شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت دماسنج

*ابرار*

+ مي گفت: ستاره خفت ، بر مي گردم/ وقتي که سحر شکفت بر مي گردم/ سر تا سر خاک جبهه را بايد گشت/ دنبال کسي که گفت : بر مي گردم/
*ابرار*
يک چفيه پر از بهار، باور کردم/ موسيقي انتظار، باور کردم/ من عاشقي تو را به روي مين‌ها/ در لحظه‌ي انفجار باور کردم/
الا‌ اي همنشين دل كه يارانت برفت از ياد/ مرا روزي مباد آندم كه بي‌ياد تو بنشينم
مرا از ميکده سهمي نمانده غير آه و غم / در اين وقت پريشاني، نگاهم مي کني امشب
اي صبا ياري نما اشک نياز من ببين/ رنجه شو بنگر که يار نازنين من کجاست
مژده اي دل که تو را يار خريدار آمد / بخت يار آمدي و بخت تو را يار آمد
*ابرار*
دنيا که هيچ,جرعه ي آبي که خورده ام/ از راه حلق تشنه ي من مثل سم گذشت/ بعد از تو هيچ رنگ تغزل نديده ايم/ از خير شعر گفتن,حتي قلم گذشت/
تو كي ز راه ميايي كه شهر شبزده را به روشنايي چشمم چراغواره كنم؟
دردم از يار است و درمان نيز هم // دل فداي او شد و جان نيز هم
*ابرار*
در ميکده‌ي عشق سبو آورديد/ ياران، به حريم لاله، رو آورديد/ او شمع شد و سوخت و خاکستر شد/ جز عشق نبود آنچه ازو آورديد/
محتاج مهرباني و لطف و دعاي توست- قلبي پر از گناه که در کوله بار ماست
در کارش از تو اين همه باور ستودني است اين جا که عشق اين همه انکار مي شود
*مهاجر*
دست كوتاه من و دامنش اي دل ، هيهات / روسياهي كه در آن شاخ جنان آويزد
در رهت به انتظار , صف به صف نشسته اند/ کارواني از شهيد , کارواني از بهار
*ابرار*
مابين خودي ،غير خودي، جنگ شده/ انگار که قلب آدم از سنگ شده / خيلي دلمان گرفته از دوريِ تان/ آقا! دلمان برايتان تنگ شده
تمام عمر تو ما را نظاره کردي و ما/ نديده ايم هنوز آن جمال زيبا را
*ابرار*
در هر وجب از خاک تو را مي جويد/ چون دشت عطشناک، تو را مي جويد/ نوروز رسيد و باز دلتنگ توام/ دلتنگ‌ترين تاک تو را مي جويد/
دواي بي‌ کسي‌ام واضح است، اما اين/ دواي ســرزده در انــتــظــار تـجـويز است
*ابرار*
تا چند نشينى که سليمان آيد/ از گوشه شب صبح درخشان آيد/ او آمده است پيش پايش هستيم/ اى کاش! به چشم تنگ موران آيد/
*ابرار*
يک صبح، شب از چشم يقين مي‌افتد/ بر خندة آفتاب، چين مي‌افتد/ ناز قدمت بيا که در مقدم تو/ فواره سرو، بر زمين مي‌افتد/
*ابرار*
مشتاق جمال همچو ماهش، هستيم/ محتاج نگاه گاهگاهش هستيم/ عمري‌ست که بسته‌ايم بر روزنه‌ها/ چشمي که يقين کند به راهش هستيم/
*ابرار*
انشا ءالله ادامه بعد نماز/ التماس دعا از همه
ملرزان اين دل وحشي ما را / كه در كنجش كسي كاشانه دارد
*ابرار*
در تاک مگر شراب پنهان نشده؟/ در غنچه مگر گُلاب پنهان نشده؟/ اي بي‌خبران که مُنکر صبح شديد/ در شب مگر آفتاب پنهان نشده؟ /
هستي ام از دوريت آتش گرفت / اين دل غم ديده ام خوابش گرفت
*ابرار*
توکيستي گل پرپر که در عبور از خاک؟/ ميان حلقه ي فوج ملک محاصره اي
*ابرار*
بفرمائيد خواهش ميکنم. عبادات قبول درگاه حق انشا ءالله. //"ي " بديد لطفا
*ابرار*
يک عمر تو زخم‌هاي ما را بستي/ هر روز کشيدي به سرِ ما دستي/ شعبان که به نيمه مي‌رسد آقاجان!/ ما تازه به يادمان مي‌آيد هستي!/
*ابرار*
ما شيفته زلف سمن ساي توييم/ دل داده قامت دل آراي توييم/ هرچند فسرده‌ايم در باغ حيات/ دل خوش به ظهور سرو بالاي توييم/
*ابرار*
ماهى ز تبار نور خواهد تابيد/ در مرتبه حضور خواهد تابيد/ خورشيد مه آلوده غيبت، يکروز/ از پنجره ظهور خواهد تابيد /
*ابرار*
مانديم و نديديم به ناز آمدنت/ چون سرو سرافراز، فراز آمدنت/ دل در خم کوچه شهادت مانده ست/ يک عمر در انتظار از آمدنت/
*ابرار*
ياد باد انکه ز ما وقت سفر ياد نکرد/ به وداعي دل غمديد ما شاد نکرد
*ابرار*
ما حلقه اگر بر در مقصود زديم/ از بندگى حضرت معبود زديم/ اين الفت ما به دوست امروزى نيست/ يک عمر دم از مهدى موعود زديم/
*ابرار*
مشهورترين دعاي ما يا مهديست/ فرمانده و مقتداي ما يا مهديست/ اينجا همگي به نام او مي‌گذرند/ اسم شب کوچه‌هاي ما يا مهديست /
*ابرار*
دلم آدينه ها دل تنگ مولاست/ اسير کوله بار رنج وغم هاست/ تمام جمعه ها در انتظارش/ غريب وخسته وبي يار وتنهاست/
ز دوديده خون فشانم ز غمت شب جدايي - چه كنم كه هست اينها گل باغ آشنايي
*ابرار*
تو را به کوثرو تطهيرو نور گريه مکن/ که آيه آيه تن محکمات مي لرزد/ کنون نهاده علي سر،به روي شانه ي در/ و روي گونه ي او خاطرات مي لرزد/
*ابرار*
مانند آن خسي که به ميقات پر کشيد/ قلبم به سوي مادر سادات پر کشيد
دلا در عاشقي ثابت قدم باش - كه در اين ره نباشد كار بي اجر
*ابرار*
تا کاشف غربت شهيدان گشتيم/ دنبال پلاک و استخوان در دشتيم/ مهدي به خدا اگر مجوز مي داد/ دنبال مزار مادرش مي گشتيم/
*ابرار*
والشمس که بى روى تو من حيرانم/ والفجر که بى وصل تو در بحرانم/ والليل که بى موى تو روزم تاريک/ والعصر که بى عشق تو در خسرانم/
*ابرار*
ديدار نگار آشنا مي‌خواهيم‌/ وصل‌ گل‌ نرگس‌، از خدا مي‌خواهيم‌/ بر درد دل خسته ي ما، وصل‌، دواست‌/ هجران‌ زدگانيم‌، دوا مي‌خواهيم‌/
*ابرار*
نه شرم و حيا، نه عار داريم از تو/ امّا گِله بي‌شمار داريم از تو/ ما منتظر تو نيستيم آقاجان/ تنها همه «انتظار» داريم از تو/
*ابرار*
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ واندر آن ظلمت شب اب حياتم دادند
*ابرار*
ماه از پي ديدنت جنون آور شد/ از گريه، گلوي نوحه خوانش تر شد/ خم شد که پيشاني تو بوسه زند/ ترکيد زمين و بوسه اش پرپر شد/
*ابرار*
درسي که مرور مي‌کني، عاشوراست/ هر جا که عبور مي‌کني، عاشوراست/ اي وارث زخم‌هاي هفتاد و دو تن/ روزي که ظهور مي‌کني، عاشوراست/
*ابرار*
تا کي غروب جمعه ببينم که مادرم/ يک گوشه بغض کرده,که اين جمعه هم گذشت/ مولا شمار درد دلم بي نهايت است/ تعداد درد من به خدا از رقم گذشت /
*ابرار*
مانند مرده اي متحرک شدم بيا/ بي تو تمام زندگي ام در عدم گذشت/ مي خواستم که وقف تو باشم تمام عمر/ دنيا خلاف آنچه که مي خواستم گذشت/
*ابرار*
نه عکس تو را در آبها ديده کسي/ نه شاخه اتي از بهار تو چيده کسي/ جز چند نفر در اين جهان برهوت/ از صبح ظهور تو نفهميده کسي/
*ابرار*
در کنج زمان پيله تنيدن سخت است/ پروانه شوم بي تو پريدن سخت است/ در غيبت تو ثانيه ها سال شدند/ بي تو به خدا نفس کشيدن سخت است/
*ابرار*
در ديده حضور حضرتش نزديک است/ در شهر عبور حضرتش نزديک است/ آن پير فقيد -حضرت بهجت- نيز/ فرمود: ظهور حضرتش نزديک است/
*ابرار*
يک صبح قشنگ بي خبر مي آيد/ آن مرد بزرگ از سفر مي آيد/ وقتي همه ي منتظرنش خوابند/ با سيصد و سيزده نفر مي آيد/
*ابرار*
مرا ببخش,مرا چون که خوب مي دانم/ که توبه کردم و آدم نمي شوم هرگز/ اسير جاذبه ي حسن يوسف ياسم/ که محو در گل مريم نمي شوم هرگز / گناهکارم و اما بدون اذن شما/ نصيب خشم جهنم نمي شوم هرگز/
*ابرار*
تشنه مي خواست ببيند لب او را دريا/ پس ننوشيد که سيراب کند دريا را/ کوفه شد,علقمه شق القمري ديگر ديد/ ماه افتاد که محراب کند دريا را /
*ابرار*
دنيا شب تاريک ستمها شده است/ اين جمعه طلوع ميکني آقا جان؟
*ابرار*
در خلوت سبز جمکرانت هستيم/ اي دوست بيا که ميهمانت هستيم/ ديري است که رفته اي و ما منتظريم/ برگرد عزيزا نگرانت هستيم /
*ابرار*
اين مرد که در ره است بايد او را/ مي ترسم اگر سر زده آيد او را/ از هر که سراغ او گرفتم ديدم/ در شهر کسي نمي شناسد او را/
*ابرار*
نرخ بالا کن متاع غمزه ي غماز را/ شيوه را بشناس قيمت، قدر مشکن ناز را
*ابرار*
وداع جان و تنم استماع رفتن تست/ مرو که گر بروي خون من به گردن تست
*ابرار*
ترک من تيغ به کف ، بر زده دامن برخاست/ جان فدايش که به خون ريختن من برخاست
*ابرار*
يارب مه مسافر من همزبان کيست ؟/ با او که شد حريف و کنون هم عنان کيست ؟
*ابرار*
نويد آشنايي مي‌دهد چشم سخنگويت/ گرفته انس گويا نرميي با تندي خويت
*ابرار*
مهرم ز حرمان شد فزون شوقي ز حسرت کم نشد/ هر چند حسرت بيش شد شوق و محبت کم نشد
*ابرار*
دلم را بود از آن پيمان گسل اميد ياريها/ به نوميدي کشيد آخر همه اميدواريها
*ابرار*
اي آنکه عرض حال من زار کرده‌اي/ با او کدام درد من اظهار کرده اي
*ابرار*
ماهى ز تبار نور خواهد تابيد/ در مرتبه حضور خواهد تابيد/ خورشيد مه آلوده غيبت، يکروز/ از پنجره ظهور خواهد تابيد/
*مهاجر*
در خرابات مغان نور خدا مي بينم / وين عجب تر كه چه نوري زكجا مي بينم
*ابرار*
مدتي شد کز گلستاني جدا افتاده‌ام/ عندليبم سخت بي برگ و نوا افتاده‌ام
*مهاجر*
مردان رهش ميل به هستي نكنند / خودخواهي و خويشتن پرستي نكنند /// آنجا كه مجردان حق مي نوشند / ميخانه تهي كنند و مستي نكنند
*ابرار*
ديگري جز تو مرا اينهمه آزار نکرد/ جز تو کس در نظر خلق مرا خوارنکرد/ آنچه کردي تو به من هيچ ستمکار نکرد/ هيچ سنگين دل بيدادگر اين کار نکرد/
*ابرار*
درد من کشته ي شمشير بلا مي‌داند/ سوز من سوخته داغ جفا مي‌داند
دلي كه عاشق و صابر بود مگر سنگ است؟/ زعشق تا به صبوري هزار فرسنگ است
*ابرار*
تداعي شب حمله،تداعي شب غم/شب وداع رفيقان،شبي پر از ماتم/ به ياد جبهه و شب زنده داري سنگر/به ياد حاجي و بيسيم و رمز يا حيدر
*ابرار*
مثل آيينهء در خاک مکدر شده اي/ چشم من تار شده ؟يا تو مکرر شده اي؟/ من تو را در همه کرب و بلا مي بينم/ هر کجا مي نگرم جسم تو را مي بينم /
*ابرار*
تاريخ مثل ساقي کوثر نداشته است/ اعجاز خلقت است و برابر نداشته است وقت طواف دور حرم فکر مي کنم/ اين خانه بي دليل ترک بر نداشته است /
*مهاجر*
تا بود زهرا شفيع روز حشر / ديگر از آتش مترسانم به نشر
*ابرار*
روزي هزار مرتبه تقويم نا اميد/ تاريخ روز آمدنت را مرور کرد/ تاثير يک غروب غم انگيز جمعه بود/ مضمون اين غزل که به ذهنم خطور کرد/
دردم از يار است و درمان نيز هم..دل فداي او. شد و جان نيز هم...
*ابرار*
من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم ماند/ به اميدي که تو فانوس شب من باشي
*مهاجر*
يا رب از خانه ي دل تا به دو لب راهي نيست/ ليك اين غصه مرا كشت كه همراهي نيست
*ابرار*
تو انتهاي غمي,از کجا شروع کنم/ خودت بگو بنويسم کدام مرحله را؟/ چقدر خاطره ي تلخ مانده در ذهنت/ ز نيزه دار که سر برده بود حوصله را/
*ابرار*
مرا ببخش که مجبور مي شوم در شعر/ بياورم کلماتي شبيه حرمله را/ بگو صبور بلا در منا چه حالي داشت/ که در تلاطم خون ديد قلب قافله را؟/
*مهاجر*
امشب كه صورت تو ناديده مي كشم / با ياد تو آينه بر ديده مي كشم
*ابرار*
ما بي‌تو تا دنياست، دنيايي نداريم/ چون سنگ خاموشيم و غوغايي نداريم/ اي سايه‌سار ظهر گرم بي‌ترّحم/ جز ساية دستان تو، جايي نداريم/
*مهاجر*
همه عمر بر ندارم سر از اين خمار مستي / كه هنوز من نبودم كه تو در دلم نشستي
يا رب اين نوگل خندان كه سپردي به منش / مي سپارم به تو از چشم حسود چمنش
*ابرار*
شمشيرها را گو ببارند از سر بُغض/ از عشق، ما جز اين تمنايي نداريم /(سلمان هراتي)
*مهاجر*
مهر خوبان بخدا سخت بلايي ست عظيم / ما چه گوييم كه در معركه تنها مانديم
*ابرار*
مژده ي آمدنت پشت جفاکار شکست/ آتش عشق تو در سينه ي احرار شکفت/ غم دنيا ز دل خلق جهان پاي گرفت/ انتظار فرجت گل شد و صد بار شکفت/
*مهاجر*
تا شده رسم عاشقي كنار آب و تشنگي / جان تمام عاشقان پر زده در هواي تو ( يا حسين يا مهدي )
*ابرار*
وقتي طلوع مي‌کني از پشت ابرها/ گل مي‌کند زمين و زمان، زير پاي تو
*مهاجر*
ولي من كه هر آنچه گرديده ام /چه گويم كه آن گل كجا ديده ام
*ابرار*
مردم چشم من از فيض حضور تو بري‌ست/ زان نگاه من دلخسته به هر سوست بيا/
*مهاجر*
اي واي بر اسيري كز ياد رفته باشد / برجاي مانده صيد و صياد رفته باشد
*ابرار*
در سراپرده ي دل بي‌خبر از يار مباش/ کن حذر از دل بشکسته که بد خوست بيا
*مهاجر*
امشب كه روي تو را در ميان چشم / در لحظه هاي اشك پيچيده مي كشم
*ابرار*
مي آيي و عدل بر جهان مي باري/ آنروز دوباره مرتضي مي آيد
*مهاجر*
مردان خدا پرده ي پندار دريدند / يعني همه جا غير خدا هيچ نديدند
*ابرار*
در آسمان دهکده اعجاز مي‌شود/ با شعله‌اي که مي‌دمد از چشم‌هاي تو/ برگرد آخرين سفري را که رفته‌اي/ تب کرده‌اند هر دو جهان در هواي تو/
*مهاجر*
. . و چون مي كشد قوس شيطان قزح / و بر طاق چشمان غم مي زند / مرا مي برد همچنان صفحه اي / و هر آنچه خواهد قلم مي زند
*ابرار*
در فراسوي افق، شورش توفان پيداست/ شده آغاز مگر همهمه،‌ از دريايت/ گرچه دنيا همه تاريک و غبارآلود است/ روز، پيداست از آن مشرق ناپيدايت/
MAHMOODD
سلام... تو با ياد خدا گر خود نكو داري نهانت را / خدا هم در رخ مردم نكو دارد عيانت را...
*ابرار*
سلام ...انتظار فرجت گل شد و صد بار شکفت/ در غم عشق تو مي‌سوخت دل خلق جهان
MAHMOODD
نام نيكو گر بماند ز آدمي / به كزو ماند سراي زرنگار
*ابرار*
رها مکن دل خود از حريم حضرت دوست/ که مايه ي شرف و اعتبار ما اينجاست
MAHMOODD
تا كنون كردي گنه ديگر مكن/ تيره كردي آب ،‏افزون تر مكن.
*ابرار*
نخواهد جادّه گر پايان بگيرد در مسير خود/ نهايت را در اين سرگشتگي‌ها، چشم در راهم
MAHMOODD
مرو در پي هر چه دل خواهدت/ كه تمكين تن نور دل كاهدت..
*ابرار*
تلاوت مي‌شود، آواز پيدايي که در راه است/ به هر آواز پنهان يا که پيدا، چشم در راهم
مرا مي بيني و هر دم زيادت ميکني دردم / تو را مي بينم و ميلم زيادت مي شود هر دم
*ابرار*
ما دويديم، دويديم، پي درک حضور/ نرسيديم از اين مرحله، بر معنايت
MAHMOODD
توانا بود هر گه دانا بود / ز دانش دل پير برنا بود:)
*ابرار*
دلم دوباره پر از حس ابر و باران ست/ که قطره قطره چکيده به روي جا پايت/
MAHMOODD
تربيت نااهل را چون گردكان بر گنبد است/ اصل بد نيكو نگردد زانكه بنيادش بد است.
*ابرار*
تو مگر آيت خداوندي/ همه چشم‌انتظار راه تواند/ در طلوع دوباره ي خورشيد/ مست ديدار روي ماه تواند /
MAHMOODD
در اين دنيايي بي ارزش چرا مغرور ميگردي / سليمان گر شوي آخر نصيب مور ميگردي.
يارم بسان شمع ، منم چو پروانه / شده ست حال من و وي مثال افسانه
يه روزي اقا خرگوشه / رفت دنبال بچه موشه/ موشه پريد تو سوراخ / خر گوشه گفت اخ/
*ابرار*
خورشيد که سينه چاک نورت باشد/ تنديس درخشش حضورت باشد/ مرديم زبس آه کشيديم اي کاش/ اين جمعه دگر روز ظهورت باشد
دوش ديدم که ملائک در ميخانه زدند / گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند
ره گذر
در زلف چون کمندش اي دل هيچ کان جا ///// سرها بريده بيني بي جرم و بي جنايت
*ابرار*
تشنه عدل بوَد اين بشر روي زمين/ يادگار علي آن حيدر کرّار کجاست؟
دليل راه
تا بدين زلف و رخش بادا نظر بازي حرام/ هر كه روي ياسمين و جعد سنبل بايدش
*ابرار*
شب گر رخ مهتاب نبيند سخت است/ لب تشنه اگر اب نبيند سخت است/ ما نوکر و ارباب توئي مهدي جان/ نوکر رخ ارباب نبيند سخت است
آقاشير
تو اي سرو روان تا از کنارم بي‌سبب رفتي شب و روز از دو چشمم اشک حسرت در کنار آيد
*ابرار*
دل عشاق روا نيست که دلبر شکند/ گوهري کس نشنيده است که گوهر شکند
آقاشير
دل ميرود ز دستم صاحب دلان خدا را - دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
*ابرار*
آه از كفر وقيحانه و دانسته خود بر الله/ شرك و آزار خلايق و گناه/ كم فروشي به خد ا ،بر زن و هم بر فرزند/ مستي و خمر ، دروغ و نيرنگ/
آقاشير
گر آن گلبرگ خندان در گلستاني دمي خندد --- در آن گلشن گلي بر گلبن ديگر نمي‌خندد
*ابرار*
دائم اگر نگاه تو تازه کند حواله ام/ اين دل سخت بشکند درٌ و گوهر شود دلم/ اي کشش محبتت بسته به دست وپاي من/ خداي من خداي من خداي من خداي من/
نه من از پرده تقوا بدر افتادم و بس / پدرم داد بهشت ابد از دست بهشت
*ابرار*
تو آبروي خاکي و حيثيّت آب/ دريا تويي، ما جز تو دريايي نداريم/
آقاشير
مگر چشمان ساقي بشکند امشب خمارم را -- مگر شويد شراب لطف او از دل غبارم را
(جناب آقاشير خيلي زيبا بود ) اي گل خوش نسيم من بلبل خويش را مسوز...كز سر صدق ميكند شب همه شب دعاي تو
*ابرار*
حاج اقا ببخشيد همون واو رو لطف کنيد. من اضافي ها رو حذف کردم
آقاشير
وقــتي پـريد رنگ تو از پشت قصه ها-- تصــوير شد نهـــايت رنـــگــين کـمانيم
*ابرار*
من مانده ام در نيمه شب با اين غزل ها/ آري ، دو باره وقت باران است بي تو /
آقاشير
و اتش چنان سوخت بال و پرش را / که حتي نديديدم خاکسترش را
*ابرار*
از نو، تمام پنجره‌ها را مرور کن/ برگرد و از مسير نگاهم عبور کن/ بر استواي اطلس چشمت گذار نيست/ اين توبه‌توي قطب دلم را مرور کن /
آقاشير
نابرده رنج ، گنج ميسر نميشود - مزد آن گرفت ، جان برادر که کار کرد
*ابرار*
تو در نگاه همه چون بهشت موعودي/ هزار عاشق بي‌دل اسير کوي تواند
آقاشير
اول به وفا مي وصالم درداد --- چون مست شدم جام جفا را سرداد
*ابرار*
دو عالم موم دست او جهان از ناز شست او/ همه مجنون و مست او همه مستانه مي بينم
ما در پياله عکس رخ يار ديده ايم / اي بيخبر ز لذت شرب مدام ما
*ابرار*
آقا بيا که هر کسي از راه مي‌رسد/ سر مي‌دهد طنين «انا الحق» به جاي تو
ميم - فاء
وه كه جدا نمي شود نقش تو از خيال من / تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من
*ابرار*
نامت مرا مسافر لاهوت کرده است/ لاهوت را شکوه تو مبهوت کرده است/ از عرش آمدي و زمين آبرو گرفت/ بايد براي بردن نامت وضو گرفت/
*ابرار*
تو را به کوثرو تطهيرو نور گريه مکن/ که آيه آيه تن محکمات مي لرزد/ کنون نهاده علي سر،به روي شانه ي در/ و روي گونه ي او خاطرات مي لرزد/
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/وندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
*ابرار*
در خون کشيد قافيه ها را ، حروف را/ از بس که گريه کرد تمام لهوف را/ اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت/ بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت /
*مهاجر*
افسوس كه سرمايه زكف بيرون شد / از دست اجل بسي جگرها خون شد // آن مرغ طرب كه نام او بود شباب / افسوس ندانم كه كي آمد كي شد
سكوت خيس
دلم ازدست بشد حافظ خوش گوي كجاست/تا به قول و غزلش ساز ونوايي بكنيم
*ابرار*
مگر که خار به چشمان خضر خود ديدي/ که در نگاه تو آب حيات مي لرزد
MAHMOODD
دوست آنست كه گيرد دست دوست در پريشان حالي و درماندگي / دوست مشمار آنكه در نعمت زند لاف ياري و برادر خواندگي.
*ابرار*
ياعلي گفت که بر پا بکند محشر را/ آمده باز هم از جا بکند خيبر را
MAHMOODD
اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل مارا / به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را..
*ابرار*
تو اهل آتش آباد کدامين سرزمين هستي/ که گرم آلود حسرت هاي خاکسترنشين هستي/ بگو تا من بدانم اي قلندر مرد زاد آتش/ چرا در التزام شعله هاي آتشين هستي/
MAHMOODD
يار با ماست چه حاجت كه زيادت طلبيم / دولت صحبت آن مونس جان مارا بس...
*ابرار*
سر تا به پا خليل گلستان نشين شدم/ هر جا که در عزاي شما آتشم زدند/ از آن طرف مدينه و هيزم,از اين طرف/ با داغ کربلاي شما آتشم زدند/
MAHMOODD
دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند / نيازنيمه شبي دفع صد بلا بكند ...
*ابرار*
دوش مرا حال خوشي دست داد/ سينه مارا عطشي دست داد/ نام تو بردم لبم آتش گرفت/ شعله به دامان سياوش گرفت/
MAHMOODD
تا كه از جانب معشوقه نباشد كشش / كوشش عاشق بيچاره به جايي نرسد.
*ابرار*
دل مستمندم اي جان/ به لبت نياز دارد/ به هواي کوي تو/ هوس حجاز دارد/
سكوت خيس
دلبربرفت ودلشدگان را خبر نكرد/ياد حريف شهرو رفيق سفرنكرد
*ابرار*
آقا تو را به جان غزلهاي منتظر/ منت گذار جاده ي با اشک شسته را
الا يا ايها الساقي ادر کاسا و ناولها // که عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشکل ها
MAHMOODD
اي كه دستت ميرسد كاري بكن / پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار.
نيلوفر
رنگ خون دل ما را كه نهان داري // همچنان در لب لعل تو عيان است كه بود
MAHMOODD
دلا تا كي در اين زندان فريب اين وآن بيني / يكي زين چاه ظلماني برون شو تا جهان بيني..
نيلوفر
يارب مباد كز پا جانان من بيفتد .. درد و بلاي او كاش بر جان من بيفتد
MAHMOODD
چقدر با دال!!! دود اگر بالانشيند كسر شان شعله نست / جاي چشم ابرو نگيرد گرچه او بالاتر است.
نيلوفر
تا شدم حلقه به گ.ش در ميخانه عشق .. هر روز رسد غمي نو به مباركبادم .. حالا م بدين
MAHMOODD
هر دم آيد غمي از نو به مبارك بادم........ منه دل بدين دولت پنج روز / به دود دل خلق خود را مسوز.
نيلوفر
ببخشيد اشتباه شد :دي ...زلف دلبر دام راه و غمزه اش تير بلاست .. ياد دار اي دل كه چندينت نصيحت مي كنم
MAHMOODD
اي بابا بازم ميم شد كه!!! من از روييدن خار سر ديوار دانستم كه ناكس كس نمي گردد بدين بالا نشيني ها.
نيلوفر
اي خدا اين وصل را هجران مكن .. سرخوشان عشق را نالان مكن
MAHMOODD
نماند ستمكار بد روز گار / بماند بر او لعنت كردگار
نيلوفر
راهيست راه عشق كه هيچش كناره نيست . انجا جز انكه جان بسپارند چاره نيست
*ابرار*
تا به کي يکسره يکريز نباشي شب و روز/ ماه مخفي شدنش نيز تعادل دارد
دوش مرغي به صبح ميناليد عقل و صبرم ببردوطاقت و هوش
*ابرار*
شهادت لاله ها را چيدني كرد/ به چشم دل خدا را ديدني كرد/ ببوس اي خواهرم قبر برادر/ شهادت سنگ را بوسيدني كرد/
*ابرار*
درِ باغ شهادت را مبنديد/ به ما بيچارگان زان سو مخنديد
*ابرار*
درآبشار بلند شفق وضو كردند. نماز عشق به درگاه پاك اوكردند. لباس ظلمتيان را به باد سپردند/ درون چشمه ي خورشيد شستشو كردند.
*ابرار*
من از وي بوي خودسوزي شنيدم/ حديث عشق آموزي شنيدم/ زآهنگ شكست استخوانش/ صداي پاي پيروزي شنيدم/
*ابرار*
در سينه ام دوباره غمي جان گرفته است/ امشب دلم به ياد شهيدان گرفته است/ تا لحظه اي پيش دلم گور سرد بود/ اينك به يمن ياد شما جان گرفته است/
سكوت خيس
تازميخانه ومي نام ونشان خواهد بود/ سرماخاك ره پيرمغان خواهد بود
*ابرار*
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ و اندر ان ظلمت شب آب حياتم دادند
*مهاجر*
دل اگر خدا شناسي در خانه ي علي زن / به علي شناختم من بخذا قسم خدا را
*ابرار*
اين روزها مسير حياتش عوض شده/ شهر مدينه اي که صراطش عوض شده/ از ياد رفت «آل محمد» به راحتي/ بعد از پيامبر، صلواتش عوض شده/
*مهاجر*
هر كه دارد به حيات و به ممات / دل ، گرو ، آل محمد، صلوات //--اللهم صل علي محمد و آل محمد_
*ابرار*
اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم//تو نوحيّ و ايران چو کشتي، چه بيمش/ ز امواج طوفان، علي ابن موسي/
*ابرار*
اي ماه پريچهر که غايب ز مياني/ محبوب دل غمزده پير و جواني
*ابرار*
يک عمر در حوالي غربت مقيم بود/ آن سيدي که سفره ي دستش کريم بود/ خورشيد بود و ماه از او نور ميگرفت/ تا بود ، آسمان و زمين را رحيم بود/
*ابرار*
دوباره پنجره فولاد و إذن كرب و بلا/ ميان صحن حرم شد چه گريه بازاري/
*مهاجر*
يار با ماست چه حاجت كه زيادت طلبيم// دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
*ابرار*
سخن به مدح تو بايد فصيح و كامل گفت/ هم از شكوه مقامت ، هم از فضائل گفت
*ابرار*
تو کعبه اي ، طواف تو پس گردن من است/ پروانه را به گرد حجرها نياز نيست
*ابرار*
تا به کي از داغ هجران تو صبر/ جلوه کن اي آفتاب پشت ابر
*مهاجر*
روزها همه اين ورد و به شبها سخنم / كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم
*ابرار*
تمام چشـــــــــم براهي و انتظـــــــــــــــــــار و فراق / و ندبـــــــه هاي فـــــــــــــــــــــرج را دروغ مي گوييـــم
من از درمان و درد و وصل و هجران * پسندم آنچه را جانان پسندد
*ابرار*
در اضطراب چه شب‌ها که صبح شان گم شد/ چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد/ چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسيد/ و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــراي مـــــردم شـد/
*ابرار*
ديديم در غدير که دنيا به جز علي/ آيينه اي براي پيمبر نداشته است/ سوگند مي خورم که نبي شهر علم بود/ شهري که جز علي در ديگر نداشته است /
*ابرار*
تا به کي وصف ترا گفتن و روي تو نديدن/پرده بردار ز سيما بابي انت و امي
ايمان
يارب روا مدار کن گدا معتبر شود/گر معتبر شود ز خدا بي خبر شود
*ابرار*
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند، روبه صفتان زشت خو را نکشند
ايمان
در کوي نيکنامان ما را گذر ندادند/گر تو نمي پسندي تغيير ده قضا را
اگر آن ترك شيرازي بدست آرد دل مارا /به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارارا
*ابرار*
از همه عالم و آدم به خيال تو خوشيم/ در شب هجر به اميد وصال تو خوشيم
MAHMOODD
مارا رها كنيد در اين رنج بي حساب / با قلب پاره پاره با سينه اي كباب
*ابرار*
به قفل بسته كليد اجابت است اينجا/ كه آستانة جود و كرامت است اينجا/ به دلنوازي جان در رواق او بنشين/ چرا كه قبر مسيحاي عترت است اينجا/
MAHMOODD
آتش است اين بانگ ناي و نيست باد هر که اين آتش ندارد نيست باد
*ابرار*
دخيل گريه ببنديد زائران اينجا/ به حلقه هاي ضريح مطهر از هر سو/ چگونه ضامن دلهاي ما نخواهد شد/ رئوف شهر كه كرده ضمانت آهو/
MAHMOODD
واي از آن عمري كه بر بادم برفت . چشم بربستم كه آمالم برفت..
*ابرار*
تو اصل صوم و صلاتي، تو مايه‌ي بركاتي/ تويي خلاصه‌ي خلقت، خدا كند كه بيايى
MAHMOODD
يا رب اين بوي خوش از روضه جان مي آيد / يا نسيمي است كز آن سوي جهان مي آيد
*ابرار*
دلم قرار نمى گيرد از فغان بى تو/ سپند وار زكف داده ام عنان بى تو
MAHMOODD
وفاي شمع را نازم كه بعد از سوختن ...به صد خاكستري در دامن پروانه ميريزد...نه چون انسان كه بعد از رفتن همدم... گل عشقش درون دامن بيگانه ميريزد
*ابرار*
دوباره شب شد و سردرد دارد/ بميرم باز مادر درد دارد/ از اين پهلو به آن پهلو شد و گفت/ عزيزم زخم بستر درد دارد/
MAHMOODD
در جواني غصه خوردم هيچ کس يادم نکرد / در قفس ماندم ولي صياد آزادم نکرد / آتش عشقت چنان از زندگي سيرم بکرد / آرزوي مرگ کردم مرگ هم يادم نکرد.
*ابرار*
در جلوه ام دوباره مكرر نمي شوم/ چون فرصتي گذشته ام و سر رسيده ام/ نفسي فدا لنفسك يا مرتضي علي/ هر چه بلاي توست به جانم خريده ام /
MAHMOODD
هي فلاني مي داني ؟ مي گويند رسم زندگي چنين است... مي آيند.... مي مانند.... عادت مي دهند.... ومي روند. وتو در خود مي ماني و تو تنها مي ماني راستي نگفتي رسم تونيز چنين است؟.... مثل همه فلاني ها....؟
*ابرار*
لطفا با ميم بديد
*مهاجر*
من كه ره بردم به گنج حسن بي پايان دوست / صد گداي همچو خود را بعد از اين قارون كنم
سكوت خيس
منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن/منم كه ديده نيالوده ام به بد ديدن
نام تو با علي و محمد قرينه است/ هر جا که عطر نام تو باشد مدينه است
تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده // بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده
آقاشير
هر دانشي که در دل دفتر نيامده‌ست -- دارد چو آب خامه‌ي تو بر سر زبان
*ابرار*
نـه شنـبـه و نـه بـه جـمـعـه، نـه هيـچ روز دگر/ در انتــظار تـو قـلـبـي پـــر از تـلاطـــــم شد !؟
آقاشير
دست تو را به ابر که يارد شبيه کرد -- چون بدره بدره اين دهد و قطره قطره آن
MAHMOODD
نيم ناني گر خورد مرد خداي/ بذل درويشان كند نيم دگر.
آقاشير
راه تو بهر روش که پويند خوشست -- وصل تو بهر جهت که جويند خوشست
آقاشير
تا مهر ابوتراب دمساز منست -- حيدر بجهان همدم و همراز منست
سكوت خيس
تازميخانه ومي نام ونشان خواهد بود/سرماخاك رهپيرمغان خواهد بود
آقاشير
در کار کس ار قرار ميبايد هست -- وين يار که در کنار ميبايد هست
آقاشير
تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده // بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده
آقاشير
هر گوش صدف حلقه‌ي چشميست پر آب -- هر موج اشاره‌اي ز ابروي کسيست
آقاشير
تا ولوله‌ي عشق تو در گوشم شد عقل و خرد و هوش فراموشم شد
سكوت خيس
دراين غوغا كه كس كس رانپرسد/من از پير مغان منت پذيرم
آقاشير
ما در عدم آباد ازل خوش خفته -- بي ما رقم عشق تو بر ما زده‌اند
سكوت خيس
درازل پرتو حسنت زتجلي دم زد /عشق پيدا شد واتش به همه عالم زد
آقاشير
در تکيه قلندران چو بنگم دادند -- در کاسه بجاي لوت سنگم دادند
سكوت خيس
دلا معاش چنان كن كه گر بلغزد پاي/فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
آقاشير
در دير شدم ماحضري آوردند -- يعني ز شراب ساغري آوردند
سكوت خيس
دلبر برفت ودلشدگان را خبر نكرد/ ياد حريف شهرو رفيق سفر نكرد
آقاشير
در کتم عدم بسان آتش بر شمع --- عشقت به هزار رشته بر ما بستند
سكوت خيس
دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس/كه چنان زو شده ام بي سروسامان كه مپرس
سكوت خيس
سروچمان من جراميل چمن نميكند/همدم گل نميشود ميل سمن نميكند
MAHMOODD
دنيا نيرزد آنكه پريشان كند دلي / زنهار بد مكن كه نكرده ست عاقلي ...
آقاشير
يارم همه نيش بر سر نيش زند -- گويم که مزن ستيزه را بيش زند
MAHMOODD
دل زير دستان نبايد شكست / مبادا كه روزي شوي زير دست..
آقاشير
تا تو سگ نفس را به فرمان باشي آهو چشمان ز تو گريزان باشند
سكوت خيس
دراين ظلمت سرا تاكي به بوي دوست بنشينم/ گهي انگشت بردندان گهي سربر سر زانو
آقاشير
وانگه به نظاره ديده بر ره بنهم -- تا مژده که آورد که جان ميخواهد
آقاشير
دلبر دل خسته رايگان مي‌خواهد -- بفرستم گر دلش چنان مي‌خواهد
سكوت خيس
دلم ازدست بشدحافظ خوش گوي كجاست/ تا به قول وغزلش سازونوايي بكنيم
*مهاجر*
مانگويي بد و ميل به ناحق نكنيم / جامه ي كس سيه و دلق خود ازرق نكنيم
سكوت خيس
مئي دارم چوجان صافي وصوفي ميكند عيبش /خدايا هيچ عاقل را مبادا بخت بد دوزي
دليل راه
ياد عزيزشان به خير . هميشه دوستشان بداريم.
*ابرار*
يکتا شو/ بپوشان عيب مردم را/ ببخشا ، رحم کن/ با بينوايان ، همنوايي کن/
آقاشير
نه کار آخرت کردم نه دنيا --- يکي بي سايه نخل بي‌برستم
سكوت خيس
مانگوييم بد وميل به ناحق نكنيم /جامه كس سيه ودلق خود از رق نكنيم
من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد / قفسم برده به باقي و دلم شاد كنيد
سكوت خيس
دل ميرود زدستم صاحبدلان خدارا /دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا
*ابرار*
آه وقت غروب مادر جان/ تو و زينب چه عالمي داريد/ يکي از ديگري پريشان تر/ حال محزون و درهمي داريد/
آقاشير
منم آن شاخه بر نخل محبت--- که حسرت سايه و محنت برستم
من مست مي عشقم هوشيار نخواهم شد/ وز خواب خوش مستي بيدار نخواهم شد
يارب اندر کنف سايه آن سرو بلند گر من سوخته يک دم بنشينم چه شود
*ابرار*
ديدم تو را که آرزوي مرگ مي کني/ بانو بس است! کشته علي را دعاي تو
*ابرار*
وقتي به خودم آمدم و چشم گشودم/ ديدم ز گل فاطمه تمثال کشيدم
*ابرار*
وقتي که شهرت است فقط نيت دلم/ ذلت پذير گشته خود آزار مي شوم/ در خواب غفلت آه اگر زندگي گذشت/ پيک اجل صدا زده بيدار مي شوم/
آقاشير
ما را به چه روي از تو صبوري باشد -- يا طاقت دوستي و دوري باشد
آقاشير
وقت گل و روز شادماني آمد --- آن شد که به سرما نتواني آمد
آقاشير
مجنون اگر احتمال ليلي نکند --- شايد که به صدق عشق دعوي نکند
*ابرار*
تو همان قافله سالار غمي/يوسفي بر سر بازار غمي/ يوسف اما به دو چشمت ديده/هيجده يوسف سر ببريده/
سكوت خيس
هرانكه جانب اهل خدانگه دارد /خداس در همه حال از بلا نگه دارد
*ابرار*
دوزخ ارزاني آنانکه ندارند غمت/با غمت هيچ مرا زآتش دوزخ غم نيست
سكوت خيس
تو نيك وبد خود،هم از خود بپرس/چرا بايدت ديگري محتسب
*ابرار*
بيا اي يوسف زهرا گره بگشا ز کار ما/که از وصلت رسد جانا به پايان انتظار ما
*هور*
اي كه از كوچه معشوقه ما ميگذري/برحذرباش كه سر ميشكند ديوارش
*ابرار*
شده قلب همه ياران اسير رشته هجران**به ياري گرفتاران بيا اي تک سوار ما
*ابرار*
اي بي نشانه اي که خدا را نشانه اي/ هر سو نشان توست ولي بي نشانه اي/ اي روح پر فتوح کمال و بلوغ و رشد/ چون خون عشق در رگ هستي روانه اي
يا حسين غريب مادر تويي ارباب دل من ،،، يه گوشه چشم تو بسه واسه حل مشكل من
*ابرار*
نيت اش ، ترک سر و تن گفتن است/ در پي اش ، تکبير در خون خفتن است/ شيعه گي آيا شکم پروردن است/ يا به روز جنگ ، عذر آوردن است؟
*ابرار*
ديدي آخر اي دلِ از غصه چاک/ آرزويت را بري تو زير خاک/ گر چه عمري با غم دل ساختي/ عاقبت دلدار خود نشناختي/
يا رب غم عالم به كسي تنگ نگيرد/از شهر به صحرا شدم،آن هم قفسي شد
*ابرار*
داود نبــي را به لب آيا ت زبـوراست/ يا برلب مهدي سخن از روز ظهــور است
توانا بود هر كه دانا بود * ز دانش دل پير برنا بود
*ابرار*
اي پور پرتوان علي بن العسگري/ فرزند سرفراز نبي رهبر بشر/ از حق ، ظهور خويش طلب کن که شاهدت/ از هجر روي تو گرديده خون جگر
*ابرار*
در هاي و هوي وصلت هردونشانه‌ها را/ گاه از غريبه و گاه از آشنا گرفتم/ دنبال عطر سيبت از هر طرف روانه/ گاهي چنين پيام از باد صبا گرفتم/
مرجان لب لعل تو مر جان مرا قوت * ياقوت نهم نام لب لعل تو يا قوت * قربان وفا تم به وفاتم گذري كن * تا بوت مگر بشنوم از رخنه تابوت
ترسم از ضعف پريدن ز قفس نتوانم/گرچه صياد زماني كند آزاد مرا
الا يا ايها الساقي ادر كاسا و ناولها * كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكلها
*ابرار*
يارا نشانه‌ات را از هر کجا گرفتم/ گاهي ز کعبه گاه از سعي و صفا گرفتم
من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد/قفسم برده به باغي و دلم شاد كنيد
سوخت پروانه گر از شمع بما روشن كرد/كه رخ افروختگان دوست گدازند همه
simaye eshq
دل عاشقم نگه كن كه در اين جهان هستي * همه را نشانه اي يافت به ره خدا پرستي
يا كه غبار پات را نور دو ديده مي كنم/يا به دو ديده مينهم پاي تو نورديده را
*ابرار*
آندم که اين ندا برسد از جهان غيب/ کامد يگانه دادگر و منجي بشر/ در خاک پاي آن شه دين جان فدا کنم/ جان را چه ارزشي است بر آن خجسته فر/
simaye eshq
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود * رهرو آن است كه آهسته و پيوسته رود
simaye eshq
دلا غافل ز سبحاني چه حاصل * اسير نفس شيطاني چه حاصل
لحظه يي نيا شايد چشم گريه آلودم/چون درخت پر اشكم در هواي باراني
*ابرار*
يک عمر تو زخم‌هاي ما را بستي/ هر روز کشيدي به سرِ ما دستي/ شعبان که به نيمه مي‌رسد آقاجان!/ ما تازه به يادمان مي‌آيد هستي!/
يكشب خيال چشم تو ديديم ما به خواب/زان شب دگر به چشم نديديم خواب را
*ابرار*
در اين دنياي وانفسا/ كدامين تكيه گه را تكيه گاه خويشتن سازم/ نميدانم/ نمي دانم خداوندا./
آن کو تو را به سنگدلي کرد رهنمون/ اي کاشکي که پاش به سنگي برآمدي
يك جهان دل بايدش آنكس كه دلدارش توئي/تا بيا و يزد دلي هر تار گيسوي ترا
*ابرار*
اي سبزتر از بهار، کي مي‌آيي؟/ اي وارث ذوالفقار کي مي‌آيي؟/ مجنون شده عالمي در اين صبر و قرار/ خون شد دل انتظار، کِي مي‌آيي؟/
رفته ايم از ياد ياران وز گذشت روزگاران/گرز ماوان روزگاران ياد ميشد بد نميشد
*ابرار*
دريا ست نبي و گوهرش فاطمه است/ يکتاست علي و همسرش فاطمه است/ با آنکه پناه همه خلقست حسين/ او هم به پناه مادرش فاطمه است
*ابرار*
دوباره پلك دلم مىپرد، نشانه چيست؟/ شنيده?ام كه ميآيد كسى به مهمانى/ كسى كه سبزتر است از هزار بار بها ر /كسى، شگفت كسى، آن چنان كه ميدانى/
*مهاجر*
دلا در عاشقي ثابت قدم باش / كه در اين ره نباشد كار بي اجر
روز محشر كه بپرسند ز من قاتل را/ديده را نام برم اول و زان پس دل را
*ابرار*
از عرش صداي يا ولا مي آيد/ آئينه ي آخر خدا مي آيد/ مي آيي و عدل بر جهان مي باري/ آنروز دوباره مرتضي مي آيد
در فراقت مينويسم نامه و از دست من/ نامه خون ميگريد و خط، خاك بر سر ميكند
*ابرار*
ما تشنه‌ لب‌ اندر لب‌ دريا متحيّر/ آبي‌ به‌ جز از خون‌ دل‌ خود نچشيديم‌/ اي‌ بسته‌ به‌ زنجير تو دلهاي‌ محبّان‌/ رحمي‌ که‌ در اين‌ باديه‌ بس‌ رنج‌ کشيديم‌/
منم آن طاير پر بسته كه در كنج قفس/نبود ياد گلستان و غم پروازم
*ابرار*
تمام شب به هواي طلوع تو خواندم/ که آفتاب مني ! آبروي فردايي
zohoor-e-monji
شعر بسيار زيبا بود
*ابرار*
تويي آن مهدي موعود(ع) که در روز مصاف/ أشجع صف‌شکن و قاتل کفّار، تويي
*ابرار*
در شب خاموش ميدان ديدني ست/ نازِ لبخند شهيدان ديدني ست
تا كي دل بيقرار سوزد/از آتش انتظار سوزد/من خفته و آه گرم بيدار/چون شمع كه بر مزار سوزد
*ابرار*
ديد در معرض تهديد دل و دينش را / رفت با مرگ خود احيا کند آيينش را
اي واي بر اسيري كز ياد رفته باشد/در دام مانده صيد و صياد رفته باشد
*ابرار*
دوري وصل و فراق تو کند محزونم / غم هجران تو را اشک بصر خواهم کرد/ گرچه هردم بزند دشمن تو طعنه ولي / دلخوشم زآنکه نگه بر تو قمر خواهم کرد/
در خور پروانه ام بزم جهان شمعي نداشت/سوختم از گرمي پرواز بال خويش را
*ابرار*
از ميان کوچه هاي قلب من/ اي فرشته باز هم عبور کن/من که روسياه اين قبيله ام/تو به خاطر خدا ظهور کن
*ابرار*
يازده پله زمين رفت به سمت ملکوت/ يک قدم مانده,زمين شوق تکامل دارد
ديدار يار غايب داني چه شوق دارد // چون ابر در بيابان بر تشنه اي ببارد
*ابرار*
دنيا که هيچ,جرعه ي آبي که خورده ام/ از راه حلق تشنه ي من مثل سم گذشت/ بعد از تو هيچ رنگ تغزل نديده ايم/ از خير شعر گفتن,حتي قلم گذشت
*ابرار*
تو را نبرد ز ره ديوِ هرزه پويِ هوسها/ زموج خيزِ بلا بي امان كرانه گرفتي
يک نفر اين جا گلويش آشيان بغض توست / موج اشکش رهسپار ساحل درياي توست
*ابرار*
تو بالارفته اي من در زمينم برادر! رو سياهم شرمگينم/ مرا اسپ سپيدي بود روزي شهادت را اميدي بود روزي/
simaye eshq
يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم مخور * كلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
*ابرار*
رسيد لحظه ي موعود و نيست گاه درنگ/ به قاف واقعه بي استخاره بايد رفت
ترسم نرسي به کعبه اي اعرابي اين ره که توميروي به ترکستان است
*ابرار*
تير از کمان جور رها مي شد و نبود/ جز سينه شکسته زهرا نشانه اش
شبي با خيال تو همخانه شد دل نبودي نديدي چه ويرانه شد دل
*ابرار*
لعل گلرنگت شکربار آمدست/ قسم من زان گل همه خار آمدست
تو اگر سالک و شاهي ...تو اگر وحشي و رامي
*ابرار*
يک تن شهيد و يک تن ديگر اسير شد/ يک تن به خاک ماند و يک تن ديگر سفير شد/ يک تن نشان نيزه و شمشير و تير شد/ يک تن کنار کشته صد پاره پير شد/
*قاصدك*
دلا نزد کسي بنشين که او از دل خبر دارد
*ابرار*
لطفا مصرع دوم رو هم بفرمائيد. حيف شعر هست که ناقص باشه. ممنون
*ابرار*
دستي کشيد عمه به اين پلکها و گفت :/ حالا شدي شبيه همان مادري که نيست/ ديروز عصر داخل بازار شاميان/ معلوم شد حکايت انگشتري که نيست/
تير که بر مشک کماندار خورد / شبشه ي اميد به ديوار خورد / تير نه بر مشک که بر دل نشست / کشتي عباس که بر گل نشست
*ابرار*
شبها که سر به سردي اين خاک مي نهم/ کو دست مهربان نوازشگري که نيست/ بايد براي شستن گلزخمهاي تو/ باشد گلاب و زمزمي و کوثري که نيست/
*ابرار*
هنوز پاسخ آن اشک را نداده کسي/ چه بوده است گناهم ز جبهه جا ماندم؟
*ابرار*
در دلم افتاد آتش ساقيا/ ساقيا آخر کجائي هين بيا/ هين بيا کز آرزوي روي تو/ بر سر آتش بماندم ساقيا/
*ابرار*
دلم سياه شد از اين سياهي دوران/ کمي ز نور شهيدان به سينه تاباندم
*ابرار*
يكدم صبا برو به جنان از وفا بگو/ با مادرم حكايت درد نهان من/ چون لاله داغدارم و افسرده همچو گل/ بلبل نواى غم كشد ازگلستان من /
*ابرار*
تنها ميان حجره ‏ى در بسته دل غمين/ كس نيست جز خداى جهان ملتمس مرا/ دور از ديار و يارم و اغيار در كنار/ غير از خدا دگر نبود دادرس مرا /
*ابرار*
تو با نگاه رأفت دل ز همه ربوده ‏اى/ راه بهشت را به ما ز مرحمت نموده ‏اى/ باب عنايت و كرم به روى ما گشوده‏ اى/ گرد ملال و رنج را ز جان ما زدوده‏ اى /
*ابرار*
نامش چه بد؟حسين!ز نسل كه؟از على/ مامش كه بود؟فاطمه!جدش كه؟مصطفى‏/ چون شد؟شهيد شد!به كجا؟دشت ماريه/ كى؟عاشر محرم!پنهان؟نه،بر ملا/ شب كشته شد؟نه،روز،چه هنگام؟وقت ظهر/ شد از گلو بريده سرش؟نى،نى،از قفا/ سيراب كشته شد؟نه!كسى آبش نداد؟داد/
درد اين است که بي درد شوي / مردانگي ات رفته و نامرد شوي
*ابرار*
در غروب جمعه دلها خون شود/ من چه گويم روح خسته چون شود/ آن يكي در كوچه‌مان نِي مي‌زند/ اسب روياي مرا هِي مي‌زند/ ياد ما را سوي ياران مي‌برد/ سوي دل ابر آورد جان مي‌برد/
*ابرار*
ديده شد درياي اشك و عقده از دل وا نشد**ماه گم گرديد امشب هم اجل پيدا نشد/ آنچنان كاندر جواني قامت من گشته خم**روز پيري هيچ كس اينگونه قدش تا نشد
*ابرار*
تو تمام عشق پيمبري به خدا تو وارث حيدري/ مي و کوثر و دل و دلبري گل فاطمه گل فاطمه
*ابرار*
در اين زمين که خون شهيدانش / يک کوه از پليدي من کم کرد / با اشک و خون اگر نکني تطهير / هرگز تو را سلام نخواهم کرد /
دل كه از ناوك مژگان تو در خون ميگشت...باز مشتاق كمانخانه ي ابروي تو بود
*ابرار*
تو نوحيّ و ايران چو کشتي، چه بيمش / ز امواج طوفان، علي ابن موسي
*ابرار*
دل نباشد آنکه دلگير تو نيست**کيست دل خسته زنجير تو نيست/ اشک خونين چکد از سلسله ات**رد خونين شده از قافله ات/
*ابرار*
در دم مرگ اگر پا بسرم بگذاري/عمر جاويد به شيريني آن يکدم نيست
MAHMOODD
يكي درد و يكي درمان پسندد / يكي وصل و يكي هجران پسندد...
*ابرار*
دوزخ ارزاني آنانکه ندارند غمت/با غمت هيچ مرا زآتش دوزخ غم نيست
*ابرار*
يک شب بدون گريه بميرم اگر مرا/از کاروان روضه نشينان قلم زنيد
*ابرار*
يعقوب هاي چشم من از دست رفته اند/از بس براي پيرهنت گريه مي کنم
*ابرار*
دلم گرفته از اين کوچه هاي سرد و غريبه/ چه دير آمدي اي سر کجاست پيکر بابا
*ابرار*
شادي هردو جهان بي تو مراجز غم نيست/ جنت بي توعذابش ز جهنم کم نيست
*ابرار*
در اين سپاه اصغر نازک گلوي من / سرباز صفر نيست که او افسر من است
*ابرار*
در کنار توأم و باز به خود مي گويم/ نه حسين،اين تن صد چاک علي اکبر نيست
*ابرار*
تو بدين همه لطافت که ز حور دل ربودي/ ز چه بر من سيه رو در دوستي گشودي
MAHMOODD
تو را ميبينم و هردم زيادت ميشود دردم / مرا مي بيني و هر دم زياد ت ميكني دردم.
*ابرار*
ميدود سمت دشتِ لب تشنه/ بانويي از تبار دريا ها/ دست ها را گرفته روي سرش/ ميرود تل ِ خاک را بالا/
*ابرار*
ديد بر خاک گرم عشقش را/ پر از بوسه هاي شمشير است/ بهر بيرون کشيدن يک تير/ مانده در سينه سخت درگير است/
*ابرار*
ميشوم من چون عمو بي دست تو/ جان دهم من از براي هست تو
*ابرار*
اگر پايانم اما با تو من آغاز ميگردم/ مسيحي و از انفاست پي اعجاز ميگردم
ما را به عشق جام مي اين جا کشيده اند / اما دريغ ؛ قسمت من جز شراب نيست
*ابرار*
تلخي سنگ به لبخند تو شيرين مي شد/ غم دلواپسي ام را به دلت جا دادي/ سالها عمر تو با زخم زبانها طي شد/ پاي من وقف شدي هست خودت را دادي
يا مشک آب ساقي اطفال بي وفاست / يا تير تيز دشمن عباس بي خطاست!
*ابرار*
تو مرا حب ولايت داده ‏اى/ جام و صهباى هدايت داده ‏اى/ اى به جان ما صراط مستقيم/ در دل از روز ازل بودى مقيم/
*ابرار*
.
من بر کنار گشته ام از مسند حيات / با چاي تلخ و شايعه ي شاخه ي نبات
*ابرار*
تو همان سوره‏ ى عشقى، كه دل از خدا گرفته/ من بى نوا چه گويم، كه كنم وصف صفاتت
تا بوده چنين بوده و تا هست چنين است / در گوش غزل خاطره ي قافيه خاموش
*ابرار*
شده آسمان به گردش، به طواف رويت اى گل/ به جهان هر آن چه دل بود، همگى به سويت اى گل
*ابرار*
ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه/ هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه
*هور*
هردم از اين باغ بي ميرسد///تازه تر از تازه تري ميرسد
هرانكه جانب اهل خدا نگه دارد/خداش درهمه حال ازبلا نگه دارد
*هور*
دلا غافل زسبحاني چه حاصل/اسير نفس شيطاني چه حاصل
لطف خدابيشتراز جرم ماست/نكته سربسته چه داني خموش
شايد شبي به خاک سپارم تن وصال / شايد براي يک شب و شايد هزار سال
زائر....
لعلي از کان مروت برنيامد سال‌هاست .....تابش خورشيد و سعي باد و باران را چه شد
*هور*
دوستان شرح پريشاني من گوش كنيد/داستان غم پنهاني من گوش كنيد
زائر....
دريغا عيش شبگيري كه در خواب سحر بگذشت نداني قدر وقت ايدل مگر وقتيكه درماني
*هور*
يارب اين نو گل خندان كه سپردي به منش/ميسپارم به تو از دست حسود چمنش
شاه شمشاد قدان خسرو شيرين دهنان/كه به مژگان شكند قلب همه صف شكنان/دوش بگذشت ونظربرمن مسكين انداخت/گفت اي چشم وچراغ همه شيرين سخنان/ تاكي از سيم وزرت كيسه تهي خواهد بود/بنده من شووبرخور زهمه سيم تنان
MAHMOODD
نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد/ نمي خواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت..
*هور*
تا كي به تمناي وصال تو يگانه//اشكم شود از هرمژه چون سيل روانه
MAHMOODD
همه عمر برندارم سر ازين خمار مستي / كه هنوز من نبودم كه تو در دلم نشستي..
*هور*
ياوفا يا خبروصل تو يامرگ رقيب//بود آيا كه فلك زين دوسه كاري بكند
MAHMOODD
داني كه چيست دولت ديدار يار ديدن / در كوي او گدايي بر خسروي گزيدن...
*هور*
نميدام كه را ديدم كه از خود ميرود هوشم//جنون آهسته ميگويد مباركباد در گوشم
من ترک عشق وشاهد وساغر نميکنم/صدبار توبه کردم وديگر نميکنم
*هور*
من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد//قفسم برده به باغي ودلم شاد كنيد
دوش وقت سحراز غصه نجاتم دادند/وندران ظلمت شب آب حياتم داد ند
*هور*
درد عشقي كشيده ام كه مپرس//زهر هجري چشيده ام كه مپرس
سمن بويان غبارغم چوبنشينندبنشانند/پريرويان قرار ازدل چو برخيزند بستانند
*هور*
دوست دارم شمع باشم گوشه اي تنها بسوزم//برسر بالينت امشب از غم فردا بسوزم
*هور*
آي كي يو دال دادم نه ميم
MAHMOODD
مرا عهدي است با جانان كه تا جان در بدن دارم/ هوا داران كويش را چو جان خويشتن دارم...
*هور*
مست مستم ليك مستي ديگرم//امشب از هرشب به تو عاشقترم
من نه آن رندم که ترک شاهد وساغرکنم/محتسب داند که من اين کارها کمترکنم
*هور*
مرا عهدي است باجانان كه تاجان در بدن دارم//هواداران كويش را چوجان خويشتن دارم
MAHMOODD
اين تكــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــراريه... :-(
*هور*
مزن برسر ناتوان دست زور //كه روزي درافتي به پايش چومور.... مصداقش شمائيد اخوي:دي
MAHMOODD
عجب گيري كرديما چرا امروز تا حالا همه به منه بنده خدا گير ميدن ....
*هور*
ر نداشتين دارين يه كاري ميكنين از زيرش در برين؟:دي
MAHMOODD
نه خيرم شما به پياما دقت كنيد از صبح تا الان :-(
*هور*
خب بنده بي تقصيرم:(
*هور*
خودم ..ر... ميدم: رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود//رهرو آن است كه آهسته وپيوسته رود
*هور*
وااااااااا...من كجا دعوام شده بود؟ حالا خوبه تو فيد قبلي من ميانجي گري كردم:)
MAHMOODD
دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند / نياز نيمه شبي دفع صد بلا بكند.
*هور*
دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس///كه چنان زوشده ام بي سروسامان كه مپرس
MAHMOODD
سعدي چو جورش ميكشي نزديك او ديگر مرو / اي بي بصر من ميروم ، او مي كشد قلاب را... اينم به خاطر شما ديگه...
*هور*
اگر روزي توراكردم فراموش//بدان شمع وجودم گشته خاموش:))) ازاين شعراي درپيتي بودا
*ابرار*
شبي را با غزل در انتظارت تا سحر ماندم/ تو اهل آتش آباد کدامين سرزمين هستي
*هور*
ياد ايامي كه در گلشن فغاني داشتيم//درميان لاله و گل آشياني داشتيم
*ابرار*
من اينجا مي نشينم، مردي از اين راه مي آيد/ و مي پرسم از او: آيا تو آن تنهاترين هستي؟:((
*هور*
يارن چه غريبانه رفتند از اين خانه//هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه
*ابرار*
هنوز از زخم هاي کهنه ام خون تو مي جوشد/ تو گلزخم تمام شانه هاي آهنين هستي
*هور*
اين آخريش تا من از جمكران برگردم....يارم به يك پيمانه ميخوابيده زير نسترن//ترسم كه بوي نسترن مست است هشيارش كند
*ابرار*
در سجده توبه کردم و پايان گرفت کار/ تا گفتم السلام عليکم... شروع شد
ديشب به سيل اشك ره خواب ميزدم/يادي به نقش خط تو برآب ميزدم
*ابرار*
مستي نه از پياله نه از خم شروع شد/ از جاده‌ي سه‌شنبه شب قم شروع شد
دركوير خاطرم انديشه باران تويي /باكويرتشنه چون نامهرباني ميكني.......ازاشعار شاعر نامي سكوت خيس:)
*ابرار*
يادش بخير پشت همين روزهاي سرد/ خورشيد بود همنفس مردهاي مرد/ جائي كه مرگ بوسه به دستان عشق زد/ دلتنگ بود و بر صف مستان عشق زد/
*ابرار*
...
*هور*
دل را به كف هر كه نهم باز پس آرد///كس تاب نگهداري ديوانه ندارد:(
در کار گلاب و گل حکم ازلي اين بود ....... کاين شاهد بازاري وان پرده نشين باشد
دمي باغم به سر بردن جهان يكدم نمي ارزد/ به مي بفروش دلق ما كزين بهتر نمي ارزد
دست از طلب ندارم تا کام من بر آيد /////// يا تن رسد به جانان يا جان ز تن بر آيد
*هور*
دوستت دارم و دانم كه تويي دشمن جانم//ازچه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم!
منم كه شهره شهرم به عشق ورزيدن /منمكه ديده نيالوده ام به بد ديدن
*هور*
نابرده رنج گنج ميسر نميشود///مزد ان گرفت جان برادر كه كار كرد
نفس بر آمد و کام از تو بر نمي آيد /// فغان که بخت من از خواب در نمي آيد
*هور*
دل گفت وصالش به دعا باز توان يافت///عمري است كه عمرم همه در كار دعا رفت
در اين خيال به سر شد زمان عمر و هنوز // بلاي زلف سياهت به سر نمي آيد
يارب کجاست محرم رازي که يک زمان ....... دل شرح آن دهد که چه گفت و چه ها شنيد
*هور*
در بيابان ناله كردم هيچكس يادم نكرد//در قفس جان دادم و صياد آزادم نكرد
*ابرار*
دژخيم خاك پاك وطن را نشانه رفت/ پيشاني برادر من را نشانه رفت/ يا للعجب! شغال دم شير را گرفت/ جرات نمود و قبضه شمشير را گرفت
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود /// تسبيح شيخ و خرقه رند شرابخوار
روزگاري است كه مارا نگران ميداري/مخلصان را نه به وضع دگران ميداري
MAHMOODD
يكي قطره باران ز ابري چكيد/ خجل شد چو پهناي دريا بديد.
دوش مي امد ورخساره برافروخته بود/ تاكجا باز دل غم زده اي سوخته بود
*هور*
داني كه را سزد صفت پاكي///آن كو وجود پاك نيالايد
خوب يکي شروع کنه تا ادامه بديم اگر هم دو نفر باهم جواب دادن اوني ادامه پيدا ميکنه که اولين جوابه
*هور*
به مژگان سيه كردي هزاران رخنه در دينم///بيا كز چشم بيمارت هزاران درد برچينم
MAHMOODD
مخسب اي گنه كرده خفته،‏خيز/ به قدر گنه آب چشمي بريز..
*هور*
زان يار دلنوازم شكري است با شكايت//گر نكته دان عشقي بشنو تو اين حكايت
ترک درويش مگير ار نبود سيم و زرش ////// در غمت سيم شمار اشک و رخش را زر گير
روندگان طريقت ره بلا سپرند .. رفيق عشق چه غم دارد از نشيب و فراز
زهشياران عالم هركه را بينم غمي ارد/ دلا ديوانه شوديوانگي هم عالمي دارد
دارم از زلف سياهش گله چندان که مپرس ... که چنان زاو شده ام بي سرو سامان که مپرس
*هور*
سعديا مرد نكونام نميرد هرگز//مرده آن است كه نامش به نكويي نبرند
دلدار که گفتا به توام دل نگران است .... گو ميرسم اينک به سلامت نگران باش
مکن از خواب بيدارم خدا را .... که دارم خلوتي خوش با خيالش
MAHMOODD
شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق / هر دم آيد غمي از نو به مبارك بادم :-))))))
MAHMOODD
با يه بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ باشه فكركنم اينجا جاشه ديگه: يه توپ دارم قلقليه سرخ و سفيد و آبيه...
يه فيد ديگه بزارين تروخدا واسه ادامه اين مشاعره . خيلي سخت ميشه بخوام بفهمم 20 خط قبل چي گفتم
MAHMOODD
من ميگم بياييد يه قل دوقل چطوره ؟؟؟؟؟؟:-)
واي اينو واقعا درست فرمودين . نشستيم داريم خاطره تعريف ميکنيم بحث سياسي ميکنيم خلاصه همه چي ميگيم الا شعر
هر لحضه هم بر مجازات ما افزوده ميشه خط به خط لحضه به لحضه شما که لپ کلام رو بيان ميفرماييد
*هور*
من ديگه برم شبتون بخير...كاش ........بابا ! حداقل جوابمو بدين:(
MAHMOODD
يا علي شبتون خوش........ خوب شد؟؟؟؟؟؟
*هور*
عاليه...... ولي با شما نبودم اخوي محمود:)
چي بگيم آخه همش ترسوندي ما رو شعرمون کور شد
*هور*
:)
MAHMOODD
دنيا نيرزد آنكه پريشان كني دلي / زنهار بد مكن كه نكرده است عاقلي
آقا محمود معلوم نيس تا الان کجا بوده يا فک کنم اينقد پيام خصوصي داشته که وقت نکرد يه سر بياد حالا اومده تا سر ما گرم شه . برادر من کجا بودي ؟
MAHMOODD
آره خب گرفتارم ديگه چيكار كنم ؟؟؟؟!!!!!! باز كه با ي : يه توپ دارم قلقليه سرخ و سفيد و ...
من اين توپ و نداشتم تلويزيون شکستم دربا رو محکم بستم يخچال رو هم نبستم زور ميگم چونکه هستم بابام به زور خريدش وقتي خونه رو ديدش
آقا محمود اينجا ديگه فردا صبح قيامت ميشه اگه خانم ابرار بياد ببينه اينا رو زودي يه چند تا شماعره کنيم اينا برن اون پايينا قايم شن
MAHMOODD
خب بياييد از الان دوباره شعر بگيم درست ميشه ديگه ... خانم ابرار كه نميرن همه نظرهارو چك كنند كه ... شما شروع كنيد.
خوشا شيرازو وضع بي مثالش خداوندا نگهدار از زوالش
شعر حافظ همه بيت الغزل معرفت است آفرين بر نفس دلکش و لطف سخنش
شراب خانگيم بس مي مغانه بيار .... که نيست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
شاه شمشاد قدان خسرو شيرين دهنان که به مژگان شکند قلب همه صفشکنان
ناوک چشم تو در هر گوشه اي .... همچو من افتاده دارد صد قتيل
لازمه ي عاشقيست رفتن و ديدن زدور..ورنه ز نزديكهم رخصت ديدار هست
تا کي اندر دام وصل آرم تذروي خوش خرام .... در کمينم و انتظار وقت فرصت مي کنم
مادر موسيقي بهشت همانا صداي توست...گوش دلم به زمزمه ي لاي لاي توست
تازيان را غم احوال گران باران نيست ..... پارسايان مددي تا خوش و آسان بروم
محبوب دلم زمن جدايي تا كي؟من در طلب و تو بي وفايي تا كي؟
MAHMOODD
آخه باز م ي اومد: يه توپ دارم قلقليه سرخ و سفيد و ....... خسته شدم ديگه :(((((مگه اين خانم ابرار كه ميگيد اينقدر بد اخلاق و عصبانيه ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!
يکي از عقل مي لافد يکي طامات ميبافد ... بيا کاين داوري ها را به پيش داور اندازيم
مرا كدام جدا كرد بي گناه از تو؟سياه بختي من يا كه اشتباه از تو؟
MAHMOODD
من يه توپ دارم قلقليه ...:))))
وفا کنيم و ملامت کشيم و خوش باشيم ... که در طريقت ما کافريست رنجيدن
نميدانم چه ميخواهم بگويم.زبانم در دهان باز بسته است.
MAHMOODD
با ت : توپ دارم قلقليه ... :-)
تسبيح و خرقه لذت کستي نبخشدت ... همت در اين عمل طلب از مي فروش کن
:))))))))))))))))
ن شد
MAHMOODD
با ن باشه صبر كن : نه تا توپ دارم قلقليه ...:-)
حاج محمود آقا فکر کنم بچه که بوده باباش اينقدي واسش توپ خريده که حالا حالاها بگه بازم تموم نشه
MAHMOODD
با ه : هزارتا توپ دارم قلقلين ...:-)
شما حالا حالاها وقت داري توپاتو بشمري . بمشار داداش يه توپ .... دو توپ .... سه توپ ....
MAHMOODD
با پ :پنج تا توپ دارم قلقليه :-)
بشمر دادش من بشمر . محمود جان اين بشمر رو گفتم ياد محرم افتادم .... بر يزيد لعنت
MAHMOODD
آره داداشم .بشمر .... راستي از شوخياي من كه ناراحت نشدي؟؟؟؟؟:-)
نه عزيزم چرا بايد ناراحت شم . اينجا هيچکس واسه آزار کسي حرفي نميزنه همه قصدشون خيره حتي اگه شر درست کنن . موفق باشي
MAHMOODD
خب پس حالا كه اينطوريه ......دوست گلم من نميخام بگم ولي دوباره مجبورم كردي ...... ي اومد : يه توپ دارم قلقليه:))))))))
محمود آقا يا بهتره بگم خانم ابرار چرا آخه اين بنده حقير خدا رو اذيت ميکني ؟
MAHMOODD
بازم كه ي:-)* ديگه حال ندارم بيخيال... ببخشيد متوجه نشدم بهتره بگم خانم ابرار يعني چي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
هيچي بحث چراغوني پارسال بود. چون شخصيت عوض شد عرض ميکنم باور کنيد بنده از همان آوان مشاعره تقريبا پي برده بودم شما تشريف داريد و گاهي رد گم کردنهايتان مانند همين بحث توپ صرفا براي رد گم کردن بود اما بهر صورت اگر جسارتي شد به بزرگواري خودتان ببخشيد . وقت بخير
آن آقا محمودي که بنده در اتاق تفسير ديدم هيچوقت وقتشان با شمردن توپهاي دوران بچگي سپري نميشد
MAHMOODD
من كه متوجه نشدم :-) خاهش ميكنم شما ببخشيد بزرگوار ... التماس دعا.
محتاجم هميشه و در هر لحضه تا همين يه نخ پوسيده که مونده تو دستم هم پاره نشه . گر نگهدار من آن است .......
MAHMOODD
تو با خداي خود انداز كار و دل خوش دار/ كه رحم اگر نكند مدعي خدا بكند...
MAHMOODD
راستي مگه شمام تو اتاق تفسير بوديد ؟؟؟ من كه همينطوري اومده بودم اصلا عضوش نيستم :-)))))
متوجه شدم . ميدونين جناب محمود . بنده اصالتا ترک هستم و ترکها يه مثل دارن ميگن اوئز بيلديگيمي ددمه د ميرمرم معائلش ميشه چيزي رو که خودم ميدونم با نظر پدرم هم عوض نميکنم . البته اين مثل ربطي به بحث نداشت صرفا فقط براي اين عرض شد که شما با مثالهاي ترکي آشنا شويد
MAHMOODD
جناب بهترين ها......من كه متوجه نشدم :-)
MAHMOODD
ميگم حالا بياييد تا سرمون رو به باد نداديم ،اين فيد رو درستش بكنيم ........من شروع ميكنم:الهي تويي آگه از حال من / عيانست پيش تو احوال من .
اين حرفايي که ميزنيم نقش ميبنده تو ذهن ميشه يه خاطره . اونم از نوع شيرين و شبهايي که تا صبح اين پيامرسان شده ماوا و .... اذان رو هم که گفتن . از بين اين کلمه ها دوتاش خيلي قشنگ تر شدن . شب و خاطره شب هاي خاطره ميدونم که ميدونين کدوم شبهاي خاطره رو ميگم . تبليغات اسلامي پل حافظ .
... ما که رفتيم شما هم ميري البته الهي هيچوقت نميري مثل همون شعر کودکستان بابابزرگ پيره ... سرتون درد اومد ببخشين ترو خدا فردا شبم اگه عمري باشه خدمت ميرسم و استفاده ميکنم
MAHMOODD
بنده متوجه نشدم ....... به هر حال در خدمتتون هستم . التماس دعا ..... ياحق.
*ابرار*
هر دم شميمي جانفزا پيچيده در ارض و سما/ عطر گل ياس نبي از عرش اعلا مي رسد/ از صلب پاک مصطفي، کوثر شده بر ما عطا/ کز مقدم والاي او رحمت به جانها مي رسد/ تاريکي شب سر رسيد، صبح سعادت بر دميد/ از جلوه انوار او ، شادي به دلها مي رسد
*ابرار*
دواي درد ما تنها ظهور است / ظهوري کاندر آن فيض حضور است/ هر آنکس کو بود غافل زيادش / دو چشم باطنش و الله کور است
*هور*
تو كز محنت ديگران بي غمي///نشايد كه نامت نهند آدمي
يار در كوزه و ما گرد جهان مي گرديم ...
*ابرار*
مردم و آخر نديدم روي نيکوي ترا / گوش من نشنيد جانا صوت دلجوي ترا
آمده زهرا مبارك باد بر خلق جهان * درّ درياي نبوّت پا نهاده در جهان
*ابرار*
نباشد بي تو عالم را صفايي / نه دين را بي تولايت بهايي/ مگر من دست برمي دارم از تو / تو جاني ،دلربايي ،مقتدايي
يارا نظر به حالم بنما تو از مروّت * اي يار با محبّت اي يار با مروّت
*ابرار*
تو هم يک گوشه چشمي به ما کن / نگاهي هم به اين بيچاره ها کن/ بلاي هجر ما را مبتلا کرد / عنايت کن زما دفع بلا کن
نگاهي كن به ما از لطفت اي يار * كه ما گشتيم از دوريت بيمار
*ابرار*
رافع عسر و حرج مي رسد انشاء الله / يعني آن ختم حجج مي رسد انشاء الله
همان كو رهنماي انس و جان شد * به يك باره دلم را ميزبان شد
*ابرار*
در زاد روز اين پسر و مادر/ شمس و قمر قرينه ي يکديگر/ مادر، بزرگ بانوي دين، زهراست/ فرزند او، خميني روح الله است
تمام عشق باشد در كلامم * كه باشد آن خمينيِّ امامم
*هور*
من ندانستم از اول كه تو بي مهرو وفايي//مهر نابستن از آن به كه ببندي و نپايي
*ابرار*
يارب ظهور مهدي ما عنقريب کن / بيرون دگر ز قلب جنابش شکيب کن/ تقدير ما اگر نبود درک عهد وصل/ توفيق ديدن رخ ماهش نصيب کن
*هور*
نگارينا دل و جانم تو دادي//همه پيدا و پهانم تو دادي
*ابرار*
يارا يارا گاهي ، دل ما را به چراغ نگاهي روشن کن/ چشم تار دل را ، چو مسيحا به دميدن آهي روشن کن
آ-4
نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت/به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
*ابرار*
در سينه داغي دارم از لاله باغي دارم/ با يادت اي گل هر شب در دل چراغي دارم /
مرجان لب لعل تو مر جان مرا قوت * ياقوت نهم نام لب لعل تو يا قوت * قربان وفا تم به وفاتم گذري كن * تا بوت مگر بشنوم از رخنه تابوت
*ابرار*
تو با رفتن به پشت ابر ايّام / غروب جمعه را دلگير کردي
آ-4
يا وفا يا خبر وصل تو يا مرگ رقيب/ بود آيا كه فلك زين دوسه كاري بكند؟
*هور*
دل من مثل شقايق دوسه روزه شده عاشق/دوسه روزه تپش دل شده چون نبض دقايق
*ابرار*
قلبم ببر جانم ببر اما زخود دورم مکن/ رفتي برو بردي ببر اما فراموشم مکن:) ببخشيد چيز ديگه به ذهنم نرسيد
آ-4
نگاه ِ بـِركه ، سرشارازتب ِ روياي وارونه ومي روييد از ژرفاي آن تصوير در باران
آ-4
يکي نبود و يکي بود و او نبود ... و من هنوز در تب يک نقطه از لبت بي تاب
*ابرار*
بيا براي فرج روز و شب دعا کنيم / دل امام خويش را ز خود رضا کنيم/ عزيز فاطمه مهدي-ع دلش پر از خون است / بيا که بهر خدا از خدا حيا کنيم
*هور*
مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي///زبامي كه برخاست مشكل نشيند
در كوي نيك نامان ما را گذر نباشد..گرتو نميپسندي تغيير ده قضا را
*ابرار*
اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي/ دل بي تو به جان آمد ، وقت است که باز آيي
*هور*
يارب ميان ظلمتم دلداري ام ده///قرباني احساس خويشم ياري ام ده
*ابرار*
هر آنکس کار با مولا ندارد / يقينا بهره از معني ندارد/ بغير از آتش سوزان دوزخ / مقامي روز وانفسا ندارد
*هور*
دل و دين و عقل و هوشم همه را بر آب دادي///زكدام باده ساقي به من خراب دادي؟
MAHMOODD
من خسته شدم بازم ي اومد از ديشب تا الان دارم شعر يه توپ دارم قلقليه رو ميخونم ... به خاطر دوستان باشه يه بار ديگه : يه توپ دارم ...
*ابرار*
يادمان باشد از امروز جفايي نکنيم، يا که در خويش شکستيم صدايي نکنيم
*ابرار*
مهرباني صفت بارز عشاق خداست، يادمان باشد از اين کار ابايي نکنيم.
*هور*
ميسوزم از فراقت روي از جفا بگردان//هجران بلاي ما شد يارب بلا بگردان
*ابرار*
نقد جان را ارزشى نبود، ولى شادم چو مور/ هدايه اى ، سوى سليمان زمان آورده ام
MAHMOODD
مهر خوبان دل و دين از همه بي پروا برد ... اووووم برد ... برد ... بقيش يادم رفته معذرت ...
*ابرار*
دست نمي‌دهد مرا بي تو نفس زدن دمي/ کز سر صدق هر نفس با تو برآورد دمي/
*هور*
يادر لباس ناشناسي در شب قدر//نان و پنير و عشق قسمت كرده باشي
*ابرار*
يا رب اين شمع دل افروز ز کاشانه کيست/ جان ما سوخت بپرسيد که جانانه کيست
تنت به ناز طبيبان نيازمندمباد /وجودنازكت آزرده گزندمباد
*ابرار*
دل تا هواي (كرخه) و (اروند) و (هور) كرد/ از پشت شيشه خاطره ها را مرور كرد
دلفريبان نباتي همه زيور بستند/دلبرماست كه باحسن خداداد آمد
ديگر به پاي ثانيه ها هم قرار نيست / گويي براي گفتن شعر اختيار نيست / بر صفحه ي سفيد زمستان نوشته ام / در برف هاي غربت من رد يار نيست
*ابرار*
تاريخ را ورق زد و قرآن به نيزه شد/ آتش نصيب دامن پاك هويزه شد
دست علمدار جدا مي شود / هديه به درگاه خدا مي شود
*قاصدك*
در شب اسايش ماه..كنج پستوي خيس از عطر شب بوها تصويري از درنگ را نقاشي مي كنم
*ابرار*
من تشنه ام چرا كسي آبم نمي دهد/ در پاسخ سوال؛ جوابم نمي دهد/ اين روزها عجيب گرفتار و خسته ام/ تسليم روزهاي پس از اين نشسته ام/
*قاصدك*
مرا عهديست با جانان كه تا جان در بدن دارم هواداران كويش را چو جان خويش تن دارم (حافظ عزيز)
*ابرار*
ما غبطه مي خوريم به حال پرنده ها/ بر طالع بلند و زلال پرنده ها/ پروازشان عروج مسيحاست از زمين/ پرواز تاب به اوج؛ چه زيباست از زمين/
*قاصدك*
ناصحم گفت كه جز غم چه هنر دارد عشق/برو اي خواجه عاقل هنري بهتر از اين
*ابرار*
نزديك جاده تابلوي شهر عشق بود/ در دوردست غلغله نهر عشق بود
درخرقه چواتش زدي اي عارف سالك/ جهدي كن وسرحلقه رندان جهان باش
*ابرار*
شب هاي حمله باز نمي گردد؛ آه آه/ پرچم به اهتزاز نمي گردد؛ آه آه
هواي كوي توازسر به در نمي رود آري/غريب را دل سرگشته باوطن باشد
*ابرار*
دل گشت بي قرار تو يا(صاحب الزمان)/ هستم در انتظار تو يا (صاحب الزمان)
نه هركه طرف كله كج نهاد وتند نشست/كلاه داري وايين سروري داند
*ابرار*
دست مرا بگير؛ كه بيمار و خسته ام/ دست مرا بگير؛ برادر... شكسته ام
ما بدين در نه پي حشمت وجاه آمده ايم/از بد حادثه اينجا به پناه آمده ايم
*ابرار*
ما با شميم نرگس موعود زنده ايم/ با عطر سيب و سوختن عود زنده ايم
من آن نگين سليمان به هيچ نستانم/ كه گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
دلي كو عاشق رويت نباشد/هميشه غرقه در خون جگر باد
*ابرار*
در راه حفظ و اعتلاي مكتب عشق با قدسيان روي سرير خون نشستند
دوران همي نويسد برعارضش خطي خوش/يارب نوشته بد از يار مابگردان
*ابرار*
تنها تويي كه وارث پروازي/ از تو گرفته بال و پر اقيانوس/ هرگز كسي صفاي نگاهت را/ جبران نمي كند، مگر اقيانوس/
سحرم دولت بيداربهبالين آمد/گفت برخيز كه آن خسرو شيرين آمد
دوش مي آمد و رخساره برافروخته بود // تا کجا باز دل غمزده اي سوخته بود؟!
دركوي عشق شوكت شاهي نميخرند/اقراربندگي كن واظهارچاكري
*ابرار*
يك تيشه گر زدند تو صد ريشه تازه كن/ آه اي درخت زخمي زيتون بلند شو!
وجه خدااگرشودت منظرنظر/ زين پس شكي نماند كه صاحب نظرشوي
يار در خانه و ما گرد جهان مي گرديم // آب در کوزه و ما تشنه لبان مي گرديم (فکر کنم بيت ها جابجا شده ...)
:) من كه باشم دران حرم كه صبا/ پرده دارحريم حرمت اوست
*ابرار*
تا دل زكفتري كه ندارد جدا شود/ هي گيج مي خورد به قفس تا رها شود/ هي گيج مي خورد به قفس تا بيني اش/ هي شوق و هي شهامت و هي شعله و عطش
شكل هلال هرسرمه ميدهد نشان/ازافسرسيامك .ترك كلاه زو
*ابرار*
و يك تفاوت فاحش ميان ما مانده است/ تو ازدحام درختي و من خزان خيزم/ سر پريدن از اين آشيانه دارد دل/ و من براي همين با خودم گلاويزم/
حسان
مير من خوش مي‌روي کاندر سر و پا ميرمت | خوش خرامان شو که پيش قد رعنا ميرمت | گفته بودي کي بميري پيش من تعجيل چيست | خوش تقاضا مي‌کني پيش تقاضا ميرمت
*ابرار*
تو به ما درس عاشقي دادي، مردم انگار يادشان رفته/ يادشان رفته است يك وقتي، يادشان رفته است يك روزي....
حسان
ياد باد آن که سر کوي توام منزل بود | ديده را روشني از خاک درت حاصل بود | راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک | بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود
*ابرار*
دلدادگان در خون خراميدند ورفتند سرچشمه ي انوار را ديدند و رفتند/ آن نفس هاي مطمئنه ، ارجعي را با شعر پيروزي سرائيدند و رفتند
حسان
دلُم بي وصل تِه شادي مبيناد‌ | ز درد و محنت آزادي مبيناد | خراب آبادِ دل بي مقدم تو | الهي هرگز آبادي مبيناد (بابا طاهر)
*ابرار*
دل ميرود ز دستم صاحبدلان خدا را/ دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا(حافظ)
حسان
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد | خداش در همه حال از بلا نگه دارد
*ابرار*
دل از من برد و روي از من نهان کرد/ خدا را با که اين بازي توان کرد
دريغ قافله عمر كانچنان رفتند/ كه گردشان به هواي ديارما نرسد
حسان
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پاي | فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد
دي درگذار بود ونظرسوي ما نكرد/بيچاره دل كه هيچ نديدازگذار عمر
*ابرار*
دمي با غم به سر بردن جهان يک سر نميارزد/به مي بفروش دلق ما کز اين بهتر نميارزد
*ابرار*
راهي بزن که آهي بر ساز آن توان زد/شعري بخوان که با آن رطل گران توان زد
*ابرار*
.
درآن چمن كه بتان دست عاشقان گيرند /گرت زدست برآيد نگارمن باشي
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/و اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
*ابرار*
دروغ گفتم که از دوريت شکست دلم/ که در نبود تو حتي ترک نبست دلم/ بيا و زود بيا اي تمام هستيم/ که اگر دير کني مي رود ز دست دلم/
*هور*
من درهوس عشق تو بيمار شدم//دركمند زلف تو گرفتار شدم
*ابرار*
موقع آشتي کنونه آي گنهکارا بيايد/ خدا خيلي مهربونه اي گنهکارا بيايد
*هور*
دلا خو كن به تنهايي كه از تن ها بلا خيزد//سعادت آنكسي دارد كه از تن ها بپرهيزد
*ابرار*
دلم را برده و دلتنگ هستم/ ز بوي باده‌اش از دور مستم/ هميشه گفته ام هرشب به مادر/ بگو قصه مرا از وصف جعفر/
*هور*
روزها ميگذرد حادثه ها مي ايد//انتظار فرج از نيمه خرداد كشم
*ابرار*
مستغنيم از هر دو جهان كن به كرم / جز ياد تو هرچه هست بر از دل ما
*هور*
الا اي آهوي وحشي كجايي//مرا با توست چندين آشنايي
*ابرار*
يا رب ز كرم درى به رويم بگشا / راهى كه در او نجات باشد بنما
*مهاجر*
آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند / / آيا شود كه گوشه ي چشمي به ما كنند
*ابرار*
دل سرگشته ام را رهنما باش/ كه دل بى رهنما افتد به چاهى
ياربيگانه مشو تا نبري از خويشم/غم اغيارمخور تا نکني ناشادم
*مهاجر*
مرنجان دلم را كه اين مرغ وحشي / زبامي كه برخاست مشكل نشيند
*ابرار*
دارم اميد آن كه كنى با ظهور خويش/ بيرون ز جان منتظران رنج انتظار
simaye eshq
روزي كه الفباي انا العبد نوشتيم / گفتيم كه ما نوكر آقاي بهشتيم
MAHMOODD
ما در پياله عكس رخ يار ديده ايم / اي بي خبر ز لذت شرب مدام ما...
*ابرار*
اى منجى بشر كه نهانى تو در حجاب/ دارم اميد آن كه كنى چهره آشكار
simaye eshq
روزي شود آيا كه ببينم از تو رويي / اي روح و روان من، اي نور خدايي
يارا يارا گاهي دل ما را / به چراغ نگاهي روشن كن
simaye eshq
نسيم عشق جمالت مرا به كوي خدا برد * صفا و مروه كه ديدم سرابي از دل ما برد
*ابرار*
ديدگان اشكبار شيعيان مي‏خواندت/ كاي به عالم ميرو رهبر كي تو مي‏آيي ز در
رهاي ناي نيستان خدا كند كه بيايي ----- ضمير روشن باران خدا كند كه بيايي
*ابرار*
يکبار هم مرا به ره خويش کن فدا / اي صد هزار عالم و آدم فداي تو
*ابرار*
در همه آينه ها نام تو را كاشته ايم/ ندبه خوانيم تو را هر سحر آدينه
هر شب ميان خاطره هايت قرار ماست / با منشي ات هميشه هماهنگ مي شود
*ابرار*
دادخواه پسر هجدهم كاوه كجاست؟/ كه بگيرد به كف اش پرچمي از چرمينه
هر شب به ياد روي تو من قاط مي زنم / چنگي به ريسمان مناجات مي زنم
*ابرار*
مپرس ازكفر و ايمان بي دلي را/ كه هم كفر و هم ايمانش تو باشي
*ابرار*
ديوانه، برون از همه، آيين تو جويد / تا غنچه‌ي بشکفته‌ي اين باغ که بويد
دل از من برد وروي از من نهان کرد/خدارا با که اين بازي توان کرد
*ابرار*
ديوانه منم، من که روم خانه به خانه / عاقل، به قوانين خرد، راه تو پويد
MAHMOODD
در نوميدي بسي اميد است / پايان شب سيه سپيد است.
*ابرار*
تاکي به تمناي وصال تو يگانه/ اشکم شود،از هر مژه چون سيل روانه
MAHMOODD
هر كس بدما به خلق گويد / ما چهره به غم نميخراشيم/ ما خوبي او به خلق گوييم / تاهر دو دروغ گفته باشيم :-)
ما در تمام عمر مجازات مي شويم / قرباني عقاب مکافات مي شويم
ياران دل درد مند يا ما نگريد// طوفان كشنده ي بلا را نگريد
*ابرار*
دلي که با سر زلفين او قراري داد/ گمان مبر که بدان دل قرار باز آيد
دم به دم بر همه دم بر همه گلزار محمد صلوات
*ابرار*
تو چو خورشيد پديدي ولي از فرط ظهور/ رخ نهان از نظر پير و جوان ساخته اي
MAHMOODD
يا رب اين بوي خوش از روضه جان مي آيد/ يا نسيميست كزان سوي جهان مي آيد
*جهادي
مكاشفه خ داري
*ابرار*
هر كجا كوكبه عدل تو پرچم افراشت/ عرصه مظلمه را مهد امان ساخته اي
*ابرار*
مقيم بر سر راهش نشسته ام چون گرد/ بدان هوس که بدين رهگذار باز آيد
دست از طلب ندارم تا كام دل بر آيد // يا من رسم به جانان يا جان زتن در آيد
*ابرار*
دلم شکسته است و زين جماعت کسي ز حالم خبر ندارد/ به جز که سوزد، به جز که سازد به خويش راهي دگر ندارد
*ابرار*
تو شهر سبز صيامي طلوع نظم سلامي / هلا تو رمز بهاران خدا كند كه بيايي
*مهاجر*
تنها نه ز راز دل ما پرده برافتاد / تا بود فلك شيوه ي او پرده دري بود
*ابرار*
در ميان دشت گلها انتظارت مي كشم / خوشترين اميد دلها انتظارت مي كشم
*ابرار*
تو برتري از اينکه شوي آشناي من/ من کمترم از اينکه شوم آشناي تو
*ابرار*
نمي گويم بيا! اما بدان كه/ دل ايلي برايت بي شكيب است
يك شب دلي به مسلخ خونم كشيد و رفت/ديوانه اي به دام جنونم كشيد و رفت
*ابرار*
تمام لحظه هايم بي حضورت/ پر از" عَجّلِ" پر از "اَمَّن يجيب" است
تاب بنفشه ميدهد طره مشكساي تو/پرده ي غنچه ميدرد خنده ي دلگشاي تو....
*ابرار*
وقتش نرسيده است اي مرد ظهور / با سيصد و سيزده نفر بر گردي؟!
يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور....كلبه ي احزان شود روزي گلستان غم مخور///
*ابرار*
روزي که برفتند حريفان پي هر کار / زاهد سوي مسجد شد و من جانب خمار / من يار طلب کردم و او جلوه‌گه يار / حاجي به ره کعبه و من طالب ديدار /
رشته چادرش اگر به دست انبيا رسد / شانه فخر انبيا به عرش كبريا رسد / از لب جانفزاش اگر زمزمة دعا رسد / جان زنواي گرم او به جسم مصطفي رسد
*ابرار*
ديوانه، برون از همه، آيين تو جويد / تا غنچه‌ي بشکفته‌ي اين باغ که بويد / هر کس به زباني، صفت حمد تو گويد / بلبل به غزلخواني و قمري به ترانه /
هيچ پيمبري نبود اگر نبود فاطمه / احمد و حيدري نبود اگر نبود فاطمه// آنچه كه آفريده حق بوده براي فاطمه / گفت از آن سبب نبي من به فِداي فاطمه
*ابرار*
هر كه شد پيرو تو پيروي از ظلم نكرد/ كه زبيداد گرش دادستان ساخته اي/ صاحب امري و از حكم تو بيرون نبود/ آنچه در دايره كون و مكان ساخته اي /
حسان
يا رب از کرده به لطف تو پناه آورديم | به اميد کرمت روي به راه آورديم.
*ابرار*
مفر ساي با تيره رايي ، درون را/ ميالاي ، با ژاژ خايي دهان را
از لب جانفزاش اگر زمزمه ي دعا رسد / جان زنواي گرم او به جسم مصطفي رسد
*ابرار*
دلم از غربتي ديرينه پر شد/ ز بس ماندم در اين چشم انتظاري
يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور * كلبه ي احزان شود روزي گلستان غم مخور
رفتن رفتن است مهم درست ماندن هاست
روزي هزار مرتبه اعجاز مي کند / آن کس که قفل پلک تو را باز مي کند / روزي هزار قافله دل آب مي کند / آن کس که ماه روي تو را قاب مي کند
*ابرار*
ده مژده كه از عالم بالا خبر آمد/ كز جيب افق كوكب اقبال برآمد / شب بار سفر بست و همايون سحر آمد/ نازل ز سماء آيه فتح و ظفر آمد /
نبي
در دير مغان امد يارم قدحي در دست / مست از مي و مي خواران از نرگس مستش مست
*ابرار*
تا نور رخش رونق كاشانه ما شد / ديوانه مهدى دل ديوانه ما شد
دلي دارم خريدار محبّت * كز آن دل عشق شد سرشار رحمت
*ابرار*
تا آن زمان كه مهر درخشان بود به روز/ تا آن زمان كه ماه بتابد به شام تار / از ما به پيشگاه تو صد كاروان درود/ وز حق به جان پاك تو صدآفرين نثار /
روزي كه الفباي انا العبد نوشتيم * گفتيم كه ما نوكر آقاي بهشتيم / يك پيرهن مشكي و يك بيرق روضه * باني شد و ما بنده ي ابليس نگشتيم
*ابرار*
مي رسي سپيده به دوشت مي شود تمام جهان سبز/ پيش رو افق در افق سرخ، پشت سركران به كران سبز
*ابرار*
زمينت چو اژدر به ناگه ببلعد/ تو باري غنيمت شمار اين زمان را/ فروغي ده اين ديده ي كم ضيا را/ توانا كن اين خاطر نا توان را/
ابرم ببار دشت دلم تشنه زار توست / گنجشک روي شاخه ي دل بي قرار توست / زنداني هميشه ي قلب نمور من / روحم به باد رفته بدان کار کار توست
تصويرها بدون تو غمگين و بي سرند / يعني بيا که آينه ها چشم بر درند / رفتي غروب بي تو دلش وا نميشود / بي تو دقيقه هاي زمين گريه آورند
*ابرار*
دوباره برگ درختان به شوق مي آيند/ چو بشنوند غريبه! ظهور خواهي كرد
دور از رخ تو دم به دم از گوشه ي چشمم / سيلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت
*ابرار*
تمام روز و شبم مثل همدگر شده اند/ توكي زكوچه هستي عبور خواهي كرد؟
دلم شکسته، دلم را نميخري آقا؟ / مرا به جمعه ي وصلت نمي بري آقا؟
*ابرار*
اي بشارت بهشتي ، اي ظهور ناگهاني/ يك غزل به من نظر كن ، با دو چشم آسماني
يک عمر تو زخمهاي ما را بستي / هر روز کشيدي به سر ما دستي / جمعه که ميرسد آقا جان / ما تازه به يادمان ميايد هستي!
*ابرار*
يا رب به ما تو قدرت ترك خطا بده/ توفيق بندگى بدون ريا بده/ از بحر بى كرانه الطاف خويشتن/ بر آنچه لايقيم به ما اى خدا بده/
هيچ سنگي نشود سنگ صبورت آقا! / تکيه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد
*ابرار*
در مقام گفتن از تو ناتواني ناتوانم/ مي كنم تو را تكلم ، با زبان بي زباني
MAHMOODD
يک جمعه مي بينيد نگاه شرقي من/ خورشيد پيدا مي شود از غروب دنيا
آقا نگاهت سوي ماهي هاست، ميدانم / دستان پاکت مثل من تنهاست ميدانم
*ابرار*
من دل شكسته هر دم، به اميد در نشستم/ كه مگر عيان ببينم ، قد دلرباي مهدي
يعقوب ترين چشم جهان قسمت ما باد / چون يوسف گمگشته ما يوسف زهراست
*ابرار*
تا شما كه مويمان سپيد شد به راهتان/ تا شما كه فرش راهتان شده است آسمان/ روزهاي هفته كارمان شده است انتظار/ عصرهاي جمعه بغض گريه هاي بي امان/
MAHMOODD
نگاه نافذ خود را بر اين گدا انداز/ براي درد نهفته کمي دوا برسان
*ابرار*
نوح من ! خاصيت عشق است امواج بلند/ كشتي ات را بشكن و بنشين به طوفان دلم
مهدي اگر از منتظرانت بوديم / چون ديده نرگس نگرانت بوديم
*ابرار*
مردم چشم دو گيتي روشن از ديدار تست/ همتي! اي روشنايي بخش چشم مردمان
*ابرار*
...
MAHMOODD
سلام خانم ابرار ... مگه با نقطه هم شعر هست كه بگيم !!!!!:-)
*مهاجر*
نذر كردم گر از اين غم به در آيم روزي / تا خود ميكده شادان و غزلخوان بروم
ماه من پرده از آن چهره ي زيبا بردار/تا فلك لاف نيايد كه چه ماهي دارد
*ابرار*
دل سرگشته ام را رهنما باش/ كه دل بى رهنما افتد به چاهى/ نهاده سر به خاك آستانت/ گدايى، دردمندى، عذرخواهى/
MAHMOODD
يکي بود يکي نبود غير از خدا هيچکس نبود... :-)
*ابرار*
در دل آهنگ حجازست و زهى يارى بخت / اگر يک آهنگ درين پرده شود راست مرا
MAHMOODD
آورد پيش خلق علي را براستي/ خوشتر از او دليل چه پيغمبر آورد
*ابرار*
دل من روشن از آنست که از روزن فکر/ ريگ آن باديه در ديده ى بيناست مرا
MAHMOODD
اى باعث روسفيدى روسياهان/ بر ما نظرى كه روسياهيم همه
*مهاجر*
همه عمر برندارم سر از اين خمار هستي // كه هنوز من نبودم كه تو در دلم نشستي
*ابرار*
ياعلي گفت که بر پا بکند محشر را/ آمده باز هم از جا بکند خيبر را
MAHMOODD
امثال ما مسبب اين روضه ها شدند/ يك عمر مرتضي سر خود بين چاه كرد
*ابرار*
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت / وقتي که ميز و دفتر و خودکار دم گرفت / وقتش رسيده بود به دستش قلم گرفت/ مثل هميشه رخصتي از محتشم گرفت /
*ابرار*
درآبشار بلند شفق وضو كردند/ نماز عشق به درگاه پاك اوكردند/ لباس ظلمتيان را به باد سپردند/ درون چشمه ي خورشيد شستشو كردند/
درنعل سمند او شکل مه نو پيدا/وزقد بلند او بالاي صنوبرپست
*ابرار*
تو بالارفته اي من در زمينم/ برادر! رو سياهم شرمگينم
مشتاقي ومهجوري دوراز توچنانم کرد/کزدست بخواهد شد پاياب شکيبايي
*ابرار*
نام تو گشت جوهر گفتار عارفان/ عارف زبان گشوده به تأكيد اي شهيد
ديدم بخواب دوش که به دستم پياله بود/تعبيررفت وکار به دولت حواله بود
*ابرار*
در قاب عمرم انتظاري کهنه مي رقصيد/ تصويرهاي تازه بر اين قاب پاشيدم
مابدين درنه پي حشمت وجاه آمده ايم/از بد حادثه اينجا به پناه امده ايم
*ابرار*
مه مبارک در ابر آرميده بيا/ اميد آخر دلهاي داغ ديده بيا
*ابرار*
دل مستمندم اي جان به لبت نياز دارد/ به هواي کوي تو دل هوس حجاز دارد
دولت شب به سر شود، دور جهان دگر شود..... تيغ کشد چو نور حق به انتقام فاطمه
*ابرار*
دل را به دست هركس و ناكس نمي دهند / دل داده قديمي آل پيمبرند / آنان كه عاشق علي و فاطمه شدند / مديون خانواده موسي بن جعفرند /
*ابرار*
درون قلب جهان ، انقلاب گشته بيا/ نفس ، بدون تو همچون عذاب گشته بيا
*ابرار*
نه اشتياق به گل دارم و نه ميل بهار/ مرا به غربت آن هيجده خزان ببريد/ کسي صداي مرا در زمين نمي شنود/ فرشته ها! سُخنم را به آسمان ببريد/
*ابرار*
مرا به خانه زهراي مهربان ببريد/ به خاکبوسي آن قبر بي نشان ببريد
*ابرار*
دستهايم را گرفتي دورِ خود گرداندي و انگار/ گردبادي بودم و هوهويِ نامت بر زبانم بود
*ابرار*
بندگانيم و به درگاه خدا آمده ايم/ چون فقيران به تمنّاى نوا آمده ايم/ ما كه بر گِرد يكى خانه طوافى داريم/ به گدايى به سرِ خوان خدا آمده ايم /
مراد دل زتماشاي باغ عالم چيست/بدست مردم چشم از رخ توگل چيدن
شراب تلخ ميخواهم که مرد افکن بود زورش/ که تا يک دم بياسايم زدنيا وشروشورش
ديدي آن قهقهه کبک خرامان حافظ/که زسرپنجه شاهين قضاغافل بود
*ابرار*
داغ بزرگ، مدفن پنهان فاطمه است/ ما در پى زيارتِ اين مادر آمديم
مرابه کار جهان هرگزالتفات نبود /رخ تو درنظرمن چنين خوشش اراست
*ابرار*
دل دردمند ما را، تو شفايى و تو درمان/ به تو مبتلا و محتاج، نه منم، كه صد هزاران
*ابرار*
نيامدي و شدم خود چه قصه گوي پر اهت/ چقدر هلهله دارد طنين سبز طلوعت
تشويش وقت پيرمغان ميدهند باز /اين سالکان نگر که چه باپير ميکنند
*هور*
دلي دارم خريدار محبت/كز او گرم است بازار محبت
*ابرار*
در پناه مجتبى در ظل زين العابدين/ ارتباط معنوى با قدسيان دارد بقيع
*هور*
نيست در شهر نگاري كه دل ماببرد/بختم ار دست دهد رختم از اينجا ببرد
دربوستان حريفان مانند لاله وگل / هريک گرفته جامي برياد روي ياري
*هور*
عجب مشاعره ايه...هركي با هرچي ميخواد شروع ميكنه:)
*ابرار*
در دفترم هزار معما نوشته ام / يعني که باز نام شما را نوشته ام / خورشيد پشت کوه! ببين دفتر مرا / امشب هزار مرتبه فردا نوشته ام /
هورمن دارم ميرم..توام بروديگه
*هور*
من تازه اومدم:)
*ابرار*
تمام شهر و محل را سپرده ام که بگويند/ به هر کجا که تو هستي خدا به پشت و پناهت
*ابرار*
من آرزوي ديدنش را مي برم شايد / گاهي بيايد تا مزاري که به من دادند/
درعهد پادشاه خطابخش جرم پوش/حافظ قرابه کش شد ومفتي پياله نوش
*ابرار*
شکسته بال عروجم ز تيرهاي معاصي/ خدا کند که نيفتم ز ديدگان سياهت
تابه دامن ننشيند زنسيمش گردي/ سيل خيزاز نظرم رهگذري نيست که نيست
*ابرار*
زخمه اى از جنس غم بر تار دل/تا فرو شويد غم هجران دل
لطف خدابيشتراز جرم ماست/نکته سربسته جه داني خموش
*ابرار*
شايد اين باغچه ده قرن به استقبالت/ فرش گسترده و در دست گلايل دارد
*ابرار*
ازده پله زمين رفت به سمت ملکوت/ يک قدم مانده زمين شوق تکامل دارد/ هيچ سنگي نشود سنگ صبورت، تنها/ تکيه بر کعبه بزن، کعبه تحمل دارد/
دلت به وصل گل اي بلبل صبا خوش باد...كه در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
درمصطبه عشق تنعم نتوان کرد/ چون بالش زر نيست بسازيم به خشتي
*ابرار*
تويي آئينه ،روي من بيچاره سياه است/ وجا دارد از اين شرم بميرم که بميرم
شبان وادي ايمن گهي رسد به مراد/ که چند سال به جان خدمت شعيب کند
*ابرار*
در طنين خسته ي ناقوس مي رسي به دست تو فانوس/ باز هم به گوش درختان مي رسد صداي اذان سبز
*ابرار*
دعا کن زودتر آقا بيايد/ که در غربت نماني تا قيامت
تعبيررفت يارسفرکرده ميرسد/ ايکاش هرچه زودتر ازدرامدي
يکي از عقل مي لافديکي طامات مي بافد//بيا کاين داوري هارابه پيش داور اندازيم
*ابرار*
مردم چشم دو گيتي روشن از ديدار تست/ همتي! اي روشنايي بخش چشم مردمان
نه هرکه چهره برافروخت دلبري داند /نه هرکه سربتراشدقلندري داند
*ابرار*
رهاي ناي نيستان خدا كند كه بيايي / ضمير روشن باران خدا كند كه بيايي/ بلوغ قدر سپيدي بلوغ سبز رهايي / معاد درويش انسان خدا كند كه بيايي/
واعظان کاين جلوه در محراب ومنبر ميکنند/ چون به خلوت ميروند ان کار ديگر ميکنند
*ابرار*
ديروز که چشم تو بمن در نگريست/ خلقي به هزار ديده بر من بگريست
تاسحرچشم يار چه بازي کندباز/ بنياد برکرشمه جادو نهاده ايم
*ابرار*
مردي تبر بر دوش از کعبه مي آيد/مردي که پيموده است يک راه طولاني
يارم چوقدح به دست گيرد /بازاربتان شکست گيرد
*ابرار*
دلا بزم حسين بن علي دعوت نمي خواهد/ اگر خواهي بيا اين آمدن منت نمي خواهد
درزلف چون کمندش اي دل مپيچ کانجا/سرها بريده بيني بي جرم وبي جنايت
*ابرار*
ترا به حضرت زهرا، بيا ز غيبت کبري/ دگر بس است جدايي، خدا کند که بيايي
*ابرار*
تو هرچه مي شوي بر من خطا پوش/ محبت هاي تو گردد فراموش/ چه شيرين است يا رب گفتگويت/ که يک ساعت نشينم روبرويت/
تاغنچه خندانت دولت به که خواهد داد /اي شاخه گل رعنا ازبهر چه ميرويي؟
چه نيكوست آن فصل كه شميم دوست كوله بارش شد چه خوب است لحظه اي كه دل با دلدار هم نشين شد با شهامت رهسپار ديار حق شديم تا به شهادت مبعوث ديار حق شويم
*ابرار*
مادر گل‌هاي بهشتي تويي/ غرق شدم، صاحب کشتي تويي/ فلسفه‌ عشق تو را از برم/ اين دل خونين و دو چشم ترم /
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق/دوست را با ناله شب هاي بيداران خوش است
*ابرار*
تمام اعتقاد ما همين است/ فقط حيدر امير المومنين است
تا سرزلف تو در دست نسيم افتاده ست /دل سودازده از غصه دو نيم افتاده ست
*ابرار*
تفسير و شرح آيه والشمس والضحي/ من از جمال يار نکو رو گرفته ام/ نازم به رشته اي که ميان من و عليست/ به به عجب طريقه نيکو گرفته ام/
*ابرار*
تمام همّ و غمّش بهر دين بود / که دستورات قرآن کي چنين بود/ سکوتش بهر حفظ دين اسلام / که تا شايد بماند شيعه را نام /
مي فکن برصف رندان نظري بهترازاين /بردرميکده ميکن گذري بهتراز اين
*ابرار*
نجات ازجهل وازگمراهي ام ده / فزون از فضل حتّي حاصلم کن/ شکسته زورقي مانم به دريا / روان سالم به سوي ساحلم کن/
رازسربسته مابين که به دستان گفتند /هرزمان با دف وني بر سر بازاردگر
*ابرار*
روي زيبايت نشان ده تا کنم اين ادعا/ کرده‌اي خانه خرابم مهدي صاحب زمان
*ابرار*
نوکر اگه غريب باشه اربابِ اون يارش مي‌شه/ ارباب اگه غريب باشه کي يار و غمخوارش مي‌شه/
هزاردشمنم ار ميکنند قصد هلاک /گرم تو دوستي ندارم از دشمن باک
*ابرار*
اي پادشه خوبان داد از غم تنهائي/ دل بي تو به جان آمد وقت است که باز آئي
دلم گرفت زسالوس وطبل زير گليم/به آن که بردر ميخانه برکشم علمي
*ابرار*
يعقوب نابيناي راه يوسفم کرده / اين گريه ي بي اختياري که به من دادند
*ابرار*
منم و ولاي تو يا علي، منم و رضاي تو يا علي / منم و ثناي تو يا علي، منم و عطاي تو يا علي
MAHMOODD
يك لحظه گر نظر فكنى بر من / يك عمر، سرفرازم و خندانم
*ابرار*
ما هنوز از دل خود صوت نبى مي ‏شنويم / خلوتى گر بنماييم شبى، مي شنويم‏
MAHMOODD
ملکا ذکر تو گويم که تو پاکي و خدائي ......... نروم جز بهمان ره که توام راهنمائي
*ابرار*
يك مشك آب سرد و دريايي طراوت / يك بارقه از حق و خورشيدي حرارت / وقتي كه اقيانوس را در مشك مي‌ريخت / از چشمه چشمان دريا اشك مي‌ريخت /
MAHMOODD
تا امشب اگر مرا نيامرزيدى............. امشب به على مرتضى بخش مرا
*ابرار*
آن علمداري كه شد سقاي دشت كربلا / جان خود را كرد با اخلاص قربان حسين
*ابرار*
آب مي‌خواست ببوسد لب اما هيهات / اين سبك مايه كم از همت ومقدار تو بود
MAHMOODD
نگفتم خدمت آورديم و طاعت .... كه از تقصير خدمت شرمساريم
*ابرار*
مشك بر دوش فكنده است و دل را در مشت / كوه مردي كه همه آبروي ميدان است
تاکي غم دنياي دني اي دل دانا/حيف است زخوبي که شود عاشق زشتي
*ابرار*
يك نفس بي غمت بسر بردن/ من نيارم چگونه يارد دل/ شكر نعمت نه من توانم گفت/ حق خدمت بجا نيارد دل/
لحظه ي آخر که پي آب رفت / با دل خوش طفل حسين خواب رفت
تو مي ماني و لحضه هاي سکوت / من و درد و آه و دعاي قنوت .
*ابرار*
توئي تنها اميد بي پناهان/ توئي بخشنده كل گناهان/ مرا تنها وصالت آرزو باد/ ندارم خوشتراز وصل تو در ياد/
دست از سر اين خمار بردار / تا گردن خود نداده بر دار
*ابرار*
رسواي عالمي شدم از شور عاشقي/ ترسم خدا نخواسته رسوا کنم ترا
آب ميدهد باغبانم چو گل هرروز / مباد که تشنگي از پاي بياندازم
مهر و محبتش بود طينت من سرشت من / زدوستسش آبرو داده به روي زشت من // روضه¬ي بي چراغ او مينوي من بهشت من / شكر خدا كه گشته اين قسمت و سرنوشت من// سنگ محبت تو را بر سر و سينه مي زنم / به ياد خاك قبر او داد مدينه مي زنم// /
مهر خوبان دل و دين از همه بي پروا برد / رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زيبا برد
*ابرار*
در حصار تن خود ماند و وجودش پوسيد/ خطر عشق نكرد و سفر آغاز نكرد
ديگر مپرس کيستم که نيستم / من عاشقم وليک ديوانه نيستم
*ابرار*
مقيم بر سر راهش نشسته ام چون گرد/ بدان هوس که بدين رهگذار باز آيد
دوستان شرح پريشاني من گوش كنيد / غصه بي سر و ساماني من گوش كنيد
*ابرار*
در آن حريم كه نامحرم ست مهر منير/ كيم كه ذرّه ناچيز آن جناب شوم؟
من از بيگانگان هرگز ننالم / كه هر چه كرد با من آن آشنا كرد
*ابرار*
دگر هواي پريدن آري پريده از خاطر خيالم/ پرنده من به بستر خون تپيده و بال و پر ندارد
*هور*
دست از طل ندارم تا كام من برآيد/يا تن رسد به جانان يا جان زتن درآيد
*ابرار*
ديري است آسمان مرا شب گرفته است / خورشيد من براي چه تأخير کرده اي
*ابرار*
همه عالم به تسبيح و سجودند/ همه شاكر كه از ا و در وجودند/ خداوندا هدايت کن دلم را/ دل وامانده بي حاصلم را/
سكوت خيس
ما دل به تمناي تو خوش کرده ومستيم/کس مي ندهد ورنه،به هر مفلس مخمور
MAHMOODD
راه گم كردم، چه باشد گر به راه آرى مرا .......... رحمتى بر من كنى واندر پناه آرى مرا
*ابرار*
الهى بى پناهان را پناهى/ به سوى خسته حالان كن نگاهى/ مرا شرح پريشانى چه حاجت/ كه بر حال پريشانم گواهى/
MAHMOODD
يا رب ز كرم حال دعا بخش مرا........... از حال دعا جرم و خطا بخش مرا
*مهاجر*
اگر چه مست و خرابم تو نيز لطفي كن / / نظر بر اين دل سرگشته ي خراب انداز
*ابرار*
تو قاسم جنان و جحيمى كه در ازل/ يزدان به دست قدرت تو داده اختيار / جان‌ها براى خدمت تو گشته در تعب/ دل‌ها براى ديدن تو گشته بى قرار /
*ابرار*
تا آن زمان كه مهر درخشان بود به روز/ تا آن زمان كه ماه بتابد به شام تار / از ما به پيشگاه تو صد كاروان درود/ وز حق به جان پاك تو صدآفرين نثار /
آ-4
يارب سببي ساز كه يارم بسلامت. بازآيد وبرهاندم از بند ملامت
سكوت خيس
تشويش وقت پير مغان مي دهند باز/ اين سالکان نگر که چه با پير مي کنند
*ابرار*
تمام هستي من ، دفتري غزل آتش/ و سهم من ز تمام جهان، زباني سرخ/ خدا كند دل من در صف خطر باشي/ شبي كه واقعه مي گيرد، امتحاني سرخ /
خاموشي من حاصل بي دردي من نيست / درد دل من حوصله ي آه ندارد
آ-4
دلم از دست بشد دوش چو حافظ مي خواند/ اي صبا نكهتي از كوي فلاني بمن آر
*ابرار*
رفتم به کوه و دشت که پيدا کنم تو را/ جز در نسيم گلشن باور نيامدي
آ-4
ياد ايامي كه با هم داشتيم/ در ميان لاله و گل آشياني داشتيم
*ابرار*
مهرت چگونه در دل ما خانه کرده است؟/ با آنکه تو، هنوز زخاور نيامدي؟
آ-4
يارب آن نوگل خندان كه سپردي بمنش / مي سپارم بتو از چشم حسود چمنش
*ابرار*
شبي به سينه طوفاني ام به صيد بيا / مگر که لمس کنم رشته هاي تور تورا
MAHMOODD
آتش هجر تو در سينه سوزان من است .... گاه گاهى نظرى كن به گدايت اى دوست
*ابرار*
تمام نيت زهرا که چهره نيلي شد / هر آنچه حسن حبيبم مرا به آن برسان
آ-4
نذر كردم كه شكيبا شوم ار سر دادم/ سر ندادم منو افسوس برادر دادم
MAHMOODD
مباد آن روز در درگاه لطفت ... به دست نااميدى سر بخاريم / خداوندا! به لطفت با صلاح آر.... كه مسكين و پريشان روزگاريم
MAHMOODD
هر كه درين بزم مقرب تر است........ جام بلا بيشترش ميدهند
آ-4
دل را به كف هركه نهم باز پس آرد/ كس تاب نگه داري ديوانه ندارد
MAHMOODD
دوست آنست كه گيرد دست دوست.... در پريشان حالي و درماندگي / دوست مشمار آنكه در نعمت زند.... لاف ياري و برادر خواندگي
آ-4
يادش بخير خنده و بازي کودکي بر روي دست هاي تو تابم به راه بود
*ابرار*
دوش ديدم که ملائک در ميخانه زدند، گل ادم بسرشتند و به پيمانه زدند
*ابرار*
ديدم چقدر قلب تو بي صبر مي شود/ با شکوه هاي بي کسي مرتضاي تو:/ اينقدر رو گرفتنت از من براي چيست /حالا دگر غريبه شده آشناي تو
*ابرار*
و چنان بود که بعد از آن شب/ چند روزي دگر او زنده نماند/ موقع غسل شد و نيمه شبي/ حيدر آمد و کبودي تنش را نگريست/ سر به ديوار گذاشت/
*ابرار*
تو مسموم گشتي، دگر جسم پاکت/ نشد سنگ باران، علي ابن موسي
*ابرار*
يا رب به اهل بيت ندانم چسان گذشت/ آن روز شد عيان که رسول از جهان گذشت
*ابرار*
تشنه ات ميکشند بر لب ِ آب/ گو به سقا که مشک بر دارد/ طفلکي پا برهنه مگذاري/ خار ِ صحرايشان خطر دارد/
*ابرار*
دختران را نياور اينجا چون/ دست مردان کوفه سنگين است/ واي از آن ساعتي که معجر از/ غارت گوشواره رنگين است /
MAHMOODD
تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق..... هردم آيد غمي از نو به مباركبادم...
*ابرار*
مقام عصمتتان « إنما يريد الله »/ قسم به اشهد أن لا اله الا هو/ شبي نشان بده از باب « يطمئن قلوب »/ به چشم خسته­ مان گوشه اي از آن ابرو/
وصال آن لب شيرين به خسروان دادند / تو را نصيب همين بس که کوهکن باشي
*ابرار*
يک قطره هر که عشق علي نوش جان کند / ديوانه وار عاشق و مستانه علي است
*ابرار*
تمام چشـــــــــم براهي و انتظـــــــــــــــــــار و فراق/ و ندبـــــــه هاي فـــــــــــــــــــــرج را دروغ مي گوييـــم/ دلي که مامن دنيــــــــــاست جـــــــــــــاي مولـا نيست/ اسيــــــــر شـهــــــــــــــــــــــــوت دنيــــا دروغ مي گوييـــم/
مسلمانان نمي بودند گر آن روزها غافل ،،،نمي ديند در امروز صدها ظلم ديگر را
آتش رخسار گل خرمن بلبل بسوخت......چهره خندان شمع آفت پروانه شد
درحقيقت غم تو خانه نشين كرد مرا ،،،ورنه من باز همان مير علم افرازم
من نه آنم كه ز جور تو بنالم حاشا.....بنده معتقد و چاكر دولتخواهم
مزار مخفي يارم ستاره باران شد،،،به اشك هاي شب از ديدگان چكيده من
نقاب گل كشيد و زلف سنبل......گره بند قباي غنچه وا كرد
دو دستم بسته و ديدم تو را مي زد ز كين دشمن ،،، دلم خون است و آن لحظه نمي گردد فراموشم
منم كه بي تو نفس ميكشم زهي خجلت..........مگر تو عفو كني ورنه چيست گناه
*ابرار*
همه در آستانه‌ي خيمه/ چشمها خيره سمت علقمه بود/ ناگهان عطر و بوي ياس آمد/ به گمانم شميم فاطمه بود/
*ابرار*
در کوچه ما دوباره غوغا شده است/ مهتاب صبور کوچه تنها شده است/ انگار که از دشت پر از لاله سرخ/ افسرده ولي عازم اينجا شده است/
*ابرار*
تو که رفتي به خدا داغ به قلبم دادي/ آيت‌الکرسي روي کفنت را ديدم/ بي‌تو اينجا همه ي آينه‌ها تب دارند/ من خودم مهر سکوت دهنت را ديدم/
ميخواستم كه چهره كنم از علي نهان ،،، بگرفت اشك ، پرده ز راز نهانيم
*ابرار*
موج قهرم بين و اوج خشم اهريمن شکارم/ تا نپنداري که من از بيم اهريمن بنالم
مولا كنار فاطمه بدرود مي كند ،،، با بند بند خويش نگاهي گسسته را
*ابرار*
امشب فضاي خانه‌ي دل، سبز و ديدني است/ در فصل زرد، رنگ بهاران گرفته است
تكيه گاه من زانو زده بر خيز ز جاي ،،، تا قد و قامت مردانه من تا نشود
*ابرار*
دل نيت وصال تو را داشت روز و شب/ يغماگران ديده‌اش آيا گذاشتند؟/ او را ميان وسوسه‌هاي حقير خويش/ نامردمان شهر چه تنها گذاشتند/
دل آتش زده را شمع مزارت كردم ،،، لاله ي اشك ، سر خاك تو بنشاندم ممن
*ابرار*
نيستي پدر ولي، مانده يادگاريت/ در توان چشم نيست، اشک بي‌قراريت/ در هجومي از خزان، مي‌روي و مي‌روي/ « آن چنان که گم شده، رد پاي جاريت »/
تا چراغي به شب تار بقيعت سوزد ،،، شمع سان شعله برآيد ز دل روشن من
*ابرار*
نخل‌ها بي‌سر و شط از گل و باران خالي/ هيچ‌کس نيست در اين سنگر باقي مانده
هرچند خود به روي گلم خاك ريختم ،،، اما خزان زندگيش نيست باورم
*ابرار*
من، سيب زندگي و بهشت خيال تو/ اين قصه‌ي هميشه‌ي فرزند آدم است
تا نيفتم ز نفس ، يك نفس تازه بزن ،،، خنده كن تا گره بغض گلو وا نشود
*ابرار*
دوباره دلم را کسي راه برد/ زچاله درآورد و در چاه برد/ دل من ! دوباره هوايي شدي/ سفر کردي و کربلايي شدي/
يكروز در جنگ احد خوردم نود زخم ،،، درياي لشكر را به خاك و خون كشيدم
من آن مرغ سحرگاهم که دارم عمر کوتاهي / مگو با من مگو با من چرا هر لحظه مي کاهي
*ابرار*
ياد گلها ياد شبنم ها بخير/ ياد بوذر ياد ميثم‌ها بخير/ ياد آن دريادلان ناشکيب/ گوي سبقت مي‌ربودند از رقيب/
آ-4
بي همگان به سر شود بيتو به سر نمي شود/ داغ تودارد اين دلم جاي دگر نمي شود.
*ابرار*
در ميان خاطرات تو شناور مي‌شوم/ اين دل تنهاي خود را مثل دريا مي‌کنم/ چند وقتي مي‌شود پروانه‌ها افسرده‌اند/ لاله‌هاي سرخ را با ناله‌ام وا مي‌کنم/
آ-4
من اگر كامروا گشتم و خوشدل چه عجب/ اجر صبريست كزان شاخ نباتم دادند
دل آزرده ما را به نسيمي بنواز.....يعني آن جان ز تن رفته به تن باز رسان
آ-4
نازنين دردانه ام نشكن دل ديوانه ام/ اي كه در كاشانه ام جاي تو خاليست
*ابرار*
تمام دشت شب را نور مي‌بخشيد/ همان چشمي که از خورشيد برتر بود
دل مومن به ذلت آشنا نيست/ به داغ ناميدي مبتلا نيست/ نميترسد ز طوفان حوادث/ چو داند ناخدايش جز خدا نيست
*ابرار*
تو و اين همه عشق و اين چفيه‌ها/ تو و بوسه بر خاک و اين گريه‌ها/ تو و اشک و اخلاص و ذکر دعا/ تو و اين همه سوز بي‌ادعا/
امشب غزل ميان دلم موج مي زند / حاجت به ميز و دفتر و خط و کتاب نيست
*ابرار*
تمام بشر از تو دم مي‌زنند/ به عشق تو در خون قدم مي‌زنند/ چه کردي که خاک تيمّم شدي/ و سرچشمه‌ي عشق مردم شدي/
يكي تير در دست رنگ آبنوس/خراميد و آمد بر اشكبوس/خروشيد كاي مرد جنگ آزماي/هماوردت آمد مرو باز جاي.
*ابرار*
ياد باد آنکه شادمان، گفت «باد آنچه باد» و رفت/ ابر را زير پر گرفت، باد را خنده داد و رفت/ دست در دست رود داد، نرم، افتاده، سر به زير/ پاي تا بحر در کشيد، موج شد، ايستاد و رفت /
تا كي به تمناي وصال تو يگانه/ اشكم شود از هر مژه چون سيل روانه؟
هر گلي نو که در جهان آيد / ما به عشقش هزاردستانيم
*ابرار*
مي‌فشارد بغض سنگين بي‌حضورت حنجرم را/ مانده‌ام تنهاي تنها با دلم کن هم‌زباني
*ابرار*
.
آ-4
ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه/ هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه
يار مفروش به دنيا که بسي سود نکرد / آنکس يوسف به زر ناسره بفروخته بود
آ-4
ما همان نسل جوانيم كه ثابت كرديم/ در ره عشق جگر دارتر از هر مرديم/ هر زمان بوي خميني به سر افتد مارا/ گرد سيدعلي خامنه اي مي گرديم
*ابرار*
ميان بستري از خون و خاک خصم ايرانم/ به پيکاري زهر پيکار، خونين‌تر بميرم من
*ابرار*
در حوضمان تا ديدمت بسيار خنديدم/ ماهي شدم، يا من تو را اين‌گونه مي‌ديدم ؟/ عاشق شدن گاهي خلاف آبروداري است/ اين درس را هم مثل چشمت، دير فهميدم/
آ-4
من به تنهايي يك چاچله در كنج قفس/ بندبند وجودم همه در حسرت يك پروازند،من به پرواز نمي انديشم، به تو مي انديشم كه تو زيباتر از انديشه يك پروازي
*ابرار*
يــــك امشبــــى كه در آغوش مـــــاه تابانم/ ز هر چه در دو جهان است، روى گردانم/ بگيـــــر دامن خورشيد را دمــــــى، اى صبح/ كــــه مــه نهاده سر خويش را به دامانم
*ابرار*
مــــا را رهـــــا كنيد در اين رنج بى‏حساب / بــــــــــا قلب پاره پاره و با سينه‏اى كباب/ عمرى گذشت در غم هجران روى دوست / مــــــــــرغم درون آتش، و ماهى برون آب (امام خميني)
*ابرار*
به تو دل بستم و غير تو كسى نيست مرا / جُز تو اى جان جــــهان، دادرسى نيست مرا( امام خميني)
*ابرار*
آيــــــا شــــود كه نيم نظر ســـــــوى ما كنى/ تا پــــــــر گشــــــوده كوچ نماييم از اين قِباب (امام خميني)
بي شک خطاست مکث دلت در جواب عشق / اين بار را به حال تو اغماض مي کنم
*ابرار*
مـــــــــــاييم و يكى خرقه تزوير و دگر هيچ / در دام ريـــــــــــا، بسته به زنجير و دگر هيچ
چو پرده دار به شمشير ميزند همه را / كسي مقيم حريم حرم نخواهد ماند
*ابرار*
درويش كـــــه درويش ‏صفت نيست، گشايد / بر خلق خــــــــــــــدا ديده تحقير و دگر هيچ
چو بر شكست صبا زلف بر افشانش/ به هر شكسته كه پيوست تازه شد جانش
*ابرار*
شـــــاگرد پيرميكده شو در فنون عشق / گــردن فرازْ بر همه خلق، اوستاد باش
حسان
شادى بجز از ديدن او، رنج بود | شادى بزداى از دلم، شادم كن (امام خمينى ره)
*ابرار*
نــــــــــــاله زد دوست كه راز دل او پيدا شد / پيش رنـــــــــدان خرابــات چسان رسوا شد(امام خمينى ره)
حسان
در محفل دوستان، بجز ياد تو نيست | آزاده نباشد آنكه آزاد تو نيست | شيرين لب و شيرين خط و شيرين گفتار | آن كيست كه با اين همه، فرهاد تو نيست؟ (امام خمينى ره)
*ابرار*
تهـــيدستى و ظالــــم پيشگــىّ ما نميبينى/ سبكبارى عاشق پيشه والا، نمي‏دانى/ بــــــرون رفتند از خــــود تــــا كه دريابند دلبر را / تو در كنج قفس منزلگه عنقا نميدانى(امام خمينى ره)
*مهاجر*
يا علي گفتيم و عشق آغاز شد / بغض چندين ساله ما باز شد / يا علي گفتيم و دريا خنده کرد / عشق ما را باز هم شرمنده کرد
*ابرار*
ديــــــــــده ‏اى نيست نبيند رخ زيبــــــــــــاى تو را / نيست گـوشى كه همو نشنود آواى تو را
*ابرار*
.
*مهاجر*
اگر آن ماه رويايي نشيند بر دل رويا //ببخشم ملك دارا را به شهر خواب يك امشب
بيا تا گل بر افشانيم و مي در ساغر ادازيم /فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو در اندازيم
*ابرار*
مـــوج لطف دوست، در درياى عشق بى كرانه / گــــاه در اوُج فـــراز و گــــاه در عمــــــق نشيب است(امام خميني ره)
*ابرار*
تــــــا شد به زلف يار سرشانه آشنا / مسجود قدسيان همگى، شانه من است
تا نيمه چرا اي دوست؟ لاجرعه مرا سرکش// من فلسفه‌اي دارم، يا خالي و يا لبريز
*ابرار*
زارى از غمــــزه غمــــــــزاى تو، پيش كه كنم؟ / بـا كــــــه گويم كه تو، سرچشمه آزار منى؟
يک عمر پريشاني دلبسته به مويي است/ تنها سر مويي ز سر موي تو دورم
*ابرار*
من نمي‌دانم سزاوار تو چيست/ مثنويم در خور حمد تو نيست/ تو بزرگِ، بي‌نيازي، بي‌نياز/ تو حميدي اي كريم سر فراز/
ز سرگذشت چمن دل به درد مي‌آيد/ ببند پنجره را باد سرد مي آيد
*ابرار*
داد خواهـــــم، غم دل را به كجا عرضه كنم؟/ كه چو من دادستان است و چو فرياد رس است
MAHMOODD
تا به گيسوي تو دست ناسزايان کم رسد... هر دلي از حلقه اي در ذکر يا رب يا رب است
*ابرار*
تـــــا كه از جسم و روان بر تو حجاب است حجاب/ خــــــود نبينى بـــه همه جسم و روان، حاكم اوست (امام خميني ره)
MAHMOODD
تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده...بي آنكه وعده باشد در انتظار بوده
*ابرار*
هــــر كجا پا بنهى حسن وى آنجا پيداست / هــــركجــــــــا سر بنهى سجده ‏گه آن زيباست(امام خميني ره )
MAHMOODD
تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو ... تا تو به داد من رسي من به خدا رسيده ام
*ابرار*
مــــــن ســــــر نمى نهم، مگر اندر قدوم يار / مـــن جان نمى دهم، مگر اندر هواى دوست (امام خميني ره )
MAHMOODD
(چرا همش من بايد با ت بگم ؟؟!!!!!!! :)..) تا قفل قفس باز شد آن سوخته پر رفت ... دلواپس ما بود وليكن به سفر رفت.
*ابرار*
:) به خاطر اينکه حضرت امام همه شعرهاشون با ت ختم شده .
*ابرار*
تا كنــــــــد پـــــــرتو رويت به دو عالم غوغا / بــــر هــــر ذره، به صد راز و نياز آمده ‏ام (امام خميني ره)
مئي ده كه چون ريزيش در سبو / برآرد سبو از دل آواز هو
*ابرار*
و اتش چنان سوخت بال و پرت را / که حتي نديديم خاکسترت را
اي صبا نكهتي از خاك ره يار بيار/ببر اندوه دل و مژده دلدار بيار
روز مرگم نفسي وعده ديدار بده/ وانگهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر
*ابرار*
رســـد آن روز كه در محفل رندان، سرمست/ راز دار همـــــــه اســـرار مگــــويش باشم
ميخانه را نبستند... جام مرا شكستند!
MAHMOODD
د ل گر چه د ر ا ين با د يه بسيا ر شتا فت .. يک موي ندا نست، ولي موي شکا فت/ ا ند ر د ل من هزا ر خورشيد ، بتا فت ... ليکن به کما ل ذره ا ي را ه نيا فت
تموم زندگيم مال حسينه؟ دلم همواره دنبال حسينه
*ابرار*
هشت سالي، خون تيمم کرده‌ايم/ روي آتش، ما تبسم کرده‌ايم/ هشت سالي بود که بوي ترکش داشتيم/ معبري مين، بين دلها داشتيم/
ما را رها کنيد در اين رنج بي حساب/با قلب پاره پاره و با سينه ي کباب
*ابرار*
بر سينه‌هاي ستبر،بر شانه‌هاي رشيد/ ديريست خيمه زدي، اي آسمان شهيد/ در خانه مي‌شکفد، در کوچه مي‌شکند/ قلب شکسته‌ي تاک، بغض شکفته‌ي بيد
*ابرار*
دلتنگ روزمرّگي ام ، اي تمام ماه / تسخير کرده زندگيم را شبي سياه/ امّا دلم هواي غزل کرده است باز / يک شعر با رديف تو ، تنها رديف ماه
هر چه گفتيم جز حکايت دوست / در همه عمر از آن پشيمانيم (سعدي)
*ابرار*
مگر خاک آن جا ملک‌پرور است/ مگر آسمانش زجنس زر است/ شلمچه ! چه کردي روايت شدي ؟/ ضريح بلند زيارت شدي
يك جهان دل بايدش آنكس كه دلدارش توئي/تا بياويزد دلي هر تار گيسوي ترا
*ابرار*
از تو تنها آرزوهايي درون خانه ماند/ روي ايوانت فقط اندوه پيدا مي‌کنم
مرغ دلگيرم و كنج قفسي ميخواهم/كه غريبانه سر خويش كنم در پر خويش
*ابرار*
شعر اگر نگويد اينجا اشک و آه و خون چه کردند/ از شعور و شعر و مردي ذره‌اي در او نباشد
دردا كه فراق ناتوان ساخت مرا/بر بستر ناتواني انداخت مرا
*ابرار*
اي آن که بال بال تو را آسمان کم است/ وصف تو عاشقانه‌ترين وصف عالم است/ بي سايه‌ي عنايت تو اي بزرگوار!/ « کار جهان و خلق جهان جمله درهم است »/
تسلي دلي خود ميدهم به ملك محبت/گهي به دانه اشكي گهي به شعله آهي
*ابرار*
يـاد تـو مثـل زلال آب هاست / لايـروبي همـه مرداب هـاست
حسان
تا بفهمي که هنر نيست دلي آزردن | هر که آزرده دلي بنده ي تقصير شود | پندي از من بشنو گرچه سخن قابل نيست | دل که شد هرزه پر از حيله و تزوير شود.
*ابرار*
در خانه مي‌شکفد، در کوچه مي‌شکند/ قلب شکسته‌ي تاک، بغض شکفته‌ي بيد/ تا از گلوي حرم، زخم عطش ندمد/ بر دست و بازوي تو، يک باغ لاله دميد
آ-4
دوش ديدم که ملائک در ميخانهم زدند/ گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند
*ابرار*
دست‌هايت برگ تصوير گل مريم نداشت/ دست در دست خدا، با شوق ياران آمدي/ کفش‌هايت سايه عشق مرا له مي‌نمود/ حال با آن کفش‌ها با سر به سامان آمدي/
آ-4
يوسف گمگشته بازآيد به کنعان غم مخور. کلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
*ابرار*
رفته‌اي ولي هنوز مي‌شود، شنيد باز/ آيه‌هاي عشق را، از سکوت جاي تو
آ-4
وقت عزيز رفت بيا تا قضا کنيم/ عمري که بي حضور صراحي و جام رفت
*ابرار*
تو همان که رفته‌اي، من همان که مانده ام/ خواهش دوباره‌ات، پشت يک حصار ماند/ دست مهربان تو، سمت آن طرفتر است/ يک کبوتر غريب، باز بي‌قرار ماند
MAHMOODD
د ر راه خدا د و کعبه ا مد حا صل ... يک، کعبه ء صورت ا ست ويک، کعبه ء د ل/ تا بتوا ني زيا رت د ل ها کن ... کا فزون زهزا ر کعبه با شد ، يک د ل !
*ابرار*
لحظه اي از اين هميشه بگذريد/ اندر اين آيينه خود را بنگريد.
دوست من ديدنش آسان نبود/ پنجره‌اش رو به خيابان نبود
حسان
در سينه ترا گر نه غم خلق جهانست | از ناي تو شكواي قرون از چه زند جوش | فرياد تو ويران‌گر بنيان نفاق است | اي پرچم توحيد ترا زيب بر و دوش (شعر استاد حميد سبزوارى در مورد رهبر معظم انقلاب)
MAHMOODD
شخصي همه شب بر سر بيمار گريست/چون روز شد او بمرد و بيمار بزيست..
*مهاجر*
تا شده رسم عاشقي كنار آب و تشنگي // جان تمام عاشقان سرزده در هواي تو . ((‏يا حسين ))
*ابرار*
وزقبول هديه‌تان در پيشگاه قرب حق/ اجرتان جنّات تجري تحتها‌الانهار باد.
*ابرار*
نوحه ماتم سرايم از غم ميهن بنالم/ ناله من از غم يار است نز پرواي دشمن/ زانکه دشمن شاد گردد گر که از دشمن بنالم/ تا نگردد شادمان دشمن زاندوه دل من
MAHMOODD
نميدانم چه ميخاهم بگويم / زبانم در دهان باز بسته است.
*ابرار*
تا وطن شود آزاد، ياوران جنگ‌آور/ ره به دل نمي‌دادند، لحظه‌اي درنگ آن روز/ عاشقانه مي‌خواندند در ميان موج خون/ جملگي سرود عشق، با نواي چنگ آن روز
*ابرار*
ناگهان باغ پر از هق‌هق باران شد و تو/ برگ پاييز شدي، ريختنت را ديدم
*ابرار*
دوباره مدعيان شور عشق را ديدند/ فرشته‌ها هم از اين عشق نکته برچيدند/ و قاصدک غم خود را به آسمان پر داد/ پرنده نغمه‌ي خود را دوباره از سر داد
حسان
داستان غم من راز نهانى باشد | آن شناسد كه ز خود يكسره فانى باشد. (امام خمينى ره)
*ابرار*
در زدي پدر ولي، پشت در کسي نبود/ کاش دست نرم باد در به رويت مي‌گشود/ کاش روزهاي تو شاد مي‌شد و سپيد/ کاش چشم‌هاي من کور مي‌شد و کبود
دست و پائي ميتوان زد بند اگر بر دست و پاست/واي بر جان گرفتاري كه بندش بر دلست
*ابرار*
تا اوج ياد تو افتاد، چون من قرار ز کف داد/ شد چاک پيرهن باد، لرزيد شانه‌ي دريا
اول اندر كوي او جز نقش پاي ما نبود/آخر آنجا از هجوم خلق جاي ما نبود
*ابرار*
در ميان خاطرات تو شناور مي‌شوم/ اين دل تنهاي خود را مثل دريا مي‌کنم
مست است و برد دل ز كف مردم هشيار/ما مست چو چشمان تو هشيار نديدي
*ابرار*
يک عمر نقش خيالي، از اين و آن کشيدم/ بر صورتک‌هاي سنگي، تصوير انسان کشيدم/ روزي که از آتش و خون، پروانه‌ها پر کشيدند/ پرواز از يادمان رفت، از عشق دامان کشيديم
مطاف اهل دل خاك حسين است * ملك در عرش غمناك حسين است * شنيدم هاتفي در گوش جان گفت * شفا در تربت پاك حسين است
simaye eshq
تا گوهر اشكم سر بازار نيايد * كالاي مرا هيچ خريدار نيايد * در سوز جگر مصلحت ماست كه ما را * غير از جگر سوخته در كار نيايد
دلي دارم خريدار محبّت * محبّت، گشته اسرار مودّت
simaye eshq
ترا ديدم كنار موجي از غم * كه اشك آسمان بر رويت افتاد
*ابرار*
در ديده بهار جاودان مي شکفد / با ياد تو اي اميد ديرينه ما .
simaye eshq
اي اشك چشم ببار از فراق يار * شايد بيايد او در اين سوي روزگار
روزي تو خواهي آمد از کوچه هاي باران // تا از دلم بشويي غم هاي روزگاران
*مهاجر*
نگويمت كه همه ساله مي پرستي كن / سه ماه مي خور و نه ماه پارسا مي باش
*ابرار*
شکوفه‌هاي دلم زين فراق مي‌گريند/ که داده‌اند شکوفاترين بهار از دست
*مهاجر*
تنها نه آن محراب تو شد قبله گاه اهل دل / هر كس به تو رو مي كند خود قبله گاهي ميشود
آ-4
دلي که مي شود از غصه تنگ مي ترکد! چه جاي دل که در اين خانه سنگ مي ترکد!
*ابرار*
دلم مي‌خواست در سنگر بجنگم/ وليکن جنس من افسوس، زن بود
آ-4
دير وقتيست نمي بينمت از ساده من/ مثنوي نوش غزل ريز پيرزاده من!
*ابرار*
نگاه آسمان آنقدر زخمي شد/ که چشمان افق در خون شناور بود/ ميان آتش و صحرا و خاکستر/ خدا مجذوب آن مرد دلاور بود
*ابرار*
جناب اقاي محمد امين.... لطف بفرمائيد با دال بديد. ممنون
*ابرار*
شرمنده شما هستم. اون بيتتون با گ بود که اشتباه بود/ اين يکي با ب// لطفا با دال بفرمائيد
*ابرار*
ما راهمان را جدا آن سمت خيابان کشيديم/ کوچيد ايل پرستو، ما پاي در بند بوديم/ مانديم در عصر سرما، جور زمستان کشيديم/ بر چشم‌هايي که خشکيد در خشک‌سال حقيقت
*ابرار*
داغ بود و اشک بود و سوز بود/ آه ! گويي اين همه ديروز بود/ اينک اما در نگاهي راز نيست/ در گلويي عقده ي آواز نيست
*ابرار*
در دست سرد و خسته، دردا توان نمانده/ دردا دلم که پژمرد، در حسرت جوانه/ با ياد تو عزيزم، شب تا سحر نخفتم/ اي ياد خنده‌هايت، بر گريه‌ام بهانه
*ابرار*
دلم چو ماهي کوچک که رنگي از خون داشت/ جدا از آبي درياي بي‌کرانه شکست/ گلي به مثل تو با خود بهار شادي بود/ غم خزان به دلم چون گياه هرزه نشست
تن که بيمار طبيبان شد دچارش بهتر است/ دل که نذر کربلا شد بي قرارش بهتر است/بردن چيزي به درگاه کريمان خوب نيست/ سائل آقا شدن اصلا ندارش بهتر است
*ابرار*
نزديك جاده تابلوي شهر عشق بود/ در دوردست غلغله نهر عشق بود/ يادش به خير معركه عام و خاص بود/ سكوي عرش؛ ساحل (ام الرصاص) بود
*ابرار*
دل گشت بي قرار تو يا(صاحب الزمان)/ هستم در انتظار تو يا (صاحب الزمان)
*ابرار*
يادش به خير موسم فتح الفتوح بود/ بر موج مي زديم و جلودار نوح بود/ دل تا هواي (كرخه) و (اروند) و (هور) كرد/ از پشت شيشه خاطره ها را مرور كرد
دلهاي ما سرشار شور کربلايي است *** عطر شهادت عطر خوب آشنائي است
*ابرار*
تا اوج ياد تو افتاد، چون من قرار ز کف داد/ شد چاک پيرهن باد، لرزيد شانه‌ي دريا
از من نياز ميرسد و از تو ناز حسين/ دردسري شده سفر کربلاي ما
*ابرار*
آه اي بهار؛ رفتي و پاييز مانده است/ ساقي بريز جام مي هشت ساله را/ چرخي بزن؛ دوباره بچرخان پياله را/ ما با شميم نرگس موعود زنده ايم
ما از شهيدان درس غيرت را گرفتيم *** از اهل ايمان درس عبرت را گرفتيم
*ابرار*
من مانده ام كه مهر سعادت نخورده ام/ يك قطره از شراب شهادت نخورده ام/ آه اي شهيد قسمت ما بود سوختن/ بر خاك ماندن و به هوا چشم دوختن
نمي رود اگر از اين بدن برون جانم *** بهاي ديدن روي تو را نمي دانم دليل دوري ام از تو هميشه معلوم است *** که من فقط به زبان، شيعه و مسلمانم
*ابرار*
مي‌نشيند بر دل پس كوچه‌ها/ تكدرخت بيد روي فرش خاك/ زير نور ماه مي‌خواند نماز/ برگ برگ او به روي شاخه‌ها
اين روزها ز دست دل خويش شاکيم *** قدري تحملم بنما خوب مي شوم/ من ننگ و عار حضرتتان تا به کي شوم *** کي از دعاي اهل بکا خوب مي شوم
*ابرار*
ما غبطه مي خوريم به حال پرنده ها/ بر طالع بلند و زلال پرنده ها/ پروازشان عروج مسيحاست از زمين/ پرواز تاب به اوج؛ چه زيباست از زمين!
نا قابلم ولي کرم تو مرا خريد *** بي لطف تو من از همگان بي بهاترم
*ابرار*
من تشنه ام چرا كسي آبم نمي دهد/ در پاسخ سوال؛ جوابم نمي دهد/ اين روزها عجيب گرفتار و خسته ام/ تسليم روزهاي پس از اين نشسته ام
ما نسل بعد نسل گرفتار زينبيم/ در ظلمتيم و غرقه انوار زينبيم
*ابرار*
مگر خاک آن جا ملک‌پرور است/ مگر آسمانش زجنس زر است/ شلمچه ! چه کردي روايت شدي ؟/ ضريح بلند زيارت شدي
MAHMOODD
يك نفر آمد صدايم كرد و رفت ... در قفس بودم رهايم كرد و رفت
تمام دلخوشي من محبت علي(ع) است/ ز هيچ کس بجز آقا اميد ياري نيست
MAHMOODD
تني آلوده درد و لبريز غم دارم ... ز اسباب پريشاني تو را اي عشق كم دارم
*ابرار*
منتظر باش؛ خليج دلمان توفاني است/ منتظر باش که آبستن رستاخيزيم/ کاش در باغچه‌ي باور ما سبز شوي/ بي‌تو ما همسفر قافله‌ي پاييزيم
ما پيرو ولاييم/ مشتاق کربلاييم
*ابرار*
ماجراي شهادت عباس/ با لب تشنه اش شنيدن داشت:/ او به سمت شريعه مي رفت و/ روح از پيکر حرم مي رفت
*ابرار*
تو باغبان عشقي و از دشت لاله ها / در پيش يک چمن گل نيلوفر آمدي/ دشمن گرفته کلبه ما را ز چهار سو/ اي دلنواز من ز کدامين در آمدي/ راضي به زحمت تو نبودم کاين چنين / بر ديدن رقيه خود با سر آمدي
MAHMOODD
ياد باد آنكه سر كوي توام منزل بود... ديده راروشني از خاك درت منزل بود
*ابرار*
دل زکربلا کندن قلب آهنين خواهد**دل کجا رود بعد از آشنائي عباس/
simaye eshq
سيّد و سرور ما، عشق بياورد و برفت * بيت دوّمش يادم نيومد شما بگيد
سيّد و سرور ما، عشق بياورد و برفت * گم شد اين دل، به سوي راه خرابات برفت
simaye eshq
تا در اين راه خرابات شدم سرگردان * جرعه اي از نفس عشق نجاتم بخشيد
simaye eshq
دلِ بي عشقِ خدا زنده نماند هرگز * همه ي عشق در آرامش اين ذكر خداست (پيشنهاد مي كنم به لينك (مشاعره كلمه اي) هم سر بزنيد: http://sistaan.parsiblog.com/Rooms/150/مشاعره/?4944273 )
*ابرار*
تشنه خاک بوسي نجفم/ خاک راهت برات مي ريزد/ روز محشر ز تار و پود عبات/ بادبان نجات مي ريزد/ همف عمر در پناه توام/ شيعه مذهب نگاه توام
*مهاجر*
ما نگوييم بد و ميل به ناحق نكنيم / جامه ي كس سيه و دلق خود ازرق نكنيم
*ابرار*
من به آمار زمين مشكوكم/ اگراين دشت پر از آدمهاست/ پس چرا يوسف زهرا تنهاست ؟ /
*مهاجر*
تا شدم حلقه بگوش در ميخانه ي عشق // هر دم آيد غمي از نو به مباركبادم
*ابرار*
ماييم و دلي زعشق رويت سرشار / اي مرد خدا! سوار آيينه تبار/ هر فاصله ترجمان دلتنگي ماست / بازآ و همه فاصله ها را بردار/
روي ار به روي ما نکني، حکم از آن تست / باز آ که روي در قدمانت بگستريم... (سعدي)
*ابرار*
موجيم و وصل ما، از خود بريدن است/ ساحل بهانه‌اي است، رفتن رسيدن است
الا اي پير فرزانه ،مکن عيبم زميخانه / که من در ترک پيمانه ، دلي پيمان شکن دارم
*ابرار*
ميان اين همه گل‌هاي پرپر/ غم آلاله دارد اين دل من/ ره کاشانه جويد، اين دل من/ شه فرزانه جويد اين دل من
*مهاجر*
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست / عاشقي شيوه ي رندان بلاكش باشد
*ابرار*
داود نبــي را به لب آيا ت زبـوراست/ يا برلب مهدي سخن از روز ظهــور است
*ابرار*
تا نقش تو هست نقش آيينه ما / بوي خوش گل نشسته در سينه ما/ در ديده بهار جاودان مي شکفد / با ياد تو اي اميد ديرينه ما
آمدم اين دل شب با تو بگويم اي دوست / كه منم يك تن و اين شهر همه دشمن من
MAHMOODD
نيازارم ز خود هر گز دلي را .......كه ميترسم در او جاي تو باشد.
*مهاجر*
دلا در عاشقي ثابت قدم باش/ كه كس را نيست اين كردار بي اجر
MAHMOODD
رسم دو رنگي آيين ما نيست.......يك رنگ باشد شب و روز من
*مهاجر*
نگويمت كه همه ساله مي پرستي كن / سه ماه مي خور و نه ماه پارسا مي باش
*ابرار*
شبي رو بحق آر اي جان مخسب/ بنال از غم درد پنهان مخسب/ ترا چاره اي بايد از بهر درد/ بسوز شبش ساز درمان مخسب(فيض کاشاني)
*ابرار*
.
باطل نمي شود اثر سحر چشم هات / جادوي جاوداني گرماي دست هات
تکرار مي شوند پياپي درام ها / از ياد برده طعم تو را ذهن کام ها
تقسيم و ضرب و کسر و توان حاصلي نداشت / ديگر براي مسئله هايم جواب نيست
*ابرار*
تويي كه اين همه دارالشفايِ دل داري/ نرفته از حرمت نا اميد بيماري/ دوباره نغمة نقّاره خانه مي آيد/ شفا گرفته كسي با تفضّلت آري
يک استگان ستاره ي دنباله دارِ داغ / در کهکشان قهوه اي پشت چشم هات
*ابرار*
تو را در دل بود دردي ندارد هيچ درماني/ مرا هم اينچنين درديست ولي در سينه پنهاني
يک عمر جام هجر تو را سر کشيده ام / حالا تمام زندگيم درد مي کند
ديگران قرعه قسمت همه بر عيش زدند ... دل غمديده ما بود که هم بر غم زد ..
در عمق برق ها و اشارت و غمزه ها / دارند صد قصيده ي رندانه چشم هات
*ابرار*
تا صورت پيوند جهان بود علي بود/ تا نقش زمين بود و زمان بود علي بود
*ابرار*
من معتقدم يوسف زهرا آيد/ گر فاطمه دستي به دعا بر دارد
در جستجوي قافيه هستي ولي مدام / گم مي شوند قافيه ها بين اشک هات
*ابرار*
تو وارث بازوي علمدار حسيني/ تو پاسخ فرياد تمام شهدايي/ با خون دل و اشک روان هر شب جمعه با مادر خود فاطمه (س) در کرببلايي
يک بيت طعم ماندن و يک بيت عطر راه / بين مفسرين غزل اختلاف بود
*مهاجر*
در لحظه هاي رسيدن دلم شكست/آن وعده هاي تو هم برخلاف بود
*ابرار*
دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر/ كه گويم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر/ نديده ديده ى گيتى به علم و دانش و تقوا/ كسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر
*ابرار*
ناقابل است سفره دل تعارفت کنم/ همسفره گداي شکيبا نمي شوي ؟/
سكوت خيس
ياراگرننشست باما نيست جاي اعتراض/پادشاهي کامران بود،ازگدايي عارداشت
زائر....
من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد....قفسم برده به باغي و دلم شاد كنيد
سكوت خيس
دارم از لطف خدا جنت وفردوس طمع/گرچه درباني ميخانه فراوان کردم
سكوت خيس
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پاي/فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
سكوت خيس
ياد باد آنکه زما وقت سفرياد نکرد/ به وداعي دل غمديده ما شاد نکرد
سكوت خيس
دارم از زلف سياهش گله چندان که مپرس / که چنان زو شده ام بي سرو سامان که مپرس
سكوت خيس
مئي دارم چو جان صافي و صوفي مي کند عيبش / خدايا هيچ عاقل را مبادا بخت بد دوزي
سكوت خيس
بانو با نقطه ادامه بديم:)
سكوت خيس
دردم از يارست و درمان نيزهم/دل فداي او شدو جان نيزهم
*ابرار*
ما اين طرف و به آن طرف دل بستيم// سرخيم ولي به آبيان پيوستيم/ چون ليگ به روزهاي حساس رسيد،/ اين هفته نيا! هفته ي ديگر هستيم!
ما با تو ايم و با تو نه ايم، اينت بوالعجب / در حلقه ايم با تو و چون حلقه بر دريم (سعدي)
* هاتف *
ما را ز خيال تو چه پرواى شرابست //// خم گو سر خود گيركه خمخانه خرابست(حافظ)
سكوت خيس
تويي که برسرخوبان کشوري چون تاج /سزد اگرهمه خوبان تورا دهندت باج
جايي ميان گفتن و کتمان نشسته بود / نيمي ز تيغ مست غزل در غلاف بود ( خودم:) )
سكوت خيس
دوش ازجناب آصف پيک بشارت آمد / کز حضرت سليمان، عشرت اشارت آمد
در مصرعش تجانس اميد و بيم بود / گويي ميان خوف و رجا ائتلاف بود (خ)
* هاتف *
دلم جز مهر مهرويان طريقى برنمى گيرد /// ز هر در مى دهمپندش و ليكن درنمى گيرد
داري طلوع مي کني از سمت مشرقم / از سمت عشق هاي فرا تر ز منطقم (خ)
سكوت خيس
دل ميرود زدستم صاحبدلان خدارا / دردا که راز پنهان خواهد شدآشکارا
از اشک چشم هاي به پيمانه دوخته / يک بيت مي بريز در اين طبع سوخته (خ)
*ابرار*
هم با سخن و اشاره گفتيم دروغ/ هم با کمي استعاره گفتيم دروغ/ تا آمدنت لحظه شماري داريم/ شرمنده اگردوباره گفتيم دورغ
*ابرار*
.
سكوت خيس
غيرت عشق زبان همه خاصان ببريد / کزکجاسرّ غمش دردهن عام افتاد
غول هوا مرا به كجا مي برد خدا / اي كاش مي شد اين همه درد را كني دوا
*ابرار*
ازفکرگناه پاک بودن عشق است/ ازهجرتوسينه چاک بودن عشق است/ آن لحظه که راه مي روي آقاجان/ زيرقدم تو خاک بودن عشق
قبله هم انگار قدري مايل است / شک نکن دريا دلش با ساحل است (خ)
*ابرار*
در کنج زمان پيله تنيدن سخت است/ پروانه شوم بي تو پريدن سخت است/ در غيبت تو ثانيه ها سال شدند/ بي تو به خدا نفس کشيدن سخت است
تمام زندگي‌ام مي‌شود به زنگ تو لنگ / بپاش از کرمت روي بوم قلبم رنگ (خ)
*ابرار*
گفتي که به باغ دل ما مي آيي/ آبي وبه داغ دل ما مي آيي/ پژمرده ولبريز خزانيم اي عشق/ پس کي به سراغ دل ما مي آيي؟
يک آن از آسمان خيالم عبور کن / ديوانه وار دست به پرواز مي زنم! (خ)
سكوت خيس
مانگوييم بدوميل به نتحق نکنيم /جامه کس سيه ودلق خوداز رق نکنيم
سرما شديد بود و سراغ از لبو گرفت / لب را که غنچه کرد زمستان بهار شد (خ)
*ابرار*
سرو و چمن و لاله دعا مي خواند/ آيينه جدا،‌ آب جدا مي خواند/ آقاي عزيز جمعه هايم برگرد/ عالم همه يکصدا تو را مي خواند
*ابرار*
در ديده حضور حضرتش نزديک است/ در شهر عبور حضرتش نزديک است/ آن پير فقيد -حضرت بهجت- نيز/ فرمود: ظهور حضرتش نزديک است
*ابرار*
مانديم و نديديم به ناز آمدنت/ چون سرو سرافراز، فراز آمدنت/ دل در خم کوچه شهادت مانده?ست/ يک عمر در انتظار از آمدنت
تعبيـر خواب زمـزم و کـعبه نگاه توست / بايد به دور چشم سياهت طواف کرد ! (خ)
سكوت خيس
دلا بسوزکه سوز تو کارها بکند / نياز نيم شبي دفع صد بلا بکند
ديگر نفس نمانده در اين ناي سوخته / در اين ضمير خدعه گر خود فروخته (خ)
*ابرار*
هم روي زمين و هم در آن بالايي/ مُرديم از اين بي‌کسي و تنهايي/ اين جمعه گذشت و جمعه‌ ديگر نيز/ آقا! دلمان گرفت، کي مي‌آيي؟
سـلام قـلب مرا کي جـواب خـواهي داد؟ / پـيام تـشنه لبـان کي به آب خواهي داد؟ (خ)
*ابرار*
درسي که مرور مي‌کني، عاشوراست/ هر جا که عبور مي‌کني، عاشوراست/ اي وارث زخم‌هاي هفتاد و دو تن/ روزي که ظهور مي‌کني، عاشوراست
تقسيم و کسر و ضرب و توان حاصلي نداشت / گويي براي مسئله هايم جواب نيست (خ)
*ابرار*
تا چند نشينى که سليمان آيد/ از گوشه شب صبح درخشان آيد/ او آمده است پيش پايش هستيم/ اى کاش! به چشم تنگ موران آيد
دستم دخيل پنجره هاي قنوت ماند / شايد دعاي خسته دلان مستجاب نيست (خ)
*ابرار*
تو را اي خدايي ترين آرزو/ به دست خدا مي‌سپارد دلم/ تو رفتي ولي ياد تو ماندني است/ پس از تو چنين مي‌نگارد دلم/ اسيرم اسير غم عشق تو/ سر کوي تو خانه دارد دلم
*ابرار*
نه عکس تو را در آبها ديده کسي/ نه شاخه اي از بهار تو چيده کسي/ جز چند نفر در اين جهان برهوت/ از صبح ظهور تو نفهميده کسي
*ابرار*
هر چند که بيمار تو هستيم همه/ ديوانه‌ي ديدار تو هستيم همه/ بين خودمان بماند آقا عمري است/ انگار طلب‌کار تو هستيم همه
*ابرار*
تو آن بودي که هر شب در بر تو/ گدايي مي‌کند مهتاب ،ارباب/ من آن در را که غير از او دري نيست/ کنم با قلب دق‌الباب، ارباب/ بياد چشم تو بيمارم امشب/ طبيبا بر سرم بشتاب، ارباب
*ابرار*
اينکه گفتيم درين خانه ترا منتظريم/ نيست افسانه و افسون، به خدا منتظريم/ بگذر از کوچه ما عابر خورشيد تبار/ ديرگاهي است پس پنجره ها منتظريم.
*ابرار*
تا که ياد آيد مرا از قتله‌گاه/ ناله از دل برکشم با سوز وآه/ زين وصيت‌ها همه جان بر لبم/ داغدار عمه خود زينبم
من را به عشق جام مي اين جا کشانده اند / اما دريغ! قسمت من جز سراب نيست
رزگل
تشنه لبم خوب بنگر مرا......اين تشنگي جز سراب نيست.... وقتي که ياد آوري سقاي کربلا.... لبهاي او جز حقيقت ناب نيست...:((
تيرِ کماندار که بر مشک خورد / مشک به طفلان حرم رشک برد / مشک دلش خواست که دريا شود / يک نفره ساقي دنيا شود ! (خ)
باز دلم سرخوش يک عشق بود/رنگ غم از چهره ي جان ميگشود
ديگر ميان قافيه ها ارتباط نيست / ديگر نشاني از غزل و شعر ناب نيست (خ)
*ابرار*
تا قيامت تشنه‌كامان ثواب/ مي‌خورند از رشحة آن مشك، آب/ بر زمين آب تعلّق پاك ريخت/ وز تعيّن بر سرِ آن، خاك ريخت
*ابرار*
ناله‌ها مي‌داد سر بيمار دشت کربلا/ ناله‌هايي جانگزا از خيمه‌هاي سوخته/ کس در آن وادي غم جز زينب محزون نبود/ تا برون آرد و را از خيمه‌هاي سوخته/ از ميان شعله‌هاي مرگ چون آيد برون/ اهل بيت مصطفي از خيمه‌هاي سوخته
حاج اقا اون بالا چيكار مي كني/ حتما رفتي بالاي منبر
هـر شــب ميـان خاطـره هـايت قـرار ماســت / با منشي ات هميشه هماهنگ مي شود! (خ)
*ابرار*
در شرار آتش بيداد روئيد از جگر/ شيون آل عبا از خيمه‌هاي سوخته/ درغبار آتش و اندوه مي‌آمد برون/ سروهاي سر جدا از خيمه‌هاي سوخته
هميشه اشک تو را چشم ها هوس دارند / و ناي ها به هوايت فقط نفس دارند ! (خ)
دروازه‌ها‌ي خاطره را باز مي‌كنم / در آسمان حافظه پرواز مي‌كنم (خ)
مــي تــــابــي از فــراز غــزل هـاي داغ دار / بـر پـهـنـه ي مـعانـي بـي تـاب و بـي قـرار
*ابرار*
رخت و ديباج حرم چون گل به تاراجش برند/ تا بجائي که کفن از بوريا دارد حسين/ بردن اهل حرم دستور بود و سر غيب/ ورنه اين بي‌حرمتيها کي روا دارد حسين
مــي تــــابــي از فــراز غــزل هـاي داغ دار / بـر پـهـنـه ي مـعانـي بـي تـاب و بـي قـرار
سكوت خيس
راز سربسته ما بين که به دستان گفتند / هرزمان با دف وني بر سر بازار دگر
چراغ جادو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top