پيام
+
يادش بخير آن پا كه بر مين ها قدم مي زد/
آنجا كنار بوته پاي ديگرم آنجاست

غزل صداقت
90/11/10

*ابرار*
آهسته مي آيد صدا : انگشترم آنجاست/
اين هم كمي از چفيه ام... بال و پرم آنجاست!/
آنجا كه تركش ريخته، زير درخت نخل/
چشم دلت را باز كن، خاكسترم آنجاست/
يك تكه از روح صدايم را زمين خورده است/
آن تكه ي ديگر، كنار سنگرم، آنجاست/
*ابرار*
يادش بخير آن پا كه بر مين ها قدم مي زد/
آنجا كنار بوته پاي ديگرم آنجاست/
آنجا، ميان بوته ها، دستم نمايان است/
يك ساعت كهنه، كنار دفترم، آنجاست/
يك قمقمه درد و عطش از من به جا مانده ست/
يك چشمه، يك رود از دو چشمان ترم آنجاست/
حالا ببند آن چشم هاي نازنينت را/
تا ننگري كه جاي خالي سرم آنجاست
*ابرار*
ممنون سرکار خانم شوق وصال لطف فرموديد.