو كه حضرت خورشيد كِي رسم پابوس
*ابرار*
ساعت رسيده رأس قرارِ دوازده/ دردي نشسته گوشه کنار دوازده/ خورشيد رفته عشق بيارد برايمان/ در پشت ابر مانده تبار دوازده
هما بانو
هان مشو نوميد چون واقف نه‌اي از سر غيب / باشد اندر پرده بازي‌هاي پنهان غم مخور
*ابرار*
روزه ي هجر تو از پاي بينداخت مرا/ کي شود با رطب وصل تو افطار کنم
هما بانو
ما عبيد و عبد دنيا گشته ايم/ غافل از مهدي زهرا گشته ايم..../ از دعا بهر فرج غافل شديم / سخت مشغول ره باطل شديم!
*ابرار*
مرا به کعبه دلهاي خسته مهمان کن/ که از فراق رخ خوب يار گريانم/ در انتظار تو اي مهدي دل آرامم/ ببين چگونه ز اندوه و درد حيرانم
هما بانو
من که دارم ادعاي شيعگي/ پاسخي دارم به جز شرمندگي..../ مهدي زهرا حسيني ديگرست/ اخرين معصوم نسل حيدر است
*ابرار*
تو مهري و ز ظهور سحر نشان داري/ عجب شباهت ماهي به آسمان داري
هما بانو
يک جمعه در طراوت باران ظهور کن / يک جمعه محو کن همه گرد و غبارها
آنكه كشته دوريش ما را ز ره خواهد رسيد / وز تمام دشمنان خويش مي گيرد تقاص !
هما بانو
صبحي که سر بر آوري از مشرق ظهور/ اين ابرهاي خشک،به دست تو پرپرند/ شب را به يک اشاره ي خود تار و مار کن/ اي آن که چشم هاي تو خورشيد گسترند
*ابرار*
در ذهن خاک خورده ي اين چارچوب ها/ دل بسته ام به آمدنت از غروب ها/ کو زورقي که عطر تو را هديه آورَد؟/ با موج ها نيامد جز پاره چوب ها
سينه سي سينايه ديير/قامتي طوبايه ديير/ياريميزين بير نفسي/عمر مسيحايه ديير/فاطمه نين اوغلودو بو /بير توکو دنيايه ديير....بح بح:)@};-
*ابرار*
روشناي رخت اي پردگي ، پرده نشين/ فارغم کرد زهر چه به جهان مي ديدم
هما بانو
مردم ديده به هر سو نگرانند هنوز / چشم در راه تو صاحب‌نظرانند هنوز
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top